حالا هم وقتی تلویزیون از گرانی و اختلاس و اقتصاد خبر ميدهد، پدر بزرگ با جثه نحیفش رو به من ميکند و ميگوید: «اگر چند نفرشان را اعدام کنند همه چیز درست ميشود!»...
مهدی نورمحمدزاده
گروه مقالات: اولین بار نیست که بعد از اعلام رسمی افزایش قیمت فرآوردههاي سوختی، آب و برق و... مسئولان دولتی قول نظارت و کنترل قیمتها را به مردم ميدهند و رسانهها و تلویزیون هم مطابق قاعده هر سال با هدف نمایش همراهی با مردم، دوره ميافتند و گزارش ميگیرند از افزایش قیمتهاي غیر قانونی کالاها و خدمات. از ماست و پنیر گرفته تا کرایه تاکسی و بهای اجاره خانه! و جالبتر اینکه مطابق هر سال علی رغم این همه تاکید، نظارت و مبارزه، باز قیمتها خود را بالا ميکشند و مردم عادت ميکنند به قیمتهاي جدید! همانطور که عادت کرده اند به هوای آلوده، رکود اقتصادی و بیکاری و...
در چرایی این گونه معضلات گفتنیها بسیار است که البته باید اقتصاددانان، روان شناسان و جامعه شناسان به جای غرق شدن در واژهها و مفاهیم انتزاعی به چنین موضوعات عملی و کاربردی نیز بپردازند و تحلیل کنند.که اگر ميپرداختند امثال این قلم را وظیفهاي نبود برای نوشتن اشارات فرهنگی و عامیانه ذیل:
1- خدا رحمت کند آن کسی که افزایش قیمتها را «تورم» نامیده است و با همین نامگذاری اسرار بسیاری را فاش کرده است. تورم یعنی باد کردن و ورم کردن. کسی تا حال دیده طبیبی ورم کسی را با تهدید، فشار و زور فروکش کند و شفا دهد؟! تا منشا ورم شناخته نشود و رفع نگردد، باد ورم خالی نمی شود! کاش آنها که باید، بدانند که با سازمان تعزیرات، بازرسی و حتی ارتش و سپاه و... هم باد تورم اقتصادی خالی شدنی نیست!
2- وقتی دستمزد کارگران و حاملهاي انرژی به شکل رسمی افزایش یابد، به تبع آن هزینههاي حمل و نقل و مواد اولیه و... هم به طور زنجیرهاي افزایش خواهد یافت و قیمت تمام شده محصول را برای تولید کننده بالا خواهد برد.تولید کننده بدبخت چطور ميتواند قیمت فروش محصول خود را افزایش ندهد؟! وقتی تلویزیون از تولیدکننده و کارخانه داری که برای بقای اقتصادی خود مجبور به افزایش قیمت (ولو غیرقانونی) محصولاتش شده، مچ گیری ميکند و تصویرش را شطرنجی ميکند و تصور یک خائن وطن فروش را در ذهن مخاطب القا ميکند، نباید دیگر آه و فغان کرد برای ورشکستگی واحدهای تولیدی و رونق دلالی در اقتصاد ایران!
3- به نظر ميرسد روی کار آمدن دولتها و گرایشات سیاسی مختلف تاثیر شگرفی(مثبت یا منفی) در تحولات اقتصاد ایران نداشته است. چرا که اقتصاد ما بیشتر انفعالی بوده و از عوامل متعدد بسیاری در حوزه داخلی و خارجی تاثیر پذیرفته است. شاید نداشتن «مدل و نظریه اقتصادی» با معیارهای بومی یکی از مهمترین دلایل ناکارامدی اقتصاد ما باشد. اقتصاد ناکارآمد سرانجام به اقتصاد انفعالی ميانجامد. البته هستند کسانی که معتقدند «اقتصاد اسلامی» مجموعهاي مدون و کامل است و به اعتقاد آنان ریشه مشکلات فعلی ما فاصله گرفتن از اصول اقتصاد اسلامی است.
در مقابل کسانی هم هستند که باور دارند موضوع«اقتصاد اسلامی» هنوز به صورت کامل تئوریزه، دقیق و منطبق بر نیازها و شرایط جهان امروز تدوین نشده است و بنابراین برای پیشرفت و توسعه اقتصادی باید به همان مسیر طی شده جهان و تمدن غرب اعتماد کنیم و قدم برداریم. این تحیر و تردید در مقام نظر به تناقض در مقام عمل منتهی ميشود.
خدا حفظش کند صاحب منصبی روحانی در دولت قبل را که بالای منبر گفت: «خدا را شاکرم که بالاخره یک ذره به حکومت مولا علی(ع) نزدیک شدیم و توانستیم یارانه را همچون سهم بیت المال بین فقیر و غنی به طور مساوی تقسیم کنیم!» و مرجع تقلیدی را که چندی پیش دولت را به قطع یارانه ثروتمندان توصیه نمودند! و خدا به قبرش نور ببارد استاد مطهری را که «اقتصاد امروز» را از پیشامدهای زمانه ميدانست و از طلاب ميخواست اقتصاد را به عنوان یک موضوع جدید بشناسند و سپس در آن تفقه کنند!
4- اینها ميگویند آنها در هشت سال گذشته اقتصاد ایران را ویران کردند! آنها هم ميگویند اینها کاربلد نیستند و تیشه به ریشه اقتصاد ميزنند! دیگران هم چهار سال بعد یا هشت سال بعد خواهند گفت...سیاست زدگی و عدم صداقت با مردم از آفات اقتصاد امروز ما است. اقتصادداني با هزار دليل و نمودار و ارقام خبر از پيشرفت و رشد اقتصادي ميدهد و همان روز و همان ساعت، اقتصادداني ديگر باز با تکيه بر همان نمودارها و فرمولها رکود اقتصادي و عقب ماندگي کشور را اثبات ميکند.
مردم کدام را بپذيرند؟!
سرمايه گذار و صنعتگر ما با تکيه بر کدام نظريات و پيش بينيها تصميم اقتصادي بگيرد؟! ريشه اين تناقضات از برکه آلودهاي به نام «سياستزدگي»آب ميخورد! آنها که ایستادن مردم در صف عابر بانک برای دریافت یارانه را گداپروری ميدیدند، بر صفهاي عریض و طویل سبد کالا و حواشی دردناکش به راحتی چشم بستند! مثل همانها که امروز به مذاکرات وزیر خارجه با طرف آمریکایی بی رحمانه ميتازند و به راحتی چشم بسته بودند به چراغ سبزهای دولت قبل برای مذاکره با آمریکا!
5- دهه هفتاد بود و اوج فضای هیجانی و رسانهاي برای مبارزه با احتکار و گرانفروشی. تلویزیون انبار محتکری را نشان ميداد که پر بود از روغن نباتی و برنج خارجی. من نوجوان آتشی و پدر بزرگ سرد و گرم چشیده ام هم نظر بودیم که اگر چند نفری از این طایفه محتکر را اعدام کنند، همه مشکلات اقتصادی کشور حل ميشود. باید پذیرفت که اقتضای زمانه، رسانهها و نخبگان جامعه، مردم ما را بسیار ساده اندیش بار آورده اند. حوصله تعمق نداریم و امور پیچیده را خیلی ساده تفسیر ميکنیم.
برای همین، هنوز هم وعده ارزانی و معجزههاي یک شبه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در جامعه ما رای آور است! در چنین فضایی بیماری اقتصادی هیچ وقت به درستی شناخته و درمان نمی شود. یادم هست در آن بگیر و ببندهای اقتصادی دهه هفتاد چندتایی محکوم و محبوس شدند، حتی بودند مختلس هایی که اعدام شدند اما مشکلات اقتصادی ما باز هم حل نشد! حالا هم وقتی تلویزیون از گرانی و اختلاس و اقتصاد خبر ميدهد، پدر بزرگ با جثه نحیفش رو به من ميکند و ميگوید: «اگر چند نفرشان را اعدام کنند همه چیز درست ميشود!»