به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۱:۱۸
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۸ ساعت ۱۱:۰۶
کد مطلب : ۴۱۶۸۶۸

چرا کریستوفر نولان و فیلم هایش را دوست داریم؟

چرا کریستوفر نولان و فیلم هایش را دوست داریم؟
گروه فرهنگی: هنگام نوشتن این مطلب کم‌تر از پنج روز تا نمایش جدیدترین اثر سینمایی آقای نابغه «کریستوفر نولان» یعنی فیلم «Oppenheimer» باقی مانده؛ به همین منظور می‌خواهیم در این مقاله با تمرکز بر سینمای این فیلمساز به این پرسش پاسخ دهیم که چرا کریستوفر نولان و فیلم هایش را دوست داریم؟! پس در ادامه همراه ما باشید.

به گزارش ویجیاتو، راستش را بخواهید، من طرفدار متن‌هایی نیستم که به برخی از شخصیت‌های سینمایی و تمجید‌های خطاب به آن‌ها اختصاص داده شود. هرچه باشد، هر فیلمی محصولی جمعی است که به لطف تلاش هماهنگ صدها، اگر نگوییم هزاران نفر، روی پرده سینما ظاهر شده است. البته کارگردان نقش اول را در این روند بازی می‌کند، اما با این حال او از تنها فرد صحنه فیلمبرداری فاصله زیادی دارد.

علاوه بر این، نمی‌توانم بگویم که نولان کارگردان اصلی مورد علاقه من است. احتمالاً این عنوان را به چند نفر خواهم داد، افرادی مانند، فورد، هیچکاک، تارانتینو و جیمز کامرون نیز در این دایره وجود دارند که چندین فیلم آن‌ها برای همیشه در ۱۰ فیلم برتر شخصی من باقی خواهند ماند. اما یک مشکل وجود دارد: دو نفر این لیست در قید حیات نیستند و تارانتینو نیز به دنبال تولید آخرین فیلم خود است.

همچنین ظاهراً جیمز کامرون نیز تصمیم گرفته است که پاندورا را حداقل برای یک دهه دیگر ترک نکند. البته، من به تمایل او برای ترتیب دادن یک انقلاب فنی دیگر در سینما احترام می‌گذارم، اما، صادقانه بگویم، من چندان علاقه‌ای به دنیای مردان آبی و داستان‌های مرتبط با آن ندارم؛ و بیایید صادق باشیم، کامرون در حال حاضر ۶۸ ساله است، بنابراین به احتمال زیاد او دیگر هیچ فیلم دیگری به جز دنباله‌های آواتار نخواهد ساخت. به طور کلی، من کارگردان‌های مورد علاقه زیادی دارم: استیون اسپیلبرگ، جان کارپنتر، جان مک تیرنان و ریدلی اسکات تنها برخی از نام‌هایی هستند که به ذهنم می‌رسد.

اما اکثر آن‌ها در حال حاضر بازنشسته شده‌اند و آن‌هایی که هنوز مشغول فیلمبرداری هستند مدت هاست که از نگاه من تمام شده‌اند؛ بنابراین در برابر پیشینه آنها، کریستوفر نولان (خوب، و شاید دنیس ویلنوو) شبیه آخرین موهیکان به نظر می‌رسد؛ مردی که هنر تقریباً فراموش شده خلق فیلم‌های کلاسیک را حفظ می‌کند، که پس از تماشای آثار این فیلمساز شما واقعاً می‌خواهید درباره آن بحث کنید و به دوستان خود نیز تماشای آن‌ها را توصیه کنید؛ و حتی در روز‌های سخت کرونا، فیلم «Tenet» او به نماد واقعی ایمان به بازگشت سینما به دوران قبل از کرونا تبدیل شد؛ بنابراین به مناسبت نمایش فیلم جدید او، تصمیم گرفتم استثنا قائل شوم و قصیده‌ای کوچک برای فهرست چیز‌هایی که کریستوفر نولان و کارهایش را برای آن دوست دارم بسازم. از این گذشته، گاهی اوقات من نیز می‌خواهم در مورد یک چیز خوب بنویسم. البته تمام آنچه در زیر گفته می‌شود صرفاً نظر شخصی من است.

هر فیلم نولان رویدادی برای دنبال کردن است
خیلی از مخاطبان بار‌ها این سول را مطرح کرده‌اند که چگونه فیلم‌های او بلاک‌باستر مدرن را بازتعریف کرده‌اند؛ پاسخ این سوال سخت نیست. در عصر پرفروش‌هایی که می‌توان طرح‌های داستانی آن‌ها را از طریق تریلر‌ها پیش‌بینی کرد، کریستوفر نولان تلاش می‌کند تا هر یک از فیلم‌هایش را به یک رویداد تبدیل کند، تجربه‌ای منحصربه‌فرد که تماشاگران سینما در سراسر کره زمین می‌توانند آن را باهم به اشتراک بگذارند. نولان سعی می‌کند مخاطب برای واکاوی اثر او خودش به سینما برود. از این رو چنین عشق به رازداری و تمایل به آشکار نکردن همه کارت‌ها پیش از موعد است که سینمای او را خاص می‌کند.

به طور کلی، فیلم‌های نولان مرا به یاد دوران کودکی دور خود می‌اندازد، زمانی که شخصی یک ویدیو کاست جدید آورد. اسم اثر را نیز با دست روی آن می‌نوشتند، و گاهی می‌گفتند چه کسی نقش اول را دارد و بس. من نیز پس گرفتن فیلم شروع کردم به تماشا کردن، بنابراین حتی نمی‌دانستم دقیقا چه چیزی در انتظارم است؛ و جالب بود تعداد کمی از کارگردانان جریان اصلی امروزی می‌توانند همان اثر را ارائه دهند.

اما، در واقع، همه چیز بسیار ساده است. نولان با هدف سرگرم کردن بیننده فیلم می‌سازد. او از سینمارو‌ها می‌خواهد که خود را در رویداد‌های آن سوی پرده غرق کنند، مشکلات فوری را فراموش کنند و اوقات خوشی داشته باشند. بالاخره چرا دیگر با این اوضاع امروز به سینما برویم؟ از این نظر، آثار نولان تقریباً شبیه آخرین سنگر آثار پرفروش و بلاک‌باستر‌های دارای هویت هالیوود است که در شرف فرو رفتن در فراموشی است.

فیلم‌های نولان ارزش بازبینی چندباره دارند
بیشتر فیلم‌های پرفروش و بلاک‌باستر امروزی شایسته تماشای مجدد نیستند. اما آثار کریستوفر نولان همیشه یک استثنای دلپذیر باقی می‌ماند. نقاشی‌های او به گونه‌ای ساخته شده‌اند که واقعاً می‌خواهید به آن‌ها برگردید.
برای مثال خود من متوجه شده‌ام که با تماشای مجدد بسیاری از فیلم‌های نولان، بیشتر از بار اول از آن‌ها لذت می‌برم. این احتمالاً به این دلیل است که با دانستن کل تصویر فیلم در نگاه اول، شروع به توجه به جزئیات کوچک گم شده‌ای می‌کنید که طرح را تکمیل می‌کنند و تصور کلی را بهبود می‌بخشند. در هر صورت، بسیاری از کارگردانان جریان اصلی مدرن نمی‌توانند به این امر دست یابند.

فیلم‌های نولان علاوه بر ساختار‌های روایی نامتعارفش، به‌خاطر مضامین تامل برانگیز و عمق فکری‌اش شهرت دارند. او اغلب به کاوش‌های پیچیده در مورد ماهیت انسان، اخلاق و پرسش‌های وجودی می‌پردازد و بینندگان را تشویق می‌کند تا در مورد زندگی و باور‌های خود تأمل کنند.

به عنوان مثال، سه گانه شوالیه تاریکی به بررسی ماهیت قهرمانی و خط باریک بین خیر و شر می‌پردازد. در همان زمان، بین ستاره‌ای به جایگاه بشر در کیهان و قدرت عشق می‌اندیشد. نولان با گنجاندن این مضامین عمیق در آثارش، فیلم‌های پرفروش را فراتر از سرگرمی‌های ناب ارتقا می‌دهد و مخاطبان را به چالش می‌کشد تا انتقادی فکر کنند و در سطح عمیق‌تری با مواد درگیر شوند.

کریستوفر نولان به طور گسترده به عنوان یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان نسل خود در نظر گرفته می‌شود که به طور مداوم مرز‌های داستان گویی و سبک بصری را در صنعت فیلم جابجا می‌کند. نولان با مجموعه‌ای از آثار قابل توجه که ژانر‌ها و مضامین متنوعی را در بر می‌گیرد، اثری محو نشدنی در سینمای مدرن بر جای گذاشته است.

فیلم‌های او که با روایت‌های نوآورانه، مضامین متفکرانه و جلوه‌های بصری خیره‌کننده مشخص می‌شوند، مخاطبان را در سراسر جهان مجذوب خود کرده‌اند و آنچه را که یک بلاک‌باستر مدرن را تشکیل می‌دهد، بازتعریف کرده‌اند.
این استاندارد جدید فیلمسازان و استودیو‌ها را به چالش می‌کشد تا مهارت‌های خود را ارتقا دهند و فیلم‌هایی را ارائه دهند که مخاطبان را در سطح عمیق‌تری درگیر کند و از محدودیت‌های سرگرمی‌های پرفروش سنتی فراتر رود.

یکی از جنبه‌های کلیدی تأثیر کریستوفر نولان بر سینمای مدرن در تکنیک‌های نوآورانه داستان‌سرایی او نهفته است. او غالباً از روایت‌های غیرخطی و ساختار‌های پیرنگ پیچیده در فیلم‌هایش استفاده می‌کند، و کلیشه داستان‌سرایی سنتی را به چالش می‌کشد و مرز‌های انتظارات مخاطبان از فیلم‌های بلاک‌باستر را جابجا می‌کند.
نمونه‌هایی از این رویکرد را می‌توان در فیلم‌هایی مانند Memento با ترتیب زمانی معکوس یا Inception، که لایه‌های متعدد رویا‌ها را در رویا‌ها بررسی می‌کند، و همچنین دانکرک، که سه خط زمانی مجزا را در هم می‌آمیزد تا یک تجربه فیلم جنگی منحصر به فرد و همه جانبه ایجاد کند، مشاهده کرد.

نولان می‌داند چگونه افراد مناسب را انتخاب کند
اغلب گفته می‌شود که هیث لجر موفقیت «شوالیه تاریکی» را تضمین کرد و نولان فقط خوش شانس بود که این بازیگر اینقدر خوب بازی کرد. راستش من این منطق را نمی‌فهمم. به گفته او، لجر به طور تصادفی به صحنه فیلمبرداری رفت و سپس همه چیز به نوعی خود به خود رشد کرد. به نظر می‌رسد برخی مخاطبان و مردم فراموش کرده‌اند که فیلمسازی بداهه نیست، بلکه یک فرآیند چند ماهه است که با دقت برنامه ریزی شده است.

در نتیجه شخصیت جوکر و تمام خطوط شخصیتی و دیالوگ‌های او با جزئیات در فیلمنامه نوشته شده است (در اینترنت پیدا کردن آن آسان است – فقط دانلود کنید و مقایسه کنید) و لجر دقیقاً همان چیزی را بازی کرد که از او خواسته شد. در نهایت، شایستگی نولان این است که لجر را از میان نامزد‌های متعدد انتخاب کرد.

اما یادم می‌آید که انتخاب بازیگر چه واکنش گیج کننده‌ای ایجاد کرد و چقدر نظرات منفی صریح در مورد این در انجمن‌های مختلف وجود داشت؛ و این تنها نمونه از غریزه خوب نولان برای بازیگرانی نیست که در آستانه فیلمبرداری به کار اضافه می‌شوند. برای مثال: به متیو مک کانهی فکر کنید. او در اوایل سال ۲۰۱۳ نقش اصلی فیلم Interstellar را بر عهده گرفت. در فوریه ۲۰۱۴، این بازیگر یک تندیس طلا برای باشگاه خریداران دالاس دریافت کرد و یک ماه بعد نمایش سریال True Detective آغاز شد. بنابراین، زمانی که Interstellar منتشر شد، مک کانهی در اوج محبوبیت خود بود.

برای یک نمونه دیگر هانس زیمر را در نظر بگیرید. چند بار این ادعا را دیده‌ام که موسیقی متن او باعث دیده شدن بهتر آثار نولان شده است؛ اما من این استدلال را نمی‌کنم که این حرف درست است. اما چرا این حرف را می‌زنم؟ چون آیا واقعاً کسی فکر می‌کند که هانس زیمر وارد مجموعه نولان شد و به طور تصادفی یک آهنگ جذاب را تولید کرد؟ یا اینکه هنوز شایستگی کارگردانی است که توانسته به درستی با آهنگساز ارتباط برقرار کند و توضیح دهد که می‌خواهد به چه اثری برسد؟ از این گذشته، زیمر در طول زندگی حرفه‌ای خود، موسیقی متن برای بیش از ۲۰۰ فیلم ساخته است؛ و همه آن‌ها در تاریخ به عنوان شاهکار ثبت نشدند.

در مورد «تنت» هم موقعیت جالبی وجود دارد. با توجه به وقایع اخیر در جامعه آمریکا، به نظر می‌رسد انتخاب بازیگری، چون جان دیوید واشنگتن تصمیمی جالب از کریستوفر نولان بود و تقریباً به طور قطع نولان را از این اتهامات که هرگز نقش‌های اصلی بازیگران سیاه‌پوست را برعهده نمی‌گیرد، رها کرد.

نولان جلوه‌های ویژه میدانی را ترجیح می‌دهد
سبک بصری متمایز و تکنیک‌های فیلمسازی کریستوفر نولان از دیگر جنبه‌های مهم تاثیر او بر سینمای مدرن است. او به خاطر تسلطش بر جلوه‌های میدانی و حداقل اتکا به تصاویر کامپیوتری (CGI) شهرت دارد که حس اصالت و واقع گرایی را به فیلم هایش می‌بخشد. با استفاده از این تکنیک‌ها، نولان غوطه ور شدن مخاطب را افزایش می‌دهد و لحظات به یاد ماندنی و از نظر بصری چشمگیر ایجاد می‌کند که در ذهن بینندگان برجسته می‌شود.

اگر بتوان از چیزی به صورت زنده و عینی و با دخالت انسان فیلمبرداری کرد، نولان آن را به صورت زنده فیلمبرداری می‌کند. اگر لازم است هواپیما را منفجر کنید – او هواپیما را می‌خرد و منفجر می‌کند. اگر نیاز به خلق یک مبارزه در یک راهرو چرخشی دارید، نولان یک راهرو چرخشی برای این کار ساخته و صفر تا صد آن را خودش تولید می‌کند.

رئالیسم فیلم‌های نولان تا حد زیادی به همین دلیل است. با وجود تمام پیشرفت‌ها در CGI، کماکان مغز و چشم من مخاطب هنوز در بیشتر موارد نسبتاً مطمئن است که چه چیزی واقعی است و چه چیزی در صفحه بزرگ روی پرده ساخته کامپیوتر است. درک ناخودآگاه این که ما واقعاً افرادی را در حال کار با لباس‌های متحرک در پس‌زمینه صفحه‌نمایش سبز می‌بینیم، می‌تواند هر فضا، حتی با فضای با دقت ساخته‌شده‌ای را از بین ببرد؛ و نولان سعی می‌کند به هر قیمتی از آن اجتناب کند. شاید شنیده باشید که اوج این کار در فیلم جدید او Oppenheimer صورت گرفته است.

البته شاید خیلی‌ها بگویند این سیستم عملکرد هم پروژه و زمان تولید آن را کند‌تر و سخت‌تر می‌کند؛ بله، این رویکرد بسیار دشوارتر است. بسیاری از فیلمسازان مدرن قبلاً نحوه کار با جلوه‌های عملی یا همان میدانی را فراموش کرده‌اند. اما خوشبختانه هنوز افرادی در هالیوود هستند که سعی می‌کنند از روش‌های قدیمی استفاده کنند و بسیاری از آن‌ها از کار‌های نولان الهام گرفته‌اند.

نولان و تاثیر ویژه بر انتظارات مخاطب
کار پیشگامانه کریستوفر نولان تأثیر عمیقی بر انتظارات مخاطبان در حوزه سینمای مدرن داشته است. از آنجایی که تماشاگران به فیلم‌های پیچیده و تفکربرانگیز او عادت کرده‌اند، به طور فزاینده‌ای سطوح مشابهی از پیچیدگی و عمق را از دیگر فیلمسازان و استودیو‌ها می‌خواهند. این تغییر انتظار، صنعت را به تولید فیلم‌های روشنفکرانه‌تر و جاه‌طلبانه‌تر سوق داده است که داستان‌سرایی مرسوم را به چالش می‌کشد و ژانر فیلم‌های بلاک‌باستری را ارتقا می‌دهد.

علاوه بر این، موفقیت نولان استودیو‌ها را تشویق کرده است تا ایده‌های اصلی و روایت‌های پیچیده را به خطر بیاندازند و ثابت کند که مخاطبان مایلند با فیلم‌هایی که با هنجار‌های سنتی مخالفت می‌کنند درگیر شوند و از آن‌ها استقبال کنند. توانایی او در ارائه مداوم فیلم‌های تجاری موفق و مورد تحسین منتقدان، گواهی بر ارزش سرمایه گذاری در پروژه‌های منحصر به فرد و نوآورانه است.

این تغییر در دیدگاه‌های صنعت، راه را برای نسل جدیدی از فیلم‌سازان هموار کرده است تا ایده‌های جسورانه را بررسی کنند و وضعیت موجود را به چالش بکشند، در نهایت چشم‌انداز سینمایی را غنی‌تر کرده و مرز‌های آنچه در فیلم‌سازی مدرن امکان‌پذیر است را فراتر می‌برد. رویکرد نوآورانه کریستوفر نولان در داستان‌سرایی و فیلم‌سازی به‌طور قابل‌توجهی بر نسل جدید فیلم‌سازان تأثیر گذاشته و آن‌ها را به پذیرش روش‌های غیرمتعارف و به چالش کشیدن هنجار‌های سنتی ترغیب کرده است.

نولان با نشان دادن قدرت داستان سرایی نوآورانه و تجربیات بصری، کارگردانان و فیلمنامه نویسان نوظهور را تشویق کرده است که ریسک‌های خلاقانه را بپذیرند و دیدگاه‌های هنری منحصر به فرد خود را توسعه دهند. فیلم‌های نولان همچنین بر توسعه شخصیت و عمق موضوع تمرکز می‌کنند. توانایی او در خلق شخصیت‌های به یاد ماندنی و چند وجهی که با مسائل اخلاقی و وجودی پیچیده دست و پنجه نرم می‌کنند، در میان مخاطبان و فیلمسازان دیگر طنین انداز شده است.

این تمرکز بر داستان سرایی شخصیت محور و کاوش موضوعی عمیق موج جدیدی از فیلمسازان را خلق کرده است تا این عناصر را در کار خود اولویت بندی کنند و منجر به ایجاد طیف متنوع‌تر و هیجان انگیزتری از فیلم‌ها در صنعت شود.

نولان داستان‌های جالبی را انتخاب می‌کند
این حرف من بدان معنا نیست که نولان فقط با مواد اورجینال داستانی کار می‌کند. به هر حال، او سه فیلم ابرقهرمانی، یک بازسازی و یک اقتباس از رمان به اعتبار خود دارد. اما در عین حال، او همیشه سعی می‌کند داستان‌های جذابی را انتخاب کند که تخیل مخاطب را جذب کند و گفتن آن سرگرم‌کننده باشد.

احتمالا خیلی بر این باورند که در داستان‌های نولان وابستگی زیاد به چند موضوع وجود دارد؛ بله، چند مضمون و موتیف تکراری در آثار نولان وجود دارد (فکر می‌کنم همه شما می‌دانید درباره چیست)، اما در عین حال او تلاش می‌کند چیزی را نشان دهد که ما هنوز ندیده‌ایم. دزدی در رویاها، پرواز در اطراف یک سیاهچاله، تخلیه دانکرک… شما هرگز از قبل نمی‌دانید که او دقیقاً چه کاری را انجام خواهد داد. اگرچه، بسیار خوب، همه ما به درستی می‌دانیم که نولان هرگز یک کمدی یا موزیکال نخواهد ساخت – او برای این کار خیلی جدی است.

با این حال، او ترسی از امتحان چیز جدیدی ندارد. به یاد بیاورید که چگونه همه نولان را به خاطر طولانی بودن فیلم‌هایش سرزنش کردند و دیالوگ‌های او را گاهی خسته‌کننده و بیش از اندازه طولانی و ابزاری خطاب کردند. خوب نولان این را شنید و یک «دانکرک» ۹۷ دقیقه‌ای بدون دیالوگ زیاد با چند خط داستانی موازی ارائه کرد. یا همه می‌گویند یا می‌نویسند که زیمر با «نوای زیبای خود» فیلم‌های او را نجات می‌دهد؛ خب اکنون دیگر در دو فیلم است که او با آهنگساز دیگری کار می‌کند.

نولان خود را درگیر چند پروژه پراکنده نمی‌کند
اگر به فیلم‌شناسی افرادی، چون استیون اسپیلبرگ و ریدلی اسکات نگاه کنید، به راحتی متوجه می‌شوید که در ابتدای کار خود زمان کافی را برای هر پروژه اختصاص دادند. اما با تقویت وضعیت ستاره محور بودن آن‌ها در امر فیلمسازی، هر دو کارگردان خط مونتاژ بزرگی را شروع کردند. هم اسپیلبرگ و هم اسکات به احتمال زیاد فیلم‌های خود را می‌سازند و فعالانه فیلم‌های دیگران را نیز در مقامی دیگر تولید و تهیه می‌کنند.

اما در یک نقطه، این شیوه عملکرد شروع به تاثیر منفی بر کیفیت آثار این کارگردان کرد؛ و این طبیعی است: وقتی شما یکسری پروژه در کار خود دارید، به سادگی نمی‌توانید از نظر فیزیکی خود را کاملاً وقف یک فیلم کنید و آن را به درخشش برسانید. اما در برابر این شکل از فیلمسازی، نولان هنوز به خودش وفادار است. او هر دو سه سال یک بار فیلم جدیدی را وارد مرحله تولید می‌کند و تمام توجه خود را به آن می‌دهد.

با وجود اینکه نولان در این سا‌ل‌ها نام خانوادگی خود را به یک برند تجاری قدرتمند تبدیل کرده است، پس به راحتی می‌توانست به سادگی از «کریستوفر نولان ارائه می‌کند» درآمد کسب کند. اما او این کار را نمی‌کند – نولان در طول زندگی حرفه‌ای خود به معنای واقعی کلمه چند پروژه جانبی تولید کرده است. امیدوارم در آینده هم همینطور بماند.

نولان از شبکه‌های اجتماعی استفاده نمی‌کند
خیلی از نزدیکان این فیلمساز می‌گویند که ظاهراً او هنوز تلفن هوشمند ندارد. پیش از این، این یک کنجکاوی و باستان گرایی خنده دار به نظر می‌رسید، اما در سال ۲۰۲۳ و فضای آلوده کنونی در دنیای مجازی، به نظر می‌رسد یک تصمیم دوراندیشانه شگفت آور و مبتکرانه باشد. فقط به یاد داشته باشید که چند نفر از افراد مشهور به دلیل توییت‌های قدیمی یا به دلیل اینکه شخصی عبارت آن‌ها را از متن خارج کرده است، دچار مشکل شدند.

مدیریت زندگی شخصی سخت است، اما اگر شهرت در میان باشد، این موضوع بسیار دشوارتر استو پس چه بهتر که شخصی، چون نولان هرگز چیزی در اینترنت پست نکرده است؛ و بدون در نظر گرفتن فرهنگ بد حاکم بر فضای مجازی، شایان ذکر است که اغلب پست‌ها در شبکه‌های اجتماعی، به بیان ملایم، به تقویت شهرت نویسندگان آن‌ها کمک نمی‌کنند. بالاخره یک کارگردان یا بازیگر خوب لزوماً در زمینه‌های دیگر متخصص نخواهد بود.

در واقع نظر یک هنرمند فیلمساز دقیقاً به اندازه نظر هر شخص تصادفی دیگری ارزش دارد – و ما نیازی به دانستن آن نداریم. بنابراین، اگر من جای بقیه چهره‌های هالیوود و حتی هنرمندان کشور خودمان ایران بودم، مدت‌ها پیش از تجربه نولان در زمینه همکاری با شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کردم. خوب، من آرزو می‌کنم در این روزگار عجیب خود کریستوفر اصول خود را تغییر ندهد و همچنان خودش بماند. بدون او، هالیوود مدرن بسیار ترسناک خواهد بود.
برچسب ها: کریستوفر نولان
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها