به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۲:۳۶
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۲ ساعت ۱۸:۰۶
کد مطلب : ۴۲۱۶۳۷

جشنواره لوکارنو: پلنگ طلایی به فیلم ایرانی رسید

علی احمدزاده، کارگردان ایرانی، روز شنبه با فیلم «منطقه بحرانی» برنده پلنگ طلایی جشنواره لوکارنو در بخش مسابقه اصلی بین‌المللی شد تا به افتخاری بزرگ رسیده باشد. اما احمدزاده در حالی این جایزه را دریافت می‌کند که فیلمش را به طور زیرزمینی ساخته بود و به علت ممنوع‌الخروج شدن امکان حضور در سوئیس و دریافت جایزه خود را نیافت.
فیلم «منطقه‌ بحرانی» برنده پلنگ طلایی جشنواره لوکارنو 
فیلم «منطقه‌ بحرانی» برنده پلنگ طلایی جشنواره لوکارنو 
اما حضور این فیلم در لوکارنو حتی پیش از دریافت جایزه نیز، جشنواره را تحت تاثیر قرار داده بود. «منطقه بحرانی» فیلمی نفس‌گیر است. فیلم روایتگر داستان شب تنهای امیر، به همراه صدای دستگاه «جی‌پی‌اس» او است که انگار چون فرشته‌ای الکترونیک او را در حومه‌های تهران همراهی می‌کند. فیلم ما را به یاد «راننده تاکسیِ» اسکورسیزی می‌اندازد اما امیر قاچاقچی جوان مواد مخدر است و تنها همراه و مونسش سگی است و خاطره زنی که نمی‌تواند او را از قلبش خارج کند. برخلاف تراویس بیکل، امیر بیش از آنکه مردی خودرای باشد که عدالت را به دست می‌گیرد قامتی پیامبرگونه دارد؛ ناجی‌ای که در همان سفر شبانه خود با شخصیت‌های متفاوتی روبرو می‌شود. عالم تاریک او مملو از نومیدی و در عین حال اشتیاق سوزان برای آزادی است. 
یک صحنه مشخص در این فیلم هست که به یک معنی همه چیز در آن خلاصه می‌شود: وقتی امیر با یک مهماندار هواپیما روبرو می‌شود. مهماندار که وارد ماشین می‌شود، موهایش را آزاد می‌کند و لباس فرم هواپیما را باز می‌کند. انگار حالا او می‌تواند خودش باشد و فریاد می‌زند. با تمام توان خود فریاد می‌زند و بیرون از ماشین استفراغ می‌کند. او بی‌شرم و بی‌ترس فریاد می‌زند. قضیه فقط مواد مخدر نیست که هیجان بانگ آزادی است که به او این قدرت را می‌بخشد. با صدای شدید و بلند و بی‌مانع خود بارها فریاد می‌زند: برو گمشو!
احمدزاده تصمیم‌های استادانه‌ای در زمینه کارگردانی گرفته است. دوربین او اغلب ثابت است و تقریبا مثل فیلم‌های مستند می‌ماند. اما در عین حال می‌تواند غیر قابل پیش‌بینی و بازیگوشانه باشد. حضور نابازیگر در نقش اصلی به فیلم شدتی خاص بخشیده است. گاه عمیقا شاعرانه است و پر از دخالت واقعی و فضایی از «رمانتیسیسم» توهم‌زدایی‌شده ایجاد می‌کند و آینه‌ای است از ذهنیت شخصیت‌ها. مثل تجربه امیر با مواد مخدر که روی دور تند به نمایش در می‌آید. در پایان فیلم، زمانی که او به خانه بازمی‌گردد و به مقصد نهایی‌اش می‌رسد، شهر را به صورت معکوس دنبال می‌کند. انگار که جذب دالان‌های آن شده است. تهران در این‌جا همچون تله‌ای است. اما روشن است که او ایران را عاشقانه دوست دارد و هرگز آن‌را ترک نکرده است. این فیلم به صورت زیرزمینی فیلمبرداری شده است. همین است که مسئوولان جمهوری اسلامی ایران «تقاضای» خروج فیلم از جشنواره را داشتند. احمدزاده که حالا برنده یکی از مهم‌ترین جوایز جهان شده زیر فشار دائمی است. روز و شب پیامک‌هایی دریافت می‌کند و باید به سوال‌های بازجوها پاسخ دهد. در غیر این صورت او را «فراری» محسوب خواهند کرد.
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها