گروه اقتصادی: مقایسه سبد مصرفی خانوار در سال 95 و 1400 نشان میدهد که در سال 1400 الگوی مصرف خانوارهای ایرانی به سمتی حرکت کرده است که در آن کالاهای خوراکی وزن بیشتری نسبت به کالاهای غیرخوراکی و خدمات دارند. برای مثال وزن «پوشاک و کفش»، «آموزش» و «بهداشت و درمان» از سبد مصرفی خانوارها کم شده و در عوض به وزن «گوشت»، «سبزیجات» و «قند و شیرینی» اضافه شده است.
به گزارش اکوایران، میتوان گفت که این تغییر الگوی مصرف نشانهای از کاهش درآمد واقعی و به تبع آن کاهش رفاه در کشور است؛ چرا که هر چه درآمد خانوار پایینتر برود، کمتر قدرت خرید اقلام غیرخوراکی و خدمات را پیدا میکند چرا که مجبور است عمده درآمد خود را صرف رفع نیازهای خوراکی کند.
«سبد مصرف خانوار» چیست؟
سبد مصرف خانوار، مجموعهای از کالاهای خوراکی، غیرخوراکی و خدمات است که با وزن مشخص و بر اساس الگوی مصرف جامعه در یک زمان بخصوص (سال پایه) تعیین میشود تا مبنای تحلیل متغیرهایی مثل نرخ تورم قرار گیرد.برای مثال، سبد مصرفی سال 95 الگوی مصرف مردم در سال 95 را نشان میدهد. وزن اقلام این سبد بیانگر این است که مردم به طور میانگین در کل کشور چند درصد از سبد خود را به هر کالا اختصاص میدهند.
از آنجایی که پس از چند سال ذائقه یا درآمد مردم تغییر میکند الگوی مصرف آنها متفاوت از قبل میشود و به همین علت سال پایه هر چند سال یک بار تغییر میکند. مثلا در سال 1402 اعلام شد که سال 1400 به عنوان سال پایه در نظر گرفته میشود.
افزایش سهم اقلام خوراکی از سبد مصرفی مردم
مقایسه سبد مصرفی خانوار در سال پایه 95 و 1400 نشان میدهد که الگوی مصرف خانوارهای کشور به سمت استفاده بیشتر از اقلام خوراکی و استفاده کمتر از اقلام غیرخوراکی و خدمات حرکت کرده است. به عبارت دیگر، در سال 1400 ضریب اهمیت اقلام خوراکی در سبد مصرفی بیشتر و ضریب اهمیت اقلام غیرخوراکی کمتر شده است.
بیشترین ضریب اهمیت اقلام خوراکی در سبد مصرفی خانوار مربوط به «نان و غلات» و «گوشت» است. وزن تمام اقلام خوراکی (بجز نان و روغن) در این سبد در سال 1400 افزایش یافته است. برای مثال ضریب اهمیت «سبزیجات و حبوبات» از 3.02 درصد در سال پایه 95 به 4.08 در سال پایه 1400 رسیده در حالی که سهم نان از 6.67 درصد به 6.38 درصد رسیده است.برای پاسخ به این سوال که آیا افزایش وزن اقلام خوراکی در سبد مصرفی سال 1400 به معنای پر و پیمان شدن سفره خانوارهای ایرانی است یا خیر، باید ضریب اهمیت اقلام غیرخوراکی و خدماتی را هم در نظر گرفت.
آبرفتن اقلام خوراکی از سبد مصرف خانوار
بررسیها نشان میدهد که سهم تمام اقلام غیرخوراکی و خدمات (بجز مسکن، لوازم خانگی و تعمیرات آن) در سبد سال 1400 نسبت به سال 95 کاهش یافته است. برای مثال وزن «تفریح و فرهنگ» از 1.65 درصد در سال 95 به زیر یک درصد در سال 1400 رسیده است. به عبارت دیگر، اگر سبد مصرفی مردم در سال 1400 معادل 100 قسمت باشد، حتی یک قسمت آن هم به طور کامل به تفریح و فرهنگ تخصیص داده نمیشود. به طور مشابه، سهم «بهداشت و درمان» از 7.14 درصد به 6.68 درصد کاهش یافته است. این الگوی برای سایر اقلام غیرخوراکی و خدماتی مثل «هتل و رستوران»، «ارتباطات» و «حمل و نقل» نیز تکرار شده است.
رونق در سفره مردم؛ واقعیت یا سادهانگاری؟
در نگاه اول به نظر میرسد که چون وزن اقلام خوراکی در سال 1400 افزایش یافته مردم بیشتر از مواد غذایی استفاده میکنند و رفاه آنها افزایش یافته است در حالی که این استدلال پس از لحاظ کردن وزن اقلام غیرخوراکی و خدمات بعید بنظر میرسد.
در سطوح درآمدی بالاتر، چون افراد بیشتر از یک حد مشخص نیاز به مواد خوراکی ندارند بخش بیشتری از درآمد خود را به خرید کالای غیرخوراکی و خدمات مثل تفریح، بهداشت، حمل و نقل و ارتباطات تخصیص میدهند.
در سطوح درآمدی پایینتر، افراد بخش بزرگی از درآمد خود را صرف مواد خوراکی میکنند تا نیاز غذایی خود را بر طرف کنند؛ در نتیجه نمیتوانند اقلام غیرخوراکی زیادی خریداری کنند.
این مسئله که در سال 1400 نسبت به سال 95، سهم اقلام خوراکی از سبد مصرف مردم افزایش و سهم اقلام غیرخوراکی و خدمات کاهش یافته است، میتواند نشانگر این نکته باشد که احتمالا سطح درآمد حقیقی و رفاه مردم کاهش یافته است؛ چرا که کمتر از گذشته میتوانند از اقلام رفاهی مثل تفریح و آموزش استفاده کنند.