گروه سیاسی: حمیدرضا جلاییپور فعال سیاسی در یادداشتی با عنوان «زیر پوست تحولات کشور» در روزنامه اعتماد نوشت: تحولات جامعه ایران را دقیق نمیتوانیم پیشبینی کنیم. به نظر من در رشته جامعهشناسی کنونی چنین ادعایی مطرح نمیشود. ولی اجمالا میدانیم (شواهد و قراین و شاخصها نشان میدهد) که جامعه ایران بحرانی- نیمه خاموش است. جامعه ایران مثل فرد بیماری است که اجمالا میدانیم بیماری صعبالعلاجی دارد و بعضی وقتها صدای ضجهاش در میآید. ولی شواهد و علایم نشان از بهبود بیمار ندارد. لذا این بیتدبیری است که اطرافیان بیمار فکر کنند چون بیمار دائم ضجه نمیزند و سونوگرافی چیزی را نشان نمیدهد، پس جای نگرانی نیست. درصورتی که احتمال اینکه بیمار با پای خودش نتواند به بیمارستان برود و همه را به دردسر بیندازد، وجود دارد. احتمال افقی شدن بیمار را نباید نادیده گرفت.
یک کار اشتباه در دولت رییسی اتفاق افتاده و آنهم این هست که نظرسنجیها (پیمایشها) مرتب نشر عمومی نمیشود. تازه پیمایشها اگر مرتب انتشار یابد و توسط سازمانهای گوناگون هم پیمایش انجام بشود، باز کافی نیست و به تحقیقات کیفی هم نیاز داریم. با این همه جامعه بیپیمایش مثل اتاق فرمان هواپیما است که دستگاه مانیتور ندارد. البته ممکن است پیمایش محرمانه انجام بشود و به اطلاع مسوولان برسد. ولی این کافی نیست نتایج پیمایش باید در حوزه عمومی انتشار یابد تا تفسیر بشود. اطرافیان مقامات که از واقعیات خبر نمیدهند بلکه مطلب مورد انتظار و علاقه آنها را به سمع و نظر میرسانند.
به نظر میرسد حکومت به عنوان مهمترین نهاد در ایران اعتراضات ۹۶، ۹۸، اعتراضات آب خوزستان و اصفهان و خیزش اعتراضی پاییز ۱۴۰۱ را جدی نگرفته است. بیشتر این اعتراضات را کار خارجیها و اذناب داخلی آنها میداند. و از همه مهمتر اینکه حکومت انتخابات ۱۴۰۲ را «یک فرصت برای ترمیم شکاف دولت و ملت» نمیداند. (این از آن خطاهای درشت حکومت بعد از اعتراضات مهسا است و بعید به نظر میرسد در شش ماه آینده هم کاری بشود. انتصاب مجدد آقای جنتی ۹۷ ساله علامت مثبتی به جامعه سیاسی نگران ایران نبود. در برابر یکدندگیهای حکومت ایران، جامعه ایران هم ناراضی است و حکومت را رها نمیکند. اما تبدیل نارضایتی به «خیزش اعتراضی» فرمول و قاعده ندارد. خیزشها «کانتینجنت» و اقتضایی هستند (برآیندی از عوامل شناختهشده و نشده و شانس هستند). معمولا از جایی شروع میشود که کسی انتظارش را ندارد. لذا دلیل محکمی نداریم که بگوییم در سالگرد ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ دوباره خیزش اعتراضی اتفاق میافتد یا نمیافتد. ولی پتانسیل نارضایتی و اعتراض در جامعه هست. کسی دقیق نمیداند صدایش کی در میآید.
بعضی به مردم در جامعه ایران «بد» میگویند و مثلا میگویند سیزده زن را در یک روز در استان گیلان (با آن مدیرکل ارشادی که داشته) دستگیر میکنند و صدای مردم در نمیآید. کسانی که اینطور ارزیابی میکنند، ارزیابی آنها نارسا است. آنها جامعه ایران را یکپارچه میبینند که اگر خیزش کند برایش سوت و کف میزنند اگر خیزش نکند، میگویند مردم مسخشده و بیرگی هستند. در صورتی که جامعه ایران چند پارچه و متکثر است. البته بخشی از این جامعه با رگ، اعتراضی و محاسبهگر است. بخشی از جامعه هم مخالف بخش اعتراضی است و بخشی هم درگیر سختی گذران زندگی روزمره است. (به بیان دیگر جامعه ایران جامعه دو قطبی سال ۵۷ نیست. آینده را نمیدانیم.)
با این همه شایسته است که آن بخش اعتراضی جامعه را جدی گرفت و هر تحلیلگری برای روشن شدن موتور اعتراض بخش معترض به یک عامل بیشتر تکیه میکند. به نظر من عامل مهم در اعتراضات ایران این است: «وجدان جمعی جامعه حس کند با هزینه کم میتواند مچ حکومت را بگیرد، میگیرد». قبلا بخش معترض این مچ حکومت را در انتخابات میگرفت (ولی حکومت قدر این رفتار جمعی و تمام مدنی را ندانست و در انتخابات ۱۴۰۰ دست به مهندسی نابخردانهای زد). در سال ۹۶ معترضین مچ حکومت را در قصه زرنگی موسسات خودی اعتباری (و تولیدکنندگان سه میلیون مالباخته) در راه انداختن اعتراض در مشهد، گرفتند. در سال گذشته این مچ را در مرگ مهسا گرفتند. آینده هم به نظر من دوباره مچ را میگیرند، فقط نمیدانیم چه زمانی و درباره چه موردی.
ضمن اینکه معلوم نیست وقتی جامعه مچ را میگیرد بعدش چه اتفاقی برای ایران میافتد. (از این نظر هم ایران در دوره جنگ سرد در پنجاه سال پیش نیست. زیرا حامیان خشونتناپرهیز شاهپرست و سازمانهای مخوف مجاهدین خلق و کومله و دمکرات دنبال «لحظه» برای فرود ضربهاند) به نظر میرسد قانون جدید عفاف و حجاب محکم در جامعه اجرا نشود ولی اگه محکم اجرا شود ممکن است به بخش معترض جامعه «مچ» بدهند. متاسفانه سه دهه است که حکومت و جامعه مدنی ایران نمیتوانند تعارضات موجود در جامعه را در چارچوب حکومت قانون و به سمت توسعه پایدار و همهجانبه و عادلانه کشور هدایت کنند. چون هسته اصلی حکومت در ایران دنبال حاکمیت قانون و توسعه نیست.
به هر تقدیر اینک حکومت ناپاسخگو یک «جامعه منتظر» را روی دست ایران گذاشته است و نهاد حکومت به جای تسهیل توسعه در کشور باید دایم در آمادهباش باشد. ایران تا حالا یک شانس داشته است که آن روح جمعی معترضین دنبال «مچگیری کمهزینه» بوده است. ولی در جامعه تضمین داده نمیشود که حکومت مرتب به دهن بخش معترض بزند و باز بخش معترض جامعه دنبال حرکت جمعی کمهزینه باشند. نکته مهم این هست که حکومت در ایران برای «طبقه متوسط فقیر» که موتور اعتراضات دهه اخیر بوده است، برنامه درمانی ندارد. اصلا نگران بزرگ شدن اندازه این طبقه نیست و با اجرای قانون اخیر حجاب هم میخواهد به بخشی از خواهر و مادر این طبقه «گیر» بدهد. متاسفانه ایران گرفتار سندرم بیماری «سوء ارزیابی حکومتهای اقتدارگرا» شده است.