به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۳ - ۰۷:۲۵
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۷ ساعت ۱۵:۳۱
کد مطلب : ۴۲۴۹۸۸

ابراهیم یزدی؛ پیرو موازنه منفی مصدق

ابراهیم یزدی؛ پیرو موازنه منفی مصدق
گروه سیاسی: ابراهیم یزدی دومین وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران است که با وجود دوران وزارت کوتاه، دوره پرچالشی را پشت سر گذاشت.
مهدی معتمدی‌مهر از یاران دکتر ابراهیم یزدی و عضو نهضت آزادی ایران در گفت‌وگو با «هم‌میهن» به ارزیابی دوران وزارت ابراهیم یزدی پرداخت:
با توجه به شرایط انقلابی سال ۱۳۵۸ انتخاب دکتر ابراهیم یزدی به‌عنوان وزیر امور خارجه در دولت موقت تا چه میزان انتخاب دقیق و درستی بود و براساس چه معیارهایی صورت گرفت؟
باید هر انتخابی را در زمان خودش سنجید. البته انتخاب اول و آخر مهندس بازرگان با مشاورت شخص آیت‌الله خمینی انجام شده بود، انتخاب اول آقای دکتر سنجابی بود که شاید به‌خاطر اختلاف دیدگاه‌هایی که با مهندس بازرگان داشت، بعد از مدت کوتاهی این مسئولیت را رها کرد و در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ آقای مهندس بازرگان دکتر یزدی را در ابتدا به‌عنوان سرپرست وزارت خارجه معرفی کردند و بعداً در ۲۱ اردیبهشت ایشان را به سمت وزیر خارجه منصوب کرد که البته این انتخاب هم بنا بر نامه مورخ ۲ /۵/ ۱۳۵۸ به امضا و تأیید رهبر فقید انقلاب رسیده بود.
دکتر یزدی البته سوابق رسمی در عرصه دیپلماسی نداشت، اما اسناد و شواهد نشان می‌دهند که ایشان در این دوران کوتاه به‌خوبی از پس این مسئولیت برآمده و در حد مطلوبی، مدیریت موفقی در این عرصه ارائه داده است.
جلد پنجم خاطرات دکتر یزدی با عنوان «شصت سال صبوری و شکوری» متمرکز بر رویدادها و مسائل مربوط به دوران وزارت خارجه ایشان است که خود شامل سه دفتر و مجموعاً در حدود ۲۰۰۰ صفحه است که علاوه بر خاطرات و بیان رویدادها، در بردارنده اسناد زیادی است. اصولاً وجه امتیاز خاطرات دکتر یزدی این است که فقط متکی بر حافظه نیست و بلکه دقیقاً مستند و با ارائه تصاویر اسناد همراه است.
دفتر اول جلد پنجم خاطرات دکتر یزدی به اقداماتی در حوزه بازسازی نهاد دیپلماسی و راه‌اندازی مجدد این وزارتخانه پس از انقلاب می‌پردازد و همچنین، این بخش از خاطرات، گواه این حقیقت است که تعریف و تدوین اصول و برنامه‌های راهبردی سیاست خارجی و ساماندهی دیپلماسی مورد توجه دکتر یزدی بوده است. مواردی از جمله نحوه و ماهیت ارتباط با قدرت‌های بزرگ جهانی، کشورهای جهان سوم، کشورهای مسلمان و نظایر آن از جمله محورهایی بوده که در تدوین سیاست خارجی دولت انقلاب مورد توجه قرار گرفته است.
این خاطرات نشان می‌دهد که یزدی جز معدودی افراد مانند آقایان کمال خرازی و صادقی‌تهرانی، کسی را با خودش به وزراتخانه نمی‌برد و فقط سعی می‌کند که ساختار وزارتخانه را حفظ و از کادر کارشناسی وزارتخانه استفاده کند.
اقدامات این دوره متعدد است. از لغو کاپیتولاسیون گرفته تا پیشنهاد نامگذاری روز قدس و بلوای محمد منتظری و تنظیم مقررات کنسولی و رقابت‌ها و درگیری‌های داخلی و رسیدگی به دعاوی حقوقی بانک‌های خارجی و شکایت ایران از بانک‌های آمریکایی جهت استرداد اموال متعلق به دولت ایران و پیگیری تنخواه‌گردان چندین میلیون‌دلاری متعلق به ایران و ده‌ها مورد مشابه که در این دوران انجام گرفته است.
اما نکته مهم این است که الگوی مدیریتی که دکتر یزدی در این دوره در وزارت خارجه تدوین و تثبیت می‌کند براساس سیاست عقلانی و ملی اصول «موازنه منفی و بی‌طرفی مثبت» است که در زمان دکتر مصدق براساس واقع‌بینی سیاسی انتخاب شده و علاوه بر آنکه مؤید تامین منافع ملی حداکثری بود، متضمن صلح پایدار و پرهیز از ورود به مناقشات دو بلوک شرق و غرب در دوران جنگ سرد بود.
این الگو توجه داشت که ایران باید با همه کشورهای جهان روابط حسنه داشته باشد تا بتواند در مراودات تجاری و اقتصادی از موقعیت رقابت بین‌المللی سود ببرد. افسوس که ضرورت پایبندی به این سیاست پس از چهار دهه هنوز انکار می‌شود و مسئول دیپلماسی در دولت رئیسی با افتخار از «گردش به چپ» یاد می‌کند.
به‌رغم اینکه دکتر یزدی از پیش تجربه‌ای در عرصه دیپلماسی رسمی و وزارت خارجه نداشت، اما واجد خصوصیاتی بود که به او کمک می‌کرد تا مدیریت موفقی را در این عرصه ارائه دهد. یکی از این خصوصیات، این بود که اصولاً دکتر یزدی معتقد به مشورت با اهل فن و متخصصان بود و این ویژگی را در این دوره هم به کار گرفت.
دکتر یزدی علاوه بر آنکه جهت آشنایی با مسائل وزارت خارجه جلسات متعددی با کارمندان و کارشناسان این نهاد برگزار کرده که گزارش آن در این خاطرات آمده است، جلساتی نیز با نمایندگان برخی احزاب داشته که حتی نمایندگان حزب توده هم حاضر بودند.
نکته دیگر آنکه حضور هجده‌ساله دکتر یزدی در خارج از کشور و فعالیت‌های گسترده سیاسی او زمینه آشنایی و ارتباطات وسیع انسانی با بسیاری از مسئولان و نمایندگان دولت‌ها و فهم مناسبات بین‌المللی را برایش فراهم کرده بود. اما به‌زعم بنده، مهم‌ترین عاملی که موجب توفیق مدیریتی او شد این بود که دکتر یزدی به‌شدت اهل مطالعه بود و روش‌شناسی مطالعه را به‌خوبی آموخته بود.
به یاد دارم در سفری که در سال ۱۳۸۵ همراه با ایشان و جمعی دیگر به افغانستان داشتم از حدود دو ماه قبل از سفر، دکتر یزدی شروع کرد به مطالعه تاریخ و جغرافیای افغانستان و مطالب زیادی در خصوص جامعه‌شناسی طالبان و شناخت ساختار قبایلی افغانستان مطالعه می‌کرد و حتی روزی از من خواست که رمان بادبادک‌باز را برای ایشان ببرم و به همین جهت در دیدارهایی که با مقامات افغانستان مانند دکتر عبدالله و یونس قانونی و دیگر چهره‌های طراز اول داشت و همچنین در سخنرانی ویژه‌ای که در لویه‌جرگه ایراد کرد، در قامت یک دیپلمات برجسته ظاهر می‌شد.
این موضوع را حتی برخی منتقدان سیاسی ایشان مانند آقای امیر محبیان هم تایید کرده‌اند. همین ویژگی در دوران وزارت خارجه هم بوده است که به‌ویژه در دفتر دوم جلد پنجم خاطرات یادشده که در بردارنده روابط گسترده دیپلماتیک با عموم کشورها از جمله شوروی، آمریکا، پاکستان، کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس، تونس، عراق، سوئد و دیگر کشورها و پیگیری مواردی مانند مالکیت مشاعی دریای خزر و خط لوله گاز ایران به آستارا و شوروی و همچنین تدبیر لازم جهت تثبیت حاکمیت ملی ایران بر جزایر سه‌گانه و ده‌ها مورد دیگر از این دست است، ژرف‌نگری و اطلاعات دقیق دکتر یزدی از مسائل راجع به عرصه دیپلماسی و فهم دقیق ایشان از مسئله امنیت ملی کاملاً واضح است.
در یک کلام، به نظر من، این میزان توفیق دکتر یزدی در وزارت خارجه مرهون حفظ ساختار تخصصی وزارتخانه، بهره‌گیری از دانش و تجربه افراد باسابقه و مطالعه عمیق و روش‌شناسانه در زمانه‌ای بود که دعوای «تعهد» و «تخصص» مناقشه‌ای جدی میان انقلابی‌گرایان با افرادی مانند دکتر یزدی و دکتر چمران و مهندس بازرگان بود.
به موضوع رابطه با عراق اشاره داشتید. ایشان با صدام حسین هم دیدار داشت و یکی از انتقادات به ایشان‌عدم پیش‌بینی جنگ ایران و عراق و یا تلاش برای پیشگیری از آن است. در این زمینه ارزیابی شما چیست؟
این بخش هم در خاطرات آقای دکتر یزدی و هم در یکسری از مصاحبه‌ها و مقالات ایشان آمده، خود ایشان به صراحت مطرح می‌کند که جنگ ایران و عراق هم قابل پیش‌بینی و هم قابل پیشگیری بود و مطرح می‌کند که در آن ملاقاتی که با صدام داشت، توانسته بود که صدام را متقاعد کند که به امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران و پیمان فیمابین پایبند بماند و البته صدام هم ظاهراً به‌جد، تمایلاتش را مبنی بر علاقه به گسترش و بهبود روابط با دولت انقلاب نشان می‌داده تا بتواند مناسباتش را با دولت جدید ایران بهبود بخشد.
دکتر یزدی ماجرای دیدار سیدمحمود دعایی با شورای انقلاب و آیت‌الله خمینی را نیز در مصاحبه‌هایی مطرح کرده و تصریح می‌کند که آقای دعایی تا چه حد، نگران و دلخور از ماجراجویی‌ها و تحریکات و مداخلاتی بود که توسط برخی طرفداران نظریه «صدور انقلاب» و یا افرادی مانند آقای غرضی انجام می‌شد که در آن وقت استاندار خوزستان بود و زمینه تیرگی بیشتر روابط را فراهم می‌آورد. براساس روایت دکتر یزدی، ظاهراً آیت‌الله خمینی با اعتماد به نفسی که داشتند فکر می‌کردند این تهدید صدام، یک بلوف است.
در جلد پنجم خاطرات آقای دکتر یزدی و همچنین در کتاب «دکترین امنیت ملی» به قلم ایشان آمده که گروه کارشناسی در آن دوران در خصوص این مسئله پژوهش و گفت‌وگوهای مفصل داشته‌اند که چه مخاطراتی و از کدام نواحی، انقلاب را تهدید می‌کند؟ و وقوع جنگ از سوی عراق، مهم‌ترین گزینه تشخیص داده شده بود و البته نسبت به آن تمهیداتی هم انجام داده بودند ولی واقعیت این بود که همان‌طور که مهندس بازرگان می‌گفت دولت موقت چاقوی بدون دسته است، وزارت خارجه‌اش هم آن اختیاراتی را نداشت که ما امروز فکر می‌کنیم که باید از آن برخوردار می‌بود.
عوامل مداخله‌کننده هم در سیاست داخلی و هم سیاست خارجی بسیار زیاد بودند. این بحث نهادهای موازی از همان زمان توسط اعضای نهضت با دولت موقت مطرح می‌شد. دکتر یزدی در پاسخی که در مجله اندیشه پویا به مقاله گازیوروسکی می‌دهد بیان می‌کند که ما حتی از طریق مرزبانی‌ها و دیده‌بان‌هایی که داشتیم مطلع بودیم که صدام دارد نیروهایش را در مرز جمع‌آوری می‌کند و حتی سفیر ایران در بغداد هم این نگرانی را حس می‌کرده ولی در ایران این هشدارها مورد توجه قرار نگرفت. بنابراین، آن‌چه روی داد و منجر به جنگ شد، هم قابل پیش‌بینی بود و هم قابل پیشگیری.
البته این روند را نباید یک امر اتفاقی تلقی کرد. در عموم انقلاب‌های ایدئولوژیک قرن بیستم، گرایشی تحت عنوان «صدور انقلاب» مطرح بود. در کوبا، چه‌گوارا و در شوروی، تروتسکی و در ایران نیز جریانات و افراد بی‌تجربه‌ای که آن روزها با عنوان «خط امام» و «حزب‌الله» و نظایر آن معرفی می‌شدند و همچنین بخش وسیعی از نیروهای چپ از حزب توده و چریک‌های فدایی گرفته تا مجاهدین خلق به شدت نسبت به این تئوری، علاقه‌مندی نشان می‌دادند و البته مهندس بازرگان و دکتر یزدی به شدت در تقابل با این رویکرد بودند.
یکی دیگر از انتقادات به دوران وزارت ایشان بحث لغو قراردادهای نظامی با آمریکا و پس دادن هواپیماهای جنگنده آمریکایی است. آیا دولت موقت با توجه به وقوع جنگ تحمیلی در فاصله کمتر از یک سال دچار اشتباه نبوده است؟
مجموعه خاطرات آقای دکتر یزدی تا جلد پنجم به شکل رسمی توسط نشر کویر منتشر شده و باقی موارد تا جلد نهم هم به صورت پی‌دی‌اف و رایگان از طریق سایت بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان قابل دسترس است. هم در دفتر دوم جلد پنجم خاطرات دکتر یزدی که با تصویر اسناد منتشر شده به روابط ایران و آمریکا اشاره دارد و همچنین در پاسخی که به سپهبد آریو برزن می‌دهد با اسناد همه اینها را توضیح داده است.
لغو بسیاری از قراردادهای نظامی که به طور یکجانبه انجام شده و موجبات خسارات فراوان ناشی از لغو قرارداد را برای ایران فراهم کرده و همچنین، باز کردن کیت‌های کامپیوتری اف۱۴ها که قابلیت اصلی آن‌ها را به‌شدت تنزل می‌داد، جملگی در دوران بختیار اتفاق افتاده است و تاریخ لغو قرارداد ۱۴ بهمن است.
یعنی آخرین روزی که بختیار سرکار بوده است. بعد از انقلاب هم این بحث در شورای انقلاب پیگیری می‌شد. دولت مجری نظرات شورا بود ولی علاوه بر این، دکتر یزدی مطرح می‌کند که دولت موقت و وزارت خارجه در این مسائل تخصصی نظامی از مسئولان وزارت دفاع و ارتش مشاوره خواستند و حتی سندش را هم ذکر می‌کند که در صفحه ۱۳۰ دفتر دوم خاطرات دکتر یزدی به‌تفصیل آمده است.
اما در تحلیل این وقایع باید به درک و بازخوانی فضای سیاسی آن روزگار هم توجه داشت. کافی است روزنامه‌های آن زمان از کیهان و اطلاعات گرفته تا نامه مردم و امت و راه مجاهد را بخوانید. یکی از مطالباتی که هر روز از سوی تمام جریانات و افراد متظاهر به انقلابی‌گری اعلام می‌شد یکی این بود که شاه چرا این همه خریدهای تسلیحاتی کرده؟ اینها به چه درد ما می‌خورد؟ پول مردم را برای این خریدهای تسلیحاتی هدر داده‌اند.
اتفاقاً نیروهای انقلابی یکی از وعده‌هایشان این بود که باید این قراردادها هرچه زودتر لغو شوند و در این امر بر همدیگر پیشی هم می‌گرفتند و شدیداً در طرح و گسترش این مطالبه رقابت داشتند و البته این آگاهی را هم نداشتند که لغو یک‌جانبه این قراردادها چه خسارات یک‌طرفه‌ای می‌تواند برای دولت ایران ایجاد کند. توجه داشته باشید که بختیار این قراردادها را لغو کرده بود تا رضایت عمومی به‌دست آورد. در واقع، لغو این قراردادها در آن زمان مورد توافق تمام نیروهای انقلابی و در عداد مطالباتی مانند آزادی زندانیان سیاسی و انحلال ساواک و اعدام ساواکی‌ها و عوامل وابسته به رژیم پهلوی قرار داشت.
در آن دوران از شخصیت‌های طراز اول حزب جمهوری گرفته تا مجاهدین خلق و توده‌ای‌ها همگی مدافع لغو قراردادهای نظامی بودند و حتی هر طرفی سعی می‌کرد که اعتبار اجتماعی این سنخ تصمیمات انقلابی را به خود تخصیص دهد. اما بعداً که جنگ شد و نادرست بودن این اقدام و بسیاری دیگر از تصمیمات انقلابی برملا شد، جملگی شانه خالی کردند و گناه را به گردن دولت موقت انداختند. خوشبختانه در این زمینه اسناد فراوانند.
در جمع‌بندی نهایی اگر بخواهید دوران وزارت دکتر یزدی را ارزیابی کنید این دوران چه دستاورد و امتیاز و چه نقاط ضعفی داشت؟
دوره‌ای که آقای دکتر یزدی در وزارت خارجه بودند از اردیبهشت تا آبان حدود شش ماه است و مدت زمان زیادی نبوده که بخواهیم به تک‌تک اقداماتی که انجام شده، اشاره کنیم اگرچه حجم خدمات در این دوره هم کم نبوده و نباید قدرناشناسی کرد. ولی آن‌چه مهم‌تر است الگویی بود که در این دوره در سیاست خارجی ایران با عنوان تنش‌زدایی و ورود به عرصه «غیرمتعهدها» مطرح و تثبیت شد که ایران را از ورود و جانبداری در مناقشات دو بلوک شرق و غرب در دوران جنگ سرد مصون نگه داشت.
دکتر یزدی توانست با سیاست خارجی مبتنی بر تعامل و تنش‌زدایی که آن زمان اصطلاح خاصی تحت عنوان روابط حسنه با جهان داشت، زمینه استقلال ملی و تثبیت دولت انقلاب در داخل را فراهم کند و از طرف دیگر، الگویی از سیاست خارجی ایجاد کند که اگرچه بعد از سقوط دولت موقت و روی کار آمدن دولت‌های بعدی و نفوذ نگرش چپ انقلابی در دولت‌های بعدی تا حدود زیادی تضعیف شد، اما آن چیزی که بعداً در دولت سیدمحمد خاتمی و تا حدودی در دولت حسن روحانی ظهور پیدا کرد، ادامه همان الگو بود.
نمی‌خواهم مبالغه کنم که آن‌ها از دولت موقت خط گرفتند. این نگرش علمی و کارشناسی بوده که دولت موقت بعد از انقلاب این را پایه‌ریزی کرده و اتفاقاً دولت خاتمی و دولت روحانی هم بر همان اساس توانستند سیاست خودشان را با توفیق‌های جدی روبه‌رو کنند.
نکته پایانی آن که بسیار متاسفم که پس از انقلاب نه تنها از دانش، خلوص، ظرفیت و تجربه افرادی مانند دکتر یزدی در راستای سازندگی و توسعه کشور استفاده نشد، بلکه هزینه‌ها شد و توطئه‌ها صورت گرفت تا چنین افرادی خانه‌نشین شوند و ملت و کشوری از خدماتشان بی‌نصیب بماند. این رویه نادرست یک سنت جوامع توسعه‌نایافته و یک خصلت شرک‌آمیز اجتماعی و ایمانی است که از موهبت قدرشناسی و رشد سرمایه‌ها نگران است.
این خصلت در طول قرن‌ها سبب شده است که قدر سرمایه‌های انسانی و اجتماعی دانسته نشود. عبور از مشروطه، عبور از مصدق، عبور از بازرگان، عبور از اصلاحات، عبور از خاتمی و اینک، «عبور از انتخابات» وجوه تاریک و تداوم غم‌انگیز این سنت تکراری و نامبارک تاریخی و اخلاقی در هر دوره را نشان می‌دهد. دکتر یزدی شش سال است که این جهان را ترک کرده است. یادآوری خدمات او تنها از این حیث می‌تواند مفید باشد که قدر سرمایه‌های انسانی خود را بدانیم.
برچسب ها: ابراهیم یزدی
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها