گروه فرهنگی: یادش بخیر ... آن روزها اندوهِ «مش مریم» فقط نخوردن شامی هایش در آن مهمانی بود و دلخوشیهایش فقط مرغ و خروسهایی که بعد از آمدن از ایلام دور خود جمع کرده بود. «مش مریم» سمبل تمام زنان جنگزده ما بود. او برای فرار از بمب هایی که بر سرشان آوار می شد، به تهران پناه آورده و انقدر صمیمی و دوست داشتنی بود که فریده سپاه منصور بعد از آشنایی با این کاراکتر، به پهنای صورت اشک ریخته و با کمال میل پیشنهاد داریوش مهرجویی را پذیرفته بود. حالا اما اندوه «مش مریم» از نوع دیگری است؛ حالا او در غم از دست دادن خالقش اشک می ریزد و در این ماتم بار دیگر فریده سپاه منصور را هم با خود سهیم می بیند.
به گزارش ایسنا، فریده سپاه منصور، هنرمند پیشکسوت کشورمان، داریوش مهرجویی را یک استاد کامل می داند. او از این کارگردان فقید به عنوان گوهر یک دانه ای یاد می کند که هیچگاه مثل او را در سینمای ایران نخواهیم داشت.
این بازیگر با اندوه فراوان می گوید: آقای مهرجویی وحشتناک ترکمان کرد و تا ابد از یادها نخواهد رفت که چگونه رفت.سپاه منصوردر حالی که هنوز از مرگ دردناک داریوش مهرجویی و همسرش شوکه و ناراحت است، از همکاری اش با این کارگردان فقید در فیلمهای «مهمان مامان»، «آسمان محبوب» و «طهران تهران» می گوید.
مرگ حق است اما نه اینطور ...
این بازیگر سخنش را اینگونه آغاز میکند: نمیدانم درباره داریوش مهرجویی چه باید گفت. باور کنید زبانم بند آمده. بگویم چطور کار میکرد؟ آقای مهرجویی یک انسان خردمند بود که دانش فراوانی داشت و سوادش جدای از فیلمسازیاش نبود. داریوش مهرجویی خودش بود و ادا در نمیآورد. او مصداق واقعی عبارت «از دل برآید، بر دل نشیند» بود. من خیلی چیزها از ایشان آموختم.سپاه منصور در حالی که بغض دارد، ادامه می دهد: بمیرم الهی، یادم که میافتد بغضم میگیرد تجسم که می کنم وحشت می کنم. آدمها که میمیرند میگوییم مرگ حق است، بله حق است اما اینطور؟! نه. داریوش مهرجویی برای سینمای این مملکت خیلی زحمت کشید حقش نبود که اینگونه برود.
داریوش مهرجویی گوهر یک دانه بود
این بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون به همکاری هایش با داریوش مهرجویی اشاره می کند و می گوید: من بعد از «آسمان محبوب» دیگر آقای مهرجویی را ندیدم و سالها بود که مراوداتی نداشتیم اما سه فیلمی که با او کار کردم همیشه خاطراتش برایم باقیست. روز اول که خبر را شنیدم شوکه بودم وقتی شما با من تماس گرفتید خیلی حالم بد بود. هنوز هم باورم نمیشود که اینگونه رفته باشد. یادم که میافتد تنم برایش میلرزد. آقای مهرجویی برای من کلاس درس بود. من بعد از کار کردن با ایشان سالهاست درس پس دادهام. او آدم باسوادی بود. الان نه، یک سال دیگر میفهمیم که چه کسی را از دست دادهایم. به عقیده من او گوهر یک دانه بود. در سینمای ایران نه در حال حاضر و نه در آینده بلکه هیچوقت هیچکس را مثل داریوش مهرجویی نخواهیم داشت.
لهجه کُردی از «مهمان مامان» برایم به یادگار ماند
وی در ادامه صحبتهایش به خاطراتی که با مرحوم مهرجویی در فیلم «مهمان مامان» داشت اشاره میکند و می گوید: آقای مهرجویی باعث شد من در «مهمان مامان» لهجه کُردی یاد بگیرم. من یکی دو بار سر تمرین رفتم اما ایشان مدام تاکید میکرد من کُردی میخواهم، کرمانشاهی بگو و من میگفتم چشم اما راستش بلد نبودم. آن زمان آقای شاه ابراهیمی طراح صحنه ما بودند و خواهرزادهاش که در رشته بازیگری قبول شده بود تازه از کرمانشاه آمده بود که مرا به ایشان معرفی کردند و من گفتم متن را به لهجه غلیظ کرمانشاهی برایم بخوان و من ضبط کردم. من یک ماه و ۱۰ روز تمام هر روز ساعت ۵ صبح از خواب بیدار میشدم قبل از اینکه همه بیدار شوند این متن را گوش میکردم تا اینکه یاد گرفتم.
بعد از آن یک روز که تلفنی با دخترم صحبت میکردم به من گفت مامان چرا انقدر لهجهدار شدهای؟! من آنقدر به لهجه کردی عادت کرده بودم که حتی در سریال «نون خ» هم از تجربه «مهمان مامان» کمک گرفتم و این لهجه از «مهمان مامان» برایم به یادگار ماند.
فریده سپاه منصور در سخنان پایانی اش در توصیف زنده یاد داریوش مهرجویی چنین میگوید: او افتخار سینمای ایران بود. هر فیلمش یک کلاس درس بود. داریوش مهرجویی یک استاد کامل بود اما نوع مرگش بسیار دردناک و وحشتناک. هیچگاه از یادمان نخواهد رفت که او چطور از بین ما رفت.