گروه سیاسی - رسانه ها: در ادامه واکنش ها به اظهارات رئیس جمهور و پاسخی که وی به منتقدین خود داد، روزنامه مردم سالاری امروز در سرمقاله خود به بررسی این موضوع پرداخت و نوشت:
رسانههاي بخش افراطي جريان اصولگرا از همان ابتدا، در واکنش به اظهارات رئیس جمهور در همایش سلامت که گفته بود: «بگذاريم مردم راه بهشت را انتخاب نمايند و به زور شلاق نميشود مردم را به بهشت برد» ، تمام تلاش خود را بر اين قرار دادند که تفسيري واژگونه از اين بحث معرفتي بديهي ارائه دهند.
روز جمعه نيز امامان جمعه برخي شهرها با تکيه بر همين تفاسير غلط، انتقاداتي را متوجه روحاني نمودند. سيد احمد خاتمي در خطبههاي نماز جمعه تهران گفت «وظيفه داريم جاده را براي بهشتي شدن مردم هموار کنيم.» علم الهدي، امام جمعه مشهد نيز در همين زمينه اظهار داشت: «شلاق که سهل است با همه قدرت جلوي کساني که مانع بهشت رفتن مردم ميشوند خواهيم ايستاد.» گرچه سخنان ائمه جمعه در کنار اظهارات روحاني جملگي صحيح به نظر ميرسند و هردو يک مفهوم را مي تداعي ميکنند ولي با توجه به اين پاسخها اين طور تصور ميشود که روحاني مدعي شده که بايد راه بهشت را بست! و او به عنوان رياست جمهوري اسلامي دستور بر ايجاد مانع در راه بهشتي شدن مردم داده است! اين موضوع نشان ميدهد که حتي يک بحث بديهي معرفتي در کشاکش برخورد سياسي و بي اخلاقي رسانه اي چگونه به بيراهه ميرود. روحاني تنها کاري که کرد اين بود که يک مساله معرفتي و بديهي را بيان کرد. او اصل روشني از اسلام، که اجبار و اکراه در اسلام وجود ندارد، را يادآوري نمود.
(لا اکراه فى الدّين قد تَبَيّن الرّشدُ مِن الغىِّ... /بقره: 256 / در دين هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه به خوبى آشکار شده است.) بديهي بود که مخالفان روحاني نخواهند توانست با اين اصل مسلم معرفتي به مبارزه برخيزند پس ابتدا سعي نمودند تصويري کاريکاتور گونه و تخريب شده از آن بسازند و سپس بر آن کاريکاتور شمشير بکشند. بحث اجبار در دين از دو جهت قابل تأمل است: اول اين که دين جزو امور قلبي و اعتقادي است و امور قلبي و اعتقادي با اجبار محقق نميشوند؛ آنچنان که محبت و تنفر نيز با اجبار دست يافتني نيستند. اين بدان معنا نيست که اکراه و اجبار در دين خوب است يا بد، بلکه قرار دادن اجبار در امور ديني «محال» است. در اين مسئله خواستن يا نخواستن مطرح نيست بلکه ما اصلاً توانايي بر اين نداريم که شخص يا جامعه اي را به زور ديندار نماييم. از سوي ديگر گرچه عده اي شأن دين را آن قدر فرو کاسته اند که فقط در تغيير رفتار ظاهري، آن را ميپذيرند و تحول و تکامل باطني در تقرب به خدا را کنار ميگذارند اما تجربه بشري نشان ميدهد که حتي همين هدف محدود نيز از راه اجبار حاصل نشده و نخواهد شد. اکراه و اجبار بر عکس آن چه برخي تصور ميکنند و ميخواهند آن را به غلط به جامعه بقبولانند هم از جنبه محال و هم از جنبه بيارزش بودن در دين خدا راهي ندارد.
البته وجود دارند افرادي که تصور ميکنند به عنوان بندگان برگزيده موظف شده اند که ديگر بندگان را به اجبار به سوي بهشت ببرند. ايشان غافلند که خداوند اگر ميخواست، قدرت بر اين داشت که همه بندگان خود را مسلمان بيافريند.( وَلَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَکِيلٍ. /انعام: 107 / اگر خداوند ميخواست آنان شرک نميورزيدند، و ما تو را بر آنان نگهبان قرارنداديم، و تو وکيل آنها نيستي). اقدامات گروههاي سلفي ريشه در همين اعتقاد دارد. گروه موسوم به بوکوحرام در نيجريه نيز در توجيه عمل ضد انساني و ضد ديني خود به همين اعتقاد ناصواب استناد ميکند. قرائت قهري از اسلام بيش از اين که نشان از دلبستگي مدعيان آن به اسلام داشته باشد نشان از عدم درک اين افراد از اسلام دارد. رئيس جمهور در سخنان روز شنبه 10 خرداد به همين موضوع اشاره کرد و گفت: «عدهاي مداوم غصه دين و آخرت مردم را ميخورند در حالي که نه ميدانند، دين چيست و نه آخرت. اما هميشه غصه آخرت را ميخورند.»
در پايان صرفنظر از ماهيت سخنان روحاني و انتقادهاي طرف مقابل، روش پيش گرفته توسط روحاني در مواجهه با جبهه افراط ستودني است. روحاني که پيش از اين سعي نموده بود با صبر و تحمل از کنار انواع تخريبهاي اقتدار گرايان بگذرد تا به دور از حاشيه سازي، اولويتهايي مثل سياست خارجي و اقتصادي خود را عملي سازد، اکنون دريافته است که هر چه صبوري کند در جناح افراط حملات شکل راديکالتري به خود ميگيرد و هر گام که دولت عقب بنشيند، شکست خوردگان انتخابات بيشتر پيشروي خواهند کرد. شايد روحاني با تمام وجودش درک کرده باشد که در مقابل آنان که 800 ميليارد دلار ثروت کشور را تباه کرده اند و حالا با کمال پررويي دلواپس شدهاند، بهترين دفاع حمله باشد.