گروه جامعه: بار سفر بستن و از کشور رفتن برای همیشه همان کلمه تکراری مهاجرت در کنار آمار پایین فرزندآوری در کشور، آینده ایران را به چالش میکشند. با این حال تلاش برای رسیدن به آرامش و آیندهای بهتر حق ذاتی هر انسانی است. نگاهی به شرایط کشور اعم از تنگناهای روزافزون اقتصادی، آمار ترسناک بیکاری در کشور تا انواع تحدیدهای روا داشتهشده علیه آزادیهای اجتماعی و سیاسی شهروندان در کنار ایجاد تنشهای روزافزون علیه بخشی از جامعه که با قرائت گروههای تندرو حاضر در ساختار حاکمه از مفاهیم ارزشی و اخلاقی همسو نیستند همگی عواملی هستند که سیل رو به فزونی مهاجرت از کشور را بهویژه در کمتر از یک دهه اخیر و حتی شاید بعد از اعتراضات سال گذشته رقمزدهاند.
سعید معیدفر، جامعهشناس و استاد بازنشسته دانشگاه تهران درباره نگاه مقامات به مهاجرت به روزنامه هممیهن گفت: «معمولاً در نظریههای مهاجرت که میتواند اعم از مهاجرتهای داخلی و بینالمللی باشد، نظریهها مشترک است. در پدیده مهاجرت باید سه عامل جاذبههای مقصد، دافعههای مبدأ و مسیر مبدأ تا مقصد مورد بررسی قرار بگیرد. همچنین باید بررسی کرد که میزان غلبه جاذبهها بر دافعهها چه میزان است.
مسائل و مشکلات مسیر مهاجرت تا زمان استقرار در مقصد نیز مهم است. در بسیاری موارد در پدیده مهاجرت جاذبههای اقتصادی مقصد برای عدهای زیاد است درحالیکه در مبدأ وضعیت اشتغال یا درآمد مناسب نیست. این افراد برای داشتن شغل یا درآمد بهتر به کشور مقصد مهاجرت میکنند. این موضوع در کشورهای مختلف جهان از جمله ایران وجود دارد.» این جامعهشناس اظهار داشت: «متاسفانه امروز مهاجرت تحت هر شرایطی رخ میدهد. هر هفته تعداد زیادی از مهاجران در دریای مدیترانه جان خود را از دست میدهند.
اکثر این افراد از ایران، افغانستان، نیجریه و سایر کشورهایی هستند که از نظر ساختار توسعه اجتماعی و جایگاه اجتماعی با مشکلات جدی مواجهند. در واقع این افراد مبدأ و مقصد را مقایسه نمیکنند و تنها قصد رفتن دارند که میتوان از آن بهعنوان فرار یاد کرد و نه مهاجرت. امروز عده زیادی از کشور فرار میکنند نه مهاجرت. دلیل این موضوع تنگناهای امنیتی، مشکلات اقتصادی، تنفر و انزجار نسبت به مبدأ، احساس پوچی در کشور خود است. همچنین بسیاری از مهاجران احساس میکنند، در کشور خود بهعنوان انسان و فردی که دارای جایگاه و منابع و منافع است، شناخته نمیشوند.
بهویژه در کشورهایی که شهروندان درجه اول، دوم و سوم وجود دارد این پدیده بیشتر احساس میشود. مدتی پیش در صداوسیما فردی بیان کرد، این کشور مال حزباللهیهاست. معنای این حرف آن است که افرادی در کشور ما دارای تامین اقتصادی، اجتماعی، حیثیت و احترام هستند و شهروند تلقی میشوند که حزباللهی باشند. این مسئله باعث میشود افرادی که این ویژگی را ندارند، سعی کنند به هر شکل ممکن فرار کنند.»
معیدفر با تاکید براینکه امروز در اردوگاههای پناهندگان که مردم از کشورهایی با شرایط ویژه مهاجرت کرده اند، پناهجویان با انواع آسیبها در کنار آوارگی مواجه میشوند، اظهار کرد: «وقتی خبر این بلایا منتشر میشود میتواند سایرین را از مهاجرت و پناهندگی منصرف کند، اما شاهد هستیم که انقدر دافعههای مبدأ در کشور ما زیاد شده است که افراد به این اخبار توجه نمیکنند و همراه با خانواده با وجود همه خطرات و بلایا دست به مهاجرت میزنند؛ بنابراین مسئله امروز ایران فرار است نه مهاجرت.
علت چنین پدیدهای نمیتواند صرفاً اقتصادی باشد.» این استاد سابق دانشگاه در پاسخ به این سوال که آیا وطندوستی تنها شاخصه نخبگان است یا شامل مقامات کشور نیز میشود؟ گفت: «در قرآن هم آمده است وقتی که در محل زندگی خود دچار تنگنا هستید، مهاجرت کنید. وطندوستی زمانی میتواند معنا داشته باشد که نیازهای زیستی ما مانند امنیت و معیشت و ارزشهای انسانی ما تامین شود. وطندوستی بعد از تامین این نیازها در لایههای بالایی نیازهای انسان قرار دارد. با توجه به سخنانی که در صداوسیما مطرح شد امروز شاید این نیازها تنها برای حزباللهیها تامین باشد. زیرا آنها متعلق به جناحی وابسته هستند.
اما برای سایر مردم وطندوستی به آن معناست که به غربت بروند و در آنجا دور یکدیگر جمع شده و از خاطرات وطن و شرایط تاریخی و تمدنی گذشته خود بگویند؛ بنابراین وطندوستی الزاماً به این معنا نیست که در بدترین شرایط و با کمترین امکانات زندگی کنید و آنچه که حق شما بهعنوان یک شهروند است، از شما بگیرند و شما همچنان بگویید که من در وطن ماندهام. نام این عمل وطندوستی نیست بلکه نوعی فریب و برچسب است که افرادی برای استثمار و به بند کشیدن دیگران از آن استفاده میکنند. ممکن است برخی وطندوست باشند، اما وطندوستیشان همراه با اجحاف، فساد و ایجاد شرایط ناگوار برای هموطنانشان باشد تا جاییکه باعث موج فرار هموطنانشان از کشور شوند.»