گروه اقتصادی:یک کارشناش امور انرژی می گوید: «در تنشهایی که اخیرا در منطقه رخ داده است، از جنگ اسرائیل علیه مردم فلسطین تا درگیریهای دریای سرخ و تنشهای بعدی آن از جمله حملات اسرائیل به دمشق و ترورهای سران حزب الله، می بینیم که کشورهای تولید کننده انرژی چه سیاستی را در پیش گرفته اند: عربستان، امارات و عراق، از آغاز جنگ اسرائیل در تاریخ ۷ اکتبر تا کنون، «سیاست تثبیت بازار» را در پیش گرفته اند یعنی با افزایش تولید خود، این سیگنال را به بازار داده اند که «نگران تنشها نباشید، ما به اندازه کافی، در بخش انرژی به تعهداتمان پایبند خواهیم ماند» و در نتیجه چه در «نفت» و چه در «گاز» منطقه، تغییر قیمت زیادی نداشتیم.»
حال سوال این است که آیا همزمان با افزایش تنشها و تحولات منطقه ای، بازارهای انرژی نیز افزایش قیمت و شوکهای جدیدی را تجربه خواهند کرد و چه عواملی در ثبات و بی ثباتی بازار انرژی منطقه نقش دارند؟ عبدالله باباخانی، کارشناس بین المللی انرژی، در گفتگو با فرارو به این پرسشها پاسخ داده است:
عبدالله باباخانی به فرارو گفت: «تعیین کنندههای قیمت در بازار انرژی سه گروه هستند، مهمترین عامل در تعیین قیمتهای انرژی، عامل «تقاضا» است، که میتواند قیمت بازار را بالا و پایین ببرد. «کشورهای تولید کننده» و سیاستهایی که پیش می گیرند به عنوان عامل دوم در نظر گرفته میشود و عنصر سوم «حوادث جهانی و منطقه ای» است که میتواند بازار را تحت تاثیر قرار دهد. تنشهای اخیر در خاورمیانه، چندان تغییری در گروه اول، یعنی کشورهای تقاضا کننده، ایجاد نکرده است. بر اساس پیش بینیهای آمارهای جهانی، در سال ۲۰۲۴، نزدیک ۱.۴ میلیون بشکه تقاضای اضافی برای نفت داشته باشیم که تقریبا چیزی معادل این رقم، نفت اضافی، تولید شده و از طرفی، تولید انرژیهای تجدید پذیر و تولید خودروهای برقی بیشتر را داریم که عاملی برای کاهش قیمتها محسوب میشود. بسیاری از کشورها، بخشی از نفتی را که میخرند، ذخیره میکنند و همه نفت خریداری شده را به شکل مستقیم مصرف نمیکنند (خواه به شکل نفت خام و خواه به شکل فراورده). سال گذشته چین، بخش قابل توجهی از نفت خود را به شکل «نفت ذخیره» نگهداری کرد. اغلب کشورهایی که وضعیت اقتصادیشان رو به بهبود میرود، برای تنشهای پیش رو و آینده، بخشی از نفت خود را نگهداری میکنند.»
وی افزود: «اما اگر به سراغ گزینه دوم، یعنی کشوهای تولید کننده و سیاست هایشان برویم و آمریکا را کنار بگذاریم، برزیل، کانادا و کشورهای آفریقایی را نیز وارد بررسی نکنیم، میرسیم به کشورهای خاورمیانه. در کشورهای خاورمیانه، بیشترین حجم تولید به عربستان، امارات و عراق تعلق دارد و در بخش شمالی نیز روسیه را داریم. من عمدا در این بخش اسم «ایران» را نیاوردم چرا که میخواهم بخش بازار رسمی منطقهای را مورد بحث قرار دهم. در تنشهایی که اخیرا در منطقه رخ داده است، از جنگ اسرائیل علیه مردم فلسطین تا درگیریهای دریای سرخ و تنشهای بعدی آن از جمله حملات اسرائیل به دمشق و ترورهای سران حزب الله، میبینیم که کشورهای تولید کننده انرژی چه سیاستی را در پیش گرفته اند: عربستان، امارات و عراق، از آغاز جنگ اسرائیل در تاریخ ۷ اکتبر تا کنون، «سیاست تثبیت بازار» را در پیش گرفته اند یعنی با افزایش تولید خود، این سیگنال را به بازار داده اند که «نگران تنشها نباشید، ما به اندازه کافی، در بخش انرژی به تعهداتمان پایبند خواهیم ماند» و در نتیجه چه در «نفت» و چه در «گاز» منطقه، تغییر قیمت زیادی نداشتیم. درست است که برخی شوکهای قیمت یکی دو روزه را شاهد بودیم، اما قیمتها خیلی زود دوباره به همان روال قیمت پیشین خود بازگشت. یعنی برای مثال روی قیمت ۷۸ دلار، همان ۷۸ دلار ماند.»
روسیه و ماجراهای پشت پرده این کشور
این کارشناس بین المللی حوزه انرژی گفت: «شاید این پرسش مطرح شود که چرا عراق، عربستان و امارات از فرصت استفاده نکردند؟ بخشی از پاسخ به روابط این کشورها با غرب (به ویژه با آمریکا) بر میگردد. شاید این کشورها نمیخواستند اقتصاد خود را درگیر جنگ کنند و تبدیل به یکی از گروههایی شوند که هزینهای برای حضور در این جنگ بدهند. درواقع آمادگی برای حضور در جنگ را نداشتند و برنامه اقتصادی خاصی نیز برای تنشهای این چنینی طراحی نکرده بودند. ماجرای روسیه کمی متفاوت است. روسیه، در سال ۲۰۲۳، دچار مشکلات زیادی در بخش فروش انرژیها فسیلی (گاز و نفت) بود. در بخش گاز، روسیه بازار اروپا را از دست داد، آن هم بازاری که سالیانه حدود ۲۰۰ میلیارد متر مکعب صادرات گاز را شامل میشد و اکنون به رقم حدودی ۹۰ متر مکعب رسیده و بازار نقد خود را با بازار نسیه برخی کشورها تعویض کرده است. بازار نفت روسیه نیز آسیب دیده است. در بخش نفت دریایی روسیه، طبق گفته وزیر دارایی این کشور، فروش با قیمت نزدیک به ۶۲ دلار میانگین سالانه بوده که در مقایسه با عدد ۸۳ دلار میانگین قیمت نفت دنیا (نفت برنت) به عنوان قیمت پایه، یعنی چیزی نزدیک به ۲۱ دلار پایینتر از قیمت نفت جهانی، فروش داشته است. این اتفاقات باعث شده که صندوق ذخیره روسیه که در فوریه ۲۰۲۲ نزدیک به ۱۱۰ میلیارد دلار، پول داشت، در پایان ۲۰۲۳، به ۵۵ میلیارد دلار برسد. بانک مرکزی روسیه هشدار داده که اگر این صندوق با همین وضعیت ادامه دهد، حدود ۲ سال دیگر، خالی خواهد بود. این صندوق حدود ۳۰ میلیارد دلار برای جنگ هزینه کرده است و ۲۰ میلیارد دلار نیز برای خرید سهام و تزریق به بازار صرف کرده که روبل بیش از این سقوط نکند.»
وی افزود: «گرچه روبل از عدد تقریبی ۶۰ به عدد ۹۰ (در برابر دلار آمریکا) رسیده است. اما میدانیم که قرار است سران G۷، یک بار دیگر تا آخر آوریل، درباره سقف قیمتی نفت روسیه، تصمیم گیری کنند. آن چه که از خبرهای افشا شده مشخص است؛ بحث درباره این است که نفت روسیه در اواخر آوریل به نزدیک ۵۰ دلار (از سقف ۶۰ دلار) تغییر میکند. البته سه عدد ۵۰، ۵۲ و ۵۵ دلار به عنوان اعداد تقریبی مطرح میشود. اگر این اعداد تثبیت شود، باقی مانده صندوق ذخیره روسیه، عدد ۵۵ میلیارد دلار نخواهد ماند و در عرض یک سال نابود میشود. سال گذشته، روسیه نزدیک به ۶۳ میلیارد دلار، فرار سرمایه داشته و طبعا فرار سرمایه ادامه خواهد داشت و روبل، ارزش بیشتری از دست میدهد، تورم بالاتر میرود و شاید از کنترل خارج شود؛ بنابراین عاملی که میتواند در بخش دوم (کشورهای تولید کننده) تاثیر بگذارد، روسیه است که باید تا اواخر آوریل کشورهای G۷ را مجبور به پذیرش این نکته کند که دست به قیمت سقف نفت نزنند و همان ۶۰ دلار باقی بماند. برای این کار، روسیه یک راه دارد: «التهاب در بازار». ملتهب کردن بازار، دیگر با ادامه درگیری روسیه و اوکراین رخ نمیدهد، چون پیشتر، یکبار شوک خود را وارد کرده و قیمتها را پایین آورده است. جنگ اسرائیل علیه غزه نیز اکنون تقریبا کنترل شده است و در باره تاثیر حملات حوثیها در دریای سرخ نیز به علت سلطه عربستان، امارات و عراق بر نفت اوپک، فعلا صدور نفت از منطقه خلیج فارس به مشکل بر نخورده است»
این تحلیلگر بازارهای نفت و گاز، در ادامه گفت: «بنابراین یکی از عوامل اصلی پشت پرده، که شاید بتواند روی قیمت نفت منطقه تاثیر بگذارد را روسیه میدانم که تلاش کند با کشیدن پای دیگر کشورها به جنگ یا تحریک گروههای شبه نظامی منطقه و یا حتی به تشنج کشیدن تنگه هرمز، روی قیمت نفت تاثیر بگذارد. اگر تنگه هرمز به عنوان دومین تنگه مهم بعد از باب المندب (که اکنون در دریای سرخ دچار تنش است) درگیر تنش شود، چیزی حدود ۵۰ تا ۵۵ درصد از نفت صادراتی جهان تحت تنش قرار میگیرد و میتوان گفت در چنین شرایطی احتمال این که یک شوک نفتی دیگر، یا افزایش قیمت نفت طی یک سال را شاهد باشیم، وجود دارد. البته من معتقدم حتی در چنین شرایطی، افزایش قیمت زیاد نخواهد بود و شاید به اعداد ۹۰ تا ۹۵ دلار برسیم چرا که نفت میتواند به اندازه کافی توسط کشورهای غیر اوپک پلاس تولید شود و برخی کشورها نیز طی سال گذشته، ذخایر خود را به خوبی پر کرده اند. بنابراین، عامل دوم (کشورهای تولید کنند) میتواند ما را به سمت عامل سوم (حوادث جهانی و منطقه ای) بکشاند، ولی اگر تنش جدیدی ایجاد نشود و وضعیت موجود نیز حفظ شود، بعید میدانم قیمت نفت زیاد تغییر کند.»
وی افزود: «تنش ایران و پاکستان نزدیک به ۲ دلار، قیمت نفت را افزایش داد، اما درست ۴۸ ساعت بعد که پاکستان اعلام پایان تنش کرد، قیمت نفت به قیمت قبلی برگشت. بر همین اساس با همین روال، در اواخر مارچ یا آوریل با قیمت نزدیک با ۷۰ تا ۷۳ دلار رو به رو میشویم. فراموش نکنیم که عربستان برای پیشگیری از شوکهای قیمتی، در ماه فوریه برای کلیه مشتریان خود در آسیا، ۲ دلار تخفیف اعلام کرده یعنی به اروپاییها حدود ۴ دلار تخیفیف میدهد، اما اعلام نمیکند تا بازار را تحت تاثیر قرار ندهد. عربستان بخاطر اهمیتی که بازار اروپا برایش دارد، همیشه افزایش را برای اروپاییها نصف و کاهش را دو برابر مدنظر میگیرد، چرا که برای عربستان، مشتریان اروپایی، اهمیت بالاتری دارند. در جمع بندی کلی، اگر تنشی از سوی روسیه، در منطقه ایجاد نشود، کشورهای منطقه، خود، علاقهای به ایجاد تنش برای تغییر قیمت نفت ندارند. جنگ اسرائیل و فلسطین نیز به نقطهای رسیده که باید به جای افزایش شعله ها، کاهش شعلههای آن را شاهد باشیم. عربستان نیز ترجیح میدهد از طریق کشورهای غربی، این جنگ، به اتمام برسد. نتانیاهو و پوتین، دو شخصی هستند که با اقدامات خود میتوانند تنشهای بیشتری در منطقه ایجاد کنند. قطعا مسئولین کشور ما نیز آگاهانه تمامی تحولات را زیر نظر دارند.»
باباخانی در پایان گفت: «در کنار مسائل بالا، تایید ترامپ برای انتخابات که میتواند با شانس خیلی بالایی برنده انتخابات هم باشد، میتواند دموکراتها را تحریک کند که کشور آمریکا را وارد یک جنگ در حجم کم، اما چند ماهه کنند تا با استفاده از شرایط اضطراری دوباره کاخ سفید را حفظ کنند. مطالعه بعضی از جنگهای قبلی آمریکا میگوید هر رئیس جمهوری که در جنگ بوده برای دور دوم انتخاب شده است حتی اگر کارنامه موفقی نداشته است. این نیز خطری است که متاسفانه ناتانیاهو، پوتین و بایدن هر سه منافع هر چند ناهمگون، اما مشترک در آن دارند. تا نوامبر هم ماههای زیادی مانده و هر کدام از سه نفر فوق به سادگی میتوانند آتش جنگ و بر هم زدن وضعیت موجود را رقم بزنند. اما قطعا بعد از انتخابات آمریکا حتی اگر ترامپ ببرد، این درگیریهای منطقهای کاهش پیدا خواهد کرد.»