گروه ورزشي: دقیقه شمار که 90:00 را رد میکند،دوربین را روشن میکنم.میخواهم بروم بیرون کافه به استقبال ایرانی هایی که شادمان از مساوی میآیند بیرون و احتمالا شعاری و شادمانی ای در خور بازی بچه ها.وسط همین خیال ها،مسی می کشد داخل. یک توپ خارق العاده و بنگ.دنیا روی سر من و 75 میلیون دیگر آوار میشود. آرژانتینی کنارم خوشحالی اش را به من نشان می دهد.یک تیک عصبی،گوشهی پلکم را آزار میدهد.هوار میشویم بیرونِ بار.هرکس به گوشه ای در تلاش برای هضم این غم.تنها حسرتم،اشک هایی است که آن مسخره شده های دیروز و اسطوره های امروز دارند میریزند در رختکن،ولو شده روی زمین.یک مرد ولزی می آید سمتم.از لباس ایرانم شناخته.میزند به شانه ام و یک حرکت صورت که در زبان بین المللی می شود: سرت را بالا بگیر.سرم را بالا می گیرم.تصاویر از جلوی صورتم میگذرند.خنده های کفاشیان،سوال های احمقانهی آن مجریِ نادان از قوچاننژاد در مورد مسی،مسخره کردن آن چندنفر در استودیوی شبکه دو،داستانِ آقای گلیِ مسی در همین تکبازی،تی شرت های آب رفته،مدیریت وارفته،23 مرد تنها،کی روش که دارد گریه کردن بچه هایش را می بیند،بشکن های مربیهای داغونِ وطنی از این باخت.
جنازه مان را برمی داریم برویم.خلاف آمدن به بار،که خجالت می کشیدیم از لباس های ایرانمان داخل اتوبوس و خیابان،این دفعه،سینه را ستبر کرده ایم.یک غرور وصف نشدنی.همانا ایستاده مردن،در اسطوره ای ترین وجه اش.مرد ولزی،نشسته به گوشه ای با دست زدن هایش، بدرقه مان میکند.من سرم را بالا می گیرم.....
سرتان را بالا بگیرید یوزپلنگ ها.سرتان را بلا بگیرید مردم.این همان تیمی بود که قرار بود کیسه گل شود،که نشد.این همان تیمی بود که قرار بود از نیمه نگذرد که کرد.این همان کی روشی بود که می گفتند فقط به فکر تیم آینده اش است،که نبود.اینها همانهایی هستند که با کمترین بدرقه کشور را ترک کردند و شبهای سختِ اردو،در گمنامی محض، با توپ تنیسِ کیروش شب را صبح کردند؛رویَش شش کلمه: برزیل،ازخودگذشتگی،احساس مسئولیت،هدف،گل و انرژی مثبت.بیایید از تک تک ثانیه های ماندنمان در این جام لذت ببریم،فارغ از پنالتیای که گرفته نشد و حمله به پیج داور و مسی و امثالهم.خودمان را باور کنیم.آن 23 جنگجویی که رقم قراردادشان یک دهم مسی است را باور کنیم.ما هنوز با این جام کار داریم.ما هنوز باید چهارتیمه بودن این گروه را به خیلی ها ثابت کنیم.سرتان را بالا بگیرید و به انتظار بازی با بوسنی بنشینید.یک ملت،باید پشت ساق های این یوزپلنگ ها باشند.یا میبریم و رویاهای چندنسل ایرانی را با چاشنیِ اشک به واقعیت پیوند می زنیم و یا از این جام بیرون می رویم،با سرهایی بالا و سینه هایی ستبر.