گروه سیاسی: برخی از اصلاحطلبان که معتقد بودند باید از هر روزنهای برای ارسال پیغام ملت به حاکمیت استفاده کرد، تجربه حمایت از اعتدالیون را در دستور کار قرار دادند و در تهران به رغم اینکه جبهه اصلاحات بیانیه داده بود که در انتخابات شرکت نخواهیم کرد، از لیست علی مطهری حمایت کردند
به گزارش آرمان ملی در این میان بخشی از بدنه اصلاحطلب در اندیشه آن بود که رای بدهد تا نه! و آیا خاتمی با روزنه گشایان است یا با جبهه اصلاحات که رسما اعلام کرده بود در انتخابات مشارکت نخواهند کرد؟
دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفتگویی این موضوع را به بحث گذاشته است.
بخشهایی از مصاحبه را میخوانید:
آقای دکتر در این انتخابات بخشی از اصلاحطلبان عملا در انتخابات شرکت نکردند، اما برخی دیگر به نام روزنه گشایی وارد گود شده و البته رای هم نیاوردند. سیدمحمدخاتمی هم رای نداد؛ اقدام خاتمی در کنار نظر جبهه اصلاحات و روزنه گشایان را چگونه ارزیابی میکنید؟
چند نکته در ارتباط با توضیح و نه توجیه رای ندادن سید محمد خاتمی وجود دارد یکی تلاش کسانی است که قصد روزنه گشایی داشتند. به نظر من در بدترین شرایط و موقعیت این دوستان بازی خوردند آن هم به نام روزنه گشایی، چون هیچ نشانهای برای گشایش روزنه وجود نداشت. زمانی که در یک رقابت مثلا کشتی شما را راه نمیدهند در جمع تماشاچی بودن نیز اهانت است. چون در این شرایط فقط باید کتک خورد.
چون طرف شما وسط رقابت نیست که برای او کف بزنی و با او بد رفتاری کنی که شکست خورد یا پیروز شد. روزنه گشایان افرادی بودند که رفته بودند که کتک بخورند و کتک هم خوردند. تحلیل من هم از قبل این بود که روزنه گشایان بیش از آنچه بازنده بودند، بازنده شدند.
به نظر شما واقعا این دوره از انتخابات زمین بازی برای اصلاحطلبان وجود نداشت؟
فرآیند کلی انتخابات در کنار گذاشتن اصلاح طلبان بود. در حدود چهار دهه و نیم گذشته چند مرحله در زمین بازی سیاست در ایران وجود داشته است. در یک مرحله ملی مذهبیها کنار گذاشته شدند. یعنی افرادی که فاصله فکریای با نیروهای به قدرت رسیده بعد از انقلاب داشتند. نماد اصلی این دسته ملی مذهبیها بودند، پشتوانه این نیروها ملیها ونیروهای چپ بودند. در مرحله بعد کنار گذاشتن بخشی از نیروهای خود که شبه خودی تفسیر میشدند، بود. این پروژه از دهه ۷۰ شروع شد و در دهه۹۰ به پایان رسید. یعنی استراتژی این بود که اصلاح طلبی را کاملا حذف کند.
اصلاحطلبی را حذف کنند یا اصلاحطلبان را؟
اصلاحطلبی و اصلاح طلبان یعنی تفکر اصلاح طلبی را کنار بگذارند و هم اصلاح طلبان لذا تمامی کوششها این بوده افرادی مانند شریعتمداری اصلاح طلبان را متهم کنند و در نهایت انگیزه را از آنها بگیرند. وقتی که عملا حتی اصلاح طلبان را تایید صلاحیت نمیکنند، این در آن معناست که فاتحه اصلاح طلبان و اصلاح طلبی را در حوزه فرهنگ و سیاست خواندهاند.
اما بعضا لاریجانی و هاشمی هم تایید صلاحیت نشدند؟
این مورد هم اتفاق افتاد عملا از سال ۱۴۰۰ اصولگرایی تنها مانده هم به سویی رفت که نیروی سیاسی که در جامعه وجود داشت را مضمحل کند و دیگر هیچ جایی برای بازی اصلاحطلبی وجود نداشت. در واقع انتخابات ۱۴۰۰ انتخابات اصولگرایی علیه اصولگرایی بود نه اصولگرایی علیه اصلاح طلبی. به همین علت هیچ بازیای از اصلاح طلبان و اصلاح طلبی در زمین بازی سیاست در ایران جای نداشته است.
عدم رای خاتمی را چگونه ارزیابی میکنید؟
عدم رای آقای خاتمی مورد توجه اصلاحطلبی و بدنه اصلاح طلبان قرار گرفته است. چرا که این مورد و این اقدام محمد خاتمی کنش مثبتی بود. چرا که جایی وجود نداشت و فردی مورد تایید صلاحیت قرار نگرفته بود که اصلاحطلب باشد که بتوان به او رای داد. البته رای خاتمی رای به بود و نبود جمهوری اسلامی نبود کما اینکه در انتخابات قبلی شنیده شد که به جمهوری اسلامی رای داده است؛ لذا اگر روزگاری رایگیری شود که قرار باشد رای به جمهوری اسلامی داده شود یا نه حتما خاتمی تصمیم دیگری خواهد گرفت اینجا و در این انتخابات بحث؛ بحث تصمیم گرفتن در مورد آن بود که چه نیروی سیاسیای در ساختار قدرت باشد یا نه!
به نظر شما خاتمی تصمیم درستی گرفت؟
به نظر من آقای خاتمی تصمیم درستی گرفت و بخش اصلی جامعه اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نکردند و تنها ۴۱ درصد در انتخابات شرکت کرد و حتی اگر هم شرکت کردند رای سفید و یا منفی دادند. از این رو تصمیم خاتمی تصمیم درستی بود.
آیا خاتمی با این اقدام خود برفضای سیاسی هم در آینده و نوع کنشگری سیاسی اثر خواهد گذاشت؟
نتایج این کار آن است که نوعی بازنگری در باب نیروهایی که در جریان ساماندهی اجتماعی کار میکنند، اتفاق میافتد. نیروی اصلاح طلبی در ایران نیروی مرده نیست. درست است که اصولگرایان میگویند که اصلاح طلبی مرده و تمام شده، اما حداقل در عرصههای دیگر این نیروها فعال هستند و در عرصههای هنر، شهر، ادبیات، موسیقی و جامعه ادبی و ... اصلاح طلبی را فعال هستند. این نیروها فعال میمانند تا نیروی سیاسی را در آینده به راه بیندازند.
این نیرو از نظر شمای استاد جامعهشناسی کجاست؟
باید دنبال اصلاحطلبان در کل جامعه گشت. تا دیروز اصلاحطلبان را در حوزه سیاست دنبال میکردیم و به دنبال بک مسئول به نام اصلاح طلب بودیم و آنها که به دنبال حذف آنها بودند آنها را پیدا میکردند تا آنان را حذف کنند و حذف هم کردند، اما اکنون باید در کل جامعه به دنبال اصلاحطلبان بگردند تا آنها را کنار بگذارند و، چون نمیتوانند حذفشان کنند اصلاحطلبان در عرصه جامعه برنده هستند. اصلاح طلبان هم میگویند که ما درعرصه سیاست تلاش کردیم و جواب هم نداد و اکنون در عرصه فرهنگ، ادبیات و... در حال فعالیت هستیم.
با این اقدام سیدمحمد خاتمی، جریان اصلاحات به کدام سمت خواهد رفت؟
به نظرم اصلاحطلبی یک شروع جدید و یک حرکت جدید را طی میکند. جامعه ایران یک حرکت زیگزاکی دارد و آنقدر بالا نرفته که به زمین بخورد. آمدن و رفتن اصولگرایی و اصلاح طلبی هم همین گونه بوده است. این ماجرای زیگزاکی اصولگرایی را در ایران از نظر سیاسی و در حوزه فرهنگی مضمحل خواهد کرد و آلترناتیو آن نیز نیروی فرهنگی است که دیگر دعوی سیاسی نمیکند و مناقشه سیاسی نمیکند و در عرصه سیاست هم نیست از این روست که معتقدم در آینده باید تحولاتی را در حوزه شعر و ادبیات جست وجو کرد و باید در انتظار مناقشه در باب کلیت حیات ایرانی بود و یا مناقشاتی در ارتباط با فرهنگ ایرانی را باید دنبال کرد.
دوره آن هم یک روزه و دو روزه نیست چرا که این مورد از کنشگری باید نمایندگانی را پیدا کند آنگاه نسل جدید اصلاح طلبی شکل خواهند گرفت و اگر نسلهای قبلی اصلاح طلبی سیاسی بودند نسلهای بعدی بیشتر فرهنگی و اجتماعی خواهند بود.