روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی به سرنوشت برخی مبارزه کنندگان با مفاسد اقتصادی اشاره کرد.
این روزنامه نوشت: در این وادی شهدای بینام و نشان داریم که شاید هیچ وقت نتوانیم معرفی کنیم. خیلی از آنان که به بیماریهای لاعلاج یا صعب العلاج گرفتار میشوند، در حقیقت هزینه مبارزه با فساد را با جان خود میپردازند.بنده خدایی که دستی در کار مبارزه داشت میگفت در یک حوزه کوشیدیم انحصار را بشکنیم. برای فردی که سلطان آن کالا بود، رقیب وارد میدان کردیم. کارش هم گرفت، اما بعد از مدتی شنیدیم که کنار کشیده است بیآن که حتی به ما چیزی بگوید. وقتی دلیلش را پرسیدیم، گفت من از خودم میگذرم، اما پسرم را خیلی دوست دارم. انگار در باره پسرش تهدیدش کرده بودند و به اصطلاح، لیزر روی پیشانی او انداخته بودند که پدر میدان را خالی کرد.فردی که پیش از این صدایش بلند بود و یقه میگرفت هم الان چنان از پا افتاده است که اگر تمهیدات پزشکی نباشد، نفس هم نمیتواند راحت بکشد. میگویند وقتی به او گفتند بگذار پسرت پرچم را بردارد، گفته است مرا ببیند و فردای خود را جای امروز من بگذارد بعد ببینیم میخواهد پرچم را بردارد یا نه.
در خیلی از حوزهها اگر به فوریت چاره نشود، پیچکهای فساد، پنجه بر گلو خواهد زد. پوشیده و پنهان هم نیست انگار. از بس در دید است، دیده نمیشود این "اژدهای هفت سر. "