گروه بین الملل: مایکل دالزل سواین؛ متخصص در مطالعات امنیتی چین و شرق آسیا در روزنامه نیویورکتایمز نوشت: بایدن رئیس جمهور آمریکا در ماه جاری یکی از مجللترین ضیافتهای اخیر خود در واشنگتن را برگزار کرد. سلبریتیها و میلیاردرها برای ضیافت برگزار شده به افتخار "فومیو کیشیدا" نخست وزیر ژاپن در کاخ سفید حضور یافتند و مقابل طرفداران ژاپنیشان عکس گرفتند. این نمایش بخشی از مجموعهای از رویدادها بود که به دقت سازماندهی شده بود تا روابط تازه ایالات متحده و ژاپن و تحول قابل توجه اتحادهای امنیتی ایالات متحده در آسیا را به نمایش بگذارد. یک روز پس از آن "فردیناند مارکوس جونیور" رئیس جمهور فیلیپین نیز برای اجلاس تاریخی سران ایالات متحده، ژاپن و فیلیپین در پایتخت ایالات متحده حضور داشت که طی آن یک مشارکت امنیتی سه جانبه جدید اعلام شد.
هر دو رویداد برای یک مخاطب کارگردانی شده بودند: چین. طی چند سال گذشته واشنگتن مجموعهای از ترتیبات امنیتی چندجانبه مانند ترتیبات مذکور در منطقه آسیا و اقیانوسیه ایجاد کرده است. اگرچه مقامهای امریکا ادعا میکنند که بسیج اخیر متحدان و شرکا چین را هدف قرار نمیدهد آن را باور نکنید. در واقع، کیشیدا در سخنرانی خود در کنگره در ۱۱ آوریل تاکید کرد که چین "بزرگترین چالش استراتژیک" را هم برای ژاپن و هم برای جامعه بین المللی ارائه میکند. ارتش چین راههای قوی تری برای مقابله با تواناییهای ایالات متحده و متحدان اش در غرب اقیانوس آرام به دست آورده و در دریای چین جنوبی، تنگه تایوان و نقاط دیگر رفتار پیشرونده داشته است.
با این وجود، پیگیری واشنگتن برای ایجاد یک شبکه پیچیدهتر از روابط امنیتی یک بازی خطرناک است. این روابط شامل ارتقاء قابلیتهای دفاعی، مانورهای نظامی مشترک بیشتر، به اشتراک گذاری اطلاعات عمیق تر، ابتکار عمل جدید در زمینه تولید دفاعی و همکاریهای فناوری و افزایش برنامه ریزی اضطراری و هماهنگی نظامی است.
تمام این موارد ممکن است پکن را در مورد استفاده آشکار از نیروی نظامی در منطقه محتاطتر سازد. با این وجود، ساختار جدید اتحاد به تنهایی ضامن صلح و ثبات منطقهای بلند مدت نیست و حتی میتواند خطر سقوط طرفین به یک درگیری را افزایش دهد.
مشارکت امنیتی که در ماه جاری در واشنگتن آغاز شد تنها تازهترین مورد از رشته پیکربندیهای دفاعی جدید است که در سراسر آسیا و اقیانوسیه امتداد دارد. در سال ۲۰۱۷ گفتگوی چهارجانبه امنیتی، معروف به چهارجانبه احیا شد و همکاری بین ایالات متحده، ژاپن، استرالیا و هند را ارتقا داد. در سپتامبر ۲۰۲۱ میلادی استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده شراکت خود را به نام آکوس آغاز کردند و ایالات متحده، ژاپن و کره جنوبی در نشستی در کمپ دیوید در آگوست گذشته متعهد به همکاری نزدیکتر با یکدیگر شدند.
انگیزه تمام این اقدامات در وهله نخست نگرانی در مورد پکن بوده که به نوبه خود این کشورها را به تلاشهای تحت رهبری ایالات متحده برای ایجاد نسخه آسیایی ناتو که برای مهار چین طراحی شده محکوم کرده است. هیچ کدام از تلاشهای صورت گرفته مانند پیمان ناتو که در اصل پنجم آن حمله مسلحانه به یک عضو را "حمله علیه همه اعضای آن پیمان" میداند یک پیمان دفاع جمعی محسوب نمیشوند. با این وجود، چین تقریبا به طور قطع تازهترین توافق بین ایالات متحده، ژاپن و فیلیپین که با آن درگیر یک مناقشه ارضی فعال است را به عنوان تهدید واشنگتن علیه منافع خود قلمداد خواهد کرد.
هنوز مشخص نیست که پکن چگونه پاسخ خواهد داد. با این وجود، این امکان وجود دارد که پکن گسترش توان نظامی خود را دو چندان کند و استفاده از نیروی نظامی و شبه نظامی را برای ادعاهای ارضی خود در منطقه به ویژه در مورد موضوع حساس تایوان تشدید نماید. هم چنین، پکن میتواند همکاری نظامی بیشتر چین با روسیه را در قالب مانورها و استقرارهای نظامی افزایش دهد.
نتیجه چنین تحرکاتی میتواند منطقه آسیا – اقیانوسیهای باشد که بیش از امروز تقسیم شده و خطرناکتر است و دچار رقابت تسلیحاتی عمیقتر خواهد بود. در چنین محیطی که به طور فزایندهای مناقشه برانگیز و نظامی شده احتمال وقوع یک حادثه سیاسی یا حادثه نظامی که به آغاز جنگ منطقهای ویرانگر منجر خواهد شد افزایش مییابد. این امر به ویژه با توجه به عدم وجود کانالهای ارتباطی معنادار بحرانی ایالات متحده و متحدان اش با چین برای جلوگیری از خارج شدن از کنترل چنین حادثهای محتمل است. برای جلوگیری از این کابوس ایالات متحده و متحدان و شرکای آن کشور باید علاوه بر تقویت بازدارندگی نظامی در دیپلماسی با چین بسیار بیشتر سرمایه گذاری کنند.
برای آغاز کار ایالات متحده و متحدان کلیدی مانند ژاپن باید تلاش مستمری به منظور ایجاد یک گفتگوی پایدار پیشگیری و مدیریت بحران با چین با مشارکت سیاست خارجی و آژانسهای امنیتی هر کشور انجام دهند. تاکنون این گونه گفتگوها عمدتا به کانالها و موضوعات نظامی محدود شده است. بسیار مهم است که مقامهای نظامی و غیرنظامی منابع متعدد احتمالی بحرانهای غیرعمدی را درک کنند و راههایی را برای پیشگیری یا مدیریت آنها در صورت وقوع ایجاد نمایند. این فرآیند باید شامل ایجاد مجموعهای مورد توافق از بهترین شیوههای رهبران برای مدیریت بحران و یک کانال قابل اعتماد، اما غیررسمی باشد که از طریق آن طرفین مربوطه بتوانند در مورد تفاهمات جلوگیری از بحران گفتگو کنند. تمرکز فوری برای ایالات متحده و ژاپن باید بر اجتناب از اقداماتی باشد که به تنش در سراسر تنگه تایوان میافزاید.
استقرار مربیان نظامی آمریکایی در تایوان و پیشنهادات برخی مقامهای امریکایی و تحلیلگران سیاسی مبنی بر اینکه تایوان به عنوان یک محور امنیتی در موقعیت کلی دفاعی ایالات متحده در آسیا تلقی شود اقدامی بی مورد و تحریک آمیز است. این رویکرد همچنین آشکارا با سیاست دیرینه "چین واحد" آمریکا که بر اساس آن ایالات متحده به استقرار تمام نیروهای نظامی ایالات متحده در تایوان پایان داد و تایوان را به عنوان یک مکان امنیتی کلیدی ایالات متحده قلمداد نمیکند در تضاد است. سیاست دیرینه امریکا در قبال تایوان آن بوده که این مسئله باید به طور مسالمت آمیز و بدون توسل به قوه قهریه حل و فصل شود.
ژاپن نیز به نوبه خود در مورد سیاست "چین واحد" خود محتاطتر شده است، زیرا تمایلی به تایید مجدد و صریح عدم حمایت توکیو از استقلال تایوان ندارد. اظهارات اخیر برخی از رهبران سیاسی در توکیو در مورد آمادگی نیروهای نظامی ژاپن برای کمک به دفاع از تایوان تقریبا به طور قطع باعث تحریک رهبران چینی میشود، زیرا آنان به یاد دارند که ژاپن پس از جنگ چین و ژاپن در سالهای ۱۸۹۴ و ۱۸۹۵ تایوان را تصرف کرد. واشنگتن و توکیو باید به وضوح تعهدات قبلی خود را در مورد مناقشه چین و تایوان مجددا تأیید کنند.
توکیو هم چنین باید تایید کند که از هیچ حرکت یکجانبه تایوان به سمت استقلال حمایت نمیکند و در برابر تلاشهای ایالات متحده برای وادار کردن ژاپن به تعهد برای دفاع از تایوان مقاومت میکند. اگرچه گزارش شده که مقامهای امریکایی ژاپن را وادار میکنند تا برنامه ریزی نظامی برای درگیری تایوان بپیوندد اکثریت بزرگ ساکنان ژاپنی موافق جنگ برای دفاع از تایوان نیستند. توکیو با تمرکز بر تقویت توانایی خود برای دفاع از جزایر خویش میتواند به بهترین وجه در بازدارندگی چین کمک کند.
واشنگتن و متحدان آن کشور باید به رویکرد مثبت تری در قبال چین روی آورند. این امر میتواند شامل تلاش برای تضمینهای متقابل معتبر در مورد محدودیتهای استقرار نظامی چین مانند نیروهای آبی خاکی و قابلیتهای موشکی مربوط به تایوان در ازای محدودیتهای ایالات متحده در انواع تسلیحاتی باشد که به تایوان فروخته میشود. آنان هم چنین میتوانند افزایش همکاری امنیتی با چین در مورد حملات سایبری، دفاع از خطوط دریایی و تکثیر تسلیحات کشتار جمعی و هم چنین همکاری بهتر برای مقابله با تغییرات آب و هوایی و یک پاندمی دیگر را بررسی کنند.
چین البته نقش خاص خود را ایفا میکند. در نهایت، پکن نیز مانند آمریکا میخواهد از بحران و درگیری در منطقه جلوگیری کند. با توجه به آن چین باید با تعدیل رفتار قهرآمیز خود در مورد اختلافات دریایی به رویکرد همکاری جویانهتر آمریکا و متحدان پاسخ دهد. با توجه به سوء ظن شدیدی که اکنون بین پکن و واشنگتن و متحدان امریکا وجود دارد هیچ یک از این موارد آسان نخواهند بود. با این وجود، تفکر و تلاشهای دیپلماتیک جدید میتواند چین را تشویق کند تا به روشهای معنادار واکنش متقابل انجام دهد. دست کم ضروری است که تلاش در این زمینه صورت گیرد. تمرکز صرف بر بازدارندگی نظامی به تنهایی کارساز نخواهد بود. تلاش برای یافتن راهی برای همکاری با چین بهترین راه و شاید بتوان گفت تنها راه برای دور کردن جهان از فاجعه است.