گروه جامعه:زمانی که تعرفه پزشکان برای سال ۱۴۰۳ مشخص شد، خیلی تعجبی نداشت که پزشکان عمومی و متخصص از حداقل مبالغ تعرفههای ویزیت چندان رضایت نداشته باشند و اگر این موضوع را در کنار سالها بی توجهی به کادر درمان (پزشکان و پرستاران) و معیشت آنها بگذاریم، کوچ پزشکان از بیمارستانهای دولتی به خصوصی چندان تعجب برانگیز نخواهد بود.
بررسیها نشان میدهد که بیش از ۸۰ درصد بستریها در بیمارستانهای دولتی صورت میگیرد، یعنی اینکه اغلب مردم به دلیل هزینههای سنگین درمان؛ ناگزیر به انتخاب بخش دولتی هستند و این در حالی است که شرایط ماندگاری کادر درمان در بیمارستانهای دولتی تا حدودی سختتر از بخش خصوصی است.
آن طور که از اخبار و شواهد امر بر میآید، پرداختی مردم در بیمارستانهای دولتی بین ۱۰ تا ۱۵ برابر کمتر از بخش خصوصی است. پرداختی و ویزیت متخصص یا فوق تخصص در بیمارستانهای دولتی مبلغی در حدود ۱۵ هزار تومان است، در صورتی که اگر بیمار به متخصص و یا فوق تخصص در مطب رجوع کند، حدود ۲۵۰ هزار تومان باید پرداخت کند.
فاجعه النا را جدی بگیریم
برکسی پوشیده نیست که این روند به دولت سیزدهم و وزارت بهداشت فعلی ارتباطی ندارد و حدود یک دهه است که این مشکل پابرجاست و هر سال تشدید میشود. در این رابطه جلیل میرمحمدی عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، مهاجرت پزشکان و کادر درمان از بخش دولتی به خصوصی را فاجعه پنهان نظام پزشکی دانست و گفته است: «مهاجرت کادر درمان از بخش دولتی به خصوصی منجر به کاهش نیروی مجرب در سیستم دولتی خواهد شد و مردم ناگزیز میشوند برای دریافت خدمات درمانی به سیستم خصوصی مراجعه میکنند و در نتیجه پرداختی از جیب مردم بین ۱۰ تا ۱۵ برابر افزایش پیدا میکند.»
این گفتهها در شرایطی مطرح میشود که زمانی پزشکان مجرب و متخصص از بیمارستانهای دولتی به بیمارستانهای بخش خصوصی مهاجرت کنند، دستیارهای پزشکی و کار آموزها، جایگزین آنها میشوند و در این میان به غیر از مسائل مالی، موضوع جان بیماران نیز به میان میآید. مانند اتفاق تلخی که در پاییز ۱۴۰۲ در بیمارستان مفید تهران رخ داد. ۹ آذر سال گذشته یک نوزاد شش ماهه به نام النا در بیمارستان مفید تهران جان باخت. پدر و مادر النا از اهمال کادر پزشکی این بیمارستان برای پذیرش نوزادشان و رسیدگی دیرهنگام به وضعیت او به دلیل تحصن در حیاط بیمارستان شکایت داشتند.
از سوی دیگر مسئولان بیمارستان مفید دلایل دیگری از جمله مراجعه دیرهنگام نوزاد به بیمارستان، تداخل دارویی و دلایل پزشکی دیگری را دلیل این فاجعه اعلام کردند. همان موقع پدر النا در توضیح مرگ دلخراش دخترش به رکنا گفته بود: «النا تا صبح روز حادثه نتوانست یک دقیقه راحت بخوابد. با همسرم تصمیم گرفتم که او را به بیمارستان ببریم. ساعت هفت و نیم صبح جلوی در بیمارستان مفید رسیدیم. از همسرم خواستم تا زمانی که من جای پارک برای ماشینم پیدا میکنم، به پذیرش برود و النا را بستری کند. من هم بعد از چند دقیقه برگشتم و دیدم او به همراه دخترم النا هنوز روبه روی در بیمارستان منتظر مانده است! گفت اینجا اعتراض شده و کارکنان بیمارستان به دلیل عقب افتادن حقوق شان دست از کار کشیده اند!».
گرچه مسئولان بیمارستان این روایت را نپذیرفتند و همان موقع اعلام کردند که ۳۰ دقیقه بعد از بستری، اقدامات درمانی انجام شد و نوزاد در حین دریافت بخور تنفسی به دلیل تندی تنفس، دچار خون ریزی ریوی شده و بعد ایست قلبی کرده است؛ اما حدود یک ماه بعد و در دی ماه ۱۴۰۲ و بر اساس نظریه کمیسیون پزشکی، بیمارستان مفید در مرگ این نوزاد شش ماهه مقصر شناخته شد.
دلسردی پزشکان از حقوقهای حداقلی
این اتفاق را میرمحمدی، عضو کمیسیون بهداشت نیز تایید و با بیان اینکه مشکلات پرستاران منجر به دلسردی آنان میشود و سیستم درمانی کشور را دچار مخاطره میکند، خاطرنشان کرد: برخی از پرستاران که شرایط مهاجرت دارند استعفا داده و اقدام به خروج از کشور میکنند، اما برخی دیگر که شرایط و توان مهاجرت ندارند و به دلایل مختلف از جمله وابستگی به خانواده، عشق به وطن و یا نداشتن مشکلات مالی در کشور ماندگار میشوند، اما چنین شرایطی دلسردی و بیانگیزگی را برای آنان رقم میزند، بی تردید بی توجهی به مشکلات کادر درمان به ویژه پرستاران منجر به ایجاد مخاطراتی برای سیستم درمانی کشور خواهد شد.
این در حالی است که بارها در ستون «آلو آرمان» از وضعیت نامناسب درمانی و حتی پذیرش بیماران در بعضی از بیمارستانها گلایه شده است. اما برای بررسی این موضوع به سراغ محمد شریفی مقدم، دبیرکل خانه پرستار رفتیم و وی در این رابطه و با اشاره به اینکه نظام سلامت هیچ زمان و در هیچ کشوری نباید به بخش خصوصی وابسته باشد، میگوید: در کشوری مانند آمریکا یک پرستار برای هفت ساعت کار چهارهزار دلار حقوق میگیرد، حالا شما این شرایط را با حداقل ۱۲ تا ۱۴ ساعت کار پرستاران در بیمارستانهای ایران مقایسه کنید که حدود ۱۲۰ دلار حقوق میگیرند. وضعیت پزشکان هم همین است و حقوقهای آنها بسیار کمتر از سایر اقشار تحصیل کرده و حتی کارگر جامعه است. ما شاهدیم در برخی از بیمارستانهای دولتی (البته به غیر از بیمارستانهای وزارت نفت که حقوقها و کارانه هایشان یک نیروی ساده، از پزشکان متخصص هم بیشتر است) حقوقهای ۱۲ تا ۱۳ میلیونی به پزشکان پرداخت میشود.
واضح است که یک پزشک متخصص یا عمومی با بیش از دو دهه درس خواندن با این حقوق کار نمیکند و به بیمارستانهای خصوصی میرود. مشکلی که در این میان وجود دارد، در هیچ مملکتی دو مقوله امنیت و سلامت را به بخش خصوصی واگذار نمیکنند و در قانون اساسی کشور ما نیز به اهمیت این موضوع تاکید شده است. در این شرایط مسئله تاخیر سازمانهای بیمه در پرداخت مطالبات پزشکان از یک سو و نیز غیر واقعی بودن تعرفهها باعث آسیب به سیستم درمان دولتی شده است؛ البته بخش خصوصی نیز از این مسئله مستثنی نیست. در شرایطی که امکان پرداخت به موقع مطالبات پزشکان فراهم نباشد چه بخواهیم و چه نخواهیم درصدی از اعضای جامعه پزشکی به سمت و سویی سوق پیدا میکنند که بتوانند پولشان را وصول کنند. دراین میان درصدی از جامعه پزشکی مجبورند یا قراردادشان را با بیمهها لغو کنند و با بیمهها قرارداد نمیبندند یا به اشکال دیگری سعی میکنند جبران خسارت کنند.