گروه اقتصادی: بحران مسکن در تهران به اعداد عجیبی رسیده است. برخی مدعیاند که صد سال و دویست سال طول خواهد کشید تا یک شهروند تهرانی با حقوق خود بتواند خانهدار شود. در مقابل عدهای معتقدند این اعداد فضایی مشکلی را حل نمیکند و از اساس هم اشتباه هستند. اعداد حقیقی بیانگر ۱۷ تا ۵۰ سال تلاش برای خانهدارشدن است.
به گزارش رویداد24،فردین یزدانی، کارشناس مسکن، معتقد است که اعداد بالای 100 سال درباره مالکیت مسکن در تهران کذب است اما به طور عادی یک خانواده ۵۰ سال تا خانهدار شدن فاصله دارد؛ او در اینباره به
میگوید: «این اعداد که درباره خانهدارشدن در تهران مطرح میکنند غلط است. ما یک شاخص توانپذیری داریم که براساس آن، محاسبه میشود چندسال طول میکشد تا یک خانواده با درآمدش بتواند مالکیت یک خانه را به دست آورد.
یک شاخص انتظار هم داریم که براساس آن محاسبه میشود که یک خانواده با یکسوم پساندازش چند سال تا خرید خانه فاصله دارد. طبق محاسبه ما در تهران، فاصله یک خانواده تا خانه – براساس شاخص انتظار- ۵۰ سال است. براساس شاخص توانپذیری فاصله 17 سال است. برای گروههای فقیر این عدد بیشتر است و برای گروههای پردرآمد کمتر است. برخی اعداد بزرگ میگویند چون برد خبری بیشتری دارد. البته همین ۵۰ سال هم عدد کمی نیست اما برخی از ۵۰۰ سال حرف میزنند که اصلاً درست نیست.»
مشکل اصلی، ناتوانی خانوادهها برای تهیه مسکن است
او معتقد است که مشکل مسکن در ایران، کمبود مسکن نیست بلکه مسأله اساسی را باید در اقتصاد کلان کشور جستجو کرد؛ وی در اینباره میگوید: «ما به خانه بیشتر نیاز داریم اما مشکل اصلی ما کمبود خانه نیست. روند تولید اگر به همین میزان کم ادامه پیدا کند در آینده یک ناترازی در مسکن ایجاد میشود اما در حال حاضر بحران جدی نداریم. مشکل، ناترازی درآمد خانوار در مقایسه با قیمت خانه است.
مشکل در عرضه نیست، در تقاضاست. هیچ دلیلی ندارد که همه خانهدار شوند. الان تهران بیشتر از ۵۰ درصد ساکنین، مالک نیستند؛ اما باید توان مالی مردم به حدی برسد که مشکل اساسی در تهیه مسکن نداشته باشند. گیر اساسی در اقتصاد کلان، وضعیت خراب درآمد خانوار است. اقدامات خاصی در بخش مسکن قابل انجام نیست، باید در اقتصاد مسأله را حل کرد. دولت هم در ایران آنقدر پولدار نیست که برای همه خانه بسازد.»
دولت مسئله اقتصاد را حل کند، مسئله مسکن تا حدی حل خواهد شد
یزدانی معتقد است که شاخصهای مربوط به حوزه مسکن در ایران در وضعیت بحرانی است و در زمینه اجاره هم خانوادهها، هزینهای بیش از استاندارد جهانی به تناسب درآمدشان پرداخت میکنند. او در اینباره میگوید: «در بحث توانپذیری مسکن، طبق استاندارد جهانی ۵ سال خوب تلقی میشود، بالاتر از ۱۰ سال بحرانی است. به همین ترتیب اگر خانواده ۲۵ درصد درآمد خود را برای اجاره مسکن بدهد وضعیت مناسب است، بالای ۳۰ درصد بسیار نامناسب است.
الان بیش از ۳۶ درصد درآمد متوسط خانوار برای مسکن خرج میشود. درآمد خانوادهها کم است و قیمت مسکن به نسبت درآمد خانوادهها بالاست، در نتیجه مالک مسکن به بازدهی خود نمیرسد و باید اجاره را زیاد کند. در نتیجه باز هم به مشکل اقتصاد کلان برمی گردیم. اگر وضعیت اقتصاد کلان بهتر شود، ممکن است بخشی از کمدرآمدها مشکل پیدا کنند که توسعه بازار استیجار توانپذیر میتواند آن را حل کند. مثلاً تجربهای که در آلمان و اسکاندیناوی دارند در مسکن اجتماعی موفق بوده است. الان در ایران اگر بخواهیم به این مسأله ورود کنیم، دولت باید برای ۶۰ درصد جامعه خانه استیجاری بسازد. تمرکز دولت باید روی اقتصاد کلان باشد تا وضعیت بازار مسکن هم بهتر شود.»
مسأله خانه در تهران با توجه به افزایش قیمتها، تورم و سوداگریهای مالی عدهای در بازار، به یک چالش اساسی تبدیل شده است. آنچه دولت باید درباره مسکن به آن ورود کند، خانهسازیهای نصفه و نیمه در بیابانها و کوهها نیست، بلکه توجه به اقتصاد کلان برای باز شدن دست شهروندان، جهت اجاره آسان خانه و یا خرید آن در یک فاصله زمانی منطقی است.