گروه بین الملل: مایکل شریدان در گزارشی در روزنامه دیلی میل نوشت: در تالار بزرگ خلق در پکن به چهره قدرتمندترین مرد روی زمین نگاه کردم. برتری بی دردسری در مورد شی جین پینگ به نظر میرسید. نوعی اقتدار که گویی همواره استحقاق آن را داشته است. با این وجود، از این که در مورد او اطلاعات اندکی وجود داشت شگفت زده شدم. شی از کجا آمده بود؟ او به چه چیزی فکر میکرد؟ و او چه کسی بود؟ من یک دهه گذشته را صرف این موضوع کرده ام تا از مخفی کاری و پروپاگاندای حکومت چین که حول محور شی وجود داشته عبور کنم و پاسخ پرسشهای مطرح شده را بیابم.
من مهمترین سرنخ را در مورد این که شی واقعا چه کسی است در استان شانسی خانه اجدادی خانواده او در شمال چین یافتم. یک مجسمه گرانیتی بر روی یک تپه بزرگ از دور قابل مشاهده است. بازدیدکنندگان برای رفتن به آنجا از صد پله بالا میروند. دانش آموزان برای خواندن ترانههای میهنی صف میکشند. سربازان توجهات را به سوی خود جلب میکنند.
این بنای یادبود بزرگتر از مقبره امپراتوران مینگ دوره قرون وسطی در چین است. خاکسترهای مدفون شده در آنجا خاکستر پدر شی است. شی خود را به مثابه یک امپراتور میبیند و امپراتوران باید سلسله داشته باشند. یادبود پدرش زیارتگاه مناسبی برای امپراتوری شی است امپراتوریای که چین را تحت کنترل دارد و اکنون بر ۱.۵ میلیارد نفر جمعیت حکمرانی میکند.
در آنجا عبارتی بر روی سنگ حک شده بود: "منافع حزب در اولویت است" که معنای آن حزب کمونیست چین میباشد. با این وجود، در دنیای امپراتوری شی منافع حزب در اولویت نیست. معدودی از خانوادههای نخبگان هیئت حاکمه از امتیازات برخوردارند. چین ممکن است از یک جامعه کشاورزی فقیر به یک کشور مدرن پیشرفته تبدیل شده باشد که میتواند کاوشگرهای فضایی را به فضا بفرستد، واکسن بسازد، جنگ سایبری به راه بیاندازد، قطارهای پرسرعت را راه اندازی کند و شهرهای جدید بسازد. ممکن است جمعیت آن کشور اکنون بهتر از هر زمان دیگری در تاریخ ثبت شده خود از آموزش، بهداشت و تغذیه برخوردار باشند، اما از سنت خود در تعظیم در برابر امپراتورها فراتر نرفته اند. رهبران کمونیست درباره"جامعه بی طبقه" موعظه میکردند، اما فرزندان خود را به عنوان نخبگان تربیت کردند و به آنان تلقین کرده بودند که روزی جایگاه شایسته خود را در مناصب عالی رتبه به ارث خواهند برد. شی نیز از چنین خانوادهای بود.
آن چه به او مقام والا بخشید آن بود که پدرش از رفقای انقلابی و وفادار به مائو بود. پدر شی زمانی که کمونیستها در چین قدرت را در دست گرفتند به جمع هواداران مائو پیوست و مسئولیتهای کلیدی در حوزه تبلیغات حکومتی (پروپاگاندا)، آموزش و فرهنگ را برعهده گرفت. با این وجود، پدر شی پس از مدتی مغضوب شخص مائو و حکومت او واقع شد امری که در در زمان مائو بسیار متداول بود. او متهم به توطئه علیه حزب شدو او سپس پاکسازی شد و خانواده اش نیز به وضعیت مشابهی دچار شدند. شی نه ساله از زندگی در منطقهای خاص در پکن با دسترسی به مواد غذایی تازه و یک مهدکودک ممتاز در باغ قدیمی قصر امپراتور ناگهان به عنوان "پسر یک تبهکار" طرد شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفت.
نیروهای گارد سرخ که افراد متعصب حامی مائو بودند شی را به اعدام تهدید کردند. آنان یک روز او را از مدرسه بیرون کشیدند و در حالی که فریاد میزدند "مرگ بر شی جین پینگ" او مادر خود را دید که آنجا ایستاده و همراه با بقیه ناظران علیه پسرش شعار سر میداد. مادرش از ترس تهدید شدن امنیت دیگر فرزندان اش پسرش را به مقامهای دولتی لو داد. شی روز بعد بازداشت شد و او را به بازداشتگاه نوجوانان فرستادند. شی در سن ۱۵ سالگی به عنوان بخشی از ماموریت مائو برای متحد کردن تودهها از شهر به قلب فقیر چین تبعید شد تا مانند دهقانان یک قرن پیش، در مزارع کار کند. شی مدتی را در غار در کوه گذراند.
در آنجا هر نفر یک پتوی نازک داشت. آنان از یک بشکه چوبی بدبو به عنوان توالت مشترک استفاده میکردند. به زودی بدن شی با نیش کک متورم شد. بیش از سی نفر از افراد همراه او بر اثر کار سخت جان شان را از دست دادند و دهها نفر دیگر نیز به دلیل ابتلا به بیماری یا علل غیر طبیعی دیگر جان شان را از دست دادند. روایتهای ضرب و شتم، آزار و اذیت جنسی و تجاوز در میان آنان زیاد بود.
با این وجود، شی جان سالم به در برد. فرار کرد و به پکن بازگشت، اما بازداشت شد و یک بار دیگر او را به بازداشتگاه فرستادند جایی که او مجبور شد فاضلاب حفر کند. او از آنجا نجات پیدا کرد، زیرا خانواده شی هنوز روابطی با حکومت داشتند و عموها و عمههای او که کمتر متهم به "آلودگی" و ارتباط مستقیم با پدر تبعید شده شی بودند با رایزنی با مقامهای بالاتر کاری کردند که شی از حبس آزاد شده و به روستا بازگردد.
در آنجا او خود را متحول کرد. شی به عنوان یک "پزشک پابرهنه" کار کرد و مراقبتهای اولیه پزشکی را به دهقانان عمدتا بی سواد ارائه میکرد. او به نگهداری کتابها برای کمون کمک میکرد. او در آنجا به کتاب خواندن روی آورد. به زودی دبیر محلی حزب کمونیست تماسهای منظمی با شی برقرار کرد تا از او توصیه و راهنماییهایی را در مورد مسائل خُرد و کلان جویا شود. شی برای عضویت در حزب درخواست ارائه کرد، اما به دلیل موقعیت اش به عنوان "کودک تبهکار" به سبب طرد شدن پدرش درخواست اش رد شد. با این وجود، پس از هشت درخواست بالاخره با عضویت او در حزب موافقت شد.
تقریبا در همان زمان ثروت خانواده شی تغییر غیرمنتظرهای پیدا کرد. پس از هشت سال بازداشت به پدر شی اجازه خروج از تبعید داده شد و مائو دستور داد که دیگر اقدامی علیه او صورت نگیرد. شی راه خود را به پکن باز کرد و انگ و برچسب "پسر یک تبهکار بودن" دیگر بالای سرش آویزان نبود. به طرز شگفت انگیزی علیرغم تمام رنجهای که متحمل شده بود اعتقادش به این که برای حکمرانی متولد شده در او کاسته نشده بود. برعکس، داستان رنج او به عنوان پوششی برای جاه طلبی اش عمل کرد. او که برای دهقانان تبلیغات حزبی انجام میداد از سوی آنان به عنوان یک مرد مردمی مورد تجلیل و ستایش قرار میگرفت. در طول ۳۷ بعد از آن شی خود را به اوج رساند. او کارش را از حکومت محلی آغاز کرد و به صحنه سیاست در عرصه ملی وارد شد و در نوامبر ۲۰۱۲ میلادی در سن ۵۹ سالگی به عنوان دبیرکل حزب کمونیست و رهبر عالی مقام چین معرفی شد.
برای کسانی که شاهد به اصطلاح تاج گذاری شی بودند او مانند مدیر اجرایی یک شرکت با کت و شلوار تیره، پیراهن سفید و کراوات قرمز به نظر میرسید و وعده "تجدید بزرگ ملت چین" را میداد. بسیاری از چینیها چهره یک رهبر "صادق" را در او دیدند. او به آنان گفت که حزب کمونیست تاکنون از "مردم طلاق گرفته" و برخی از مقامهای حزبی را به "بوروکراتیسم" متهم کرد. همه چیز به طور غیر استثنایی مثبت به نظر میرسید. تعداد کمی از مردم میتوانستند پاکسازیها گسترده و تبعات منفی که در راه بود را حدس بزنند. توافق شی و سایر خانوادههای نخبگان حاکم به او کمک کرد تا به بالاترین منصب برسد. کمتر کسی متوجه بود شی در ظاهر یک مدیر برای دستیابی به جایگاه قدرت اصلی در حال آرایش صحنه و نیروها بوده است.
هنگامی که او بر تخت به اصطلاح سلطنت نشست اولین اقدام اش ایجاد یک مجتمع نخبگانی برای خود بود. بولدوزرها مشغول به کار شدند و یک دروازه بزرگ بالا رفت و دیوارهای خاکستری رنگ ترسناکی ساخته شد که بالای آن دوربینهای نظارتی نصب شده بودند. ماموران امنیتی رهگذران کنجکاو را از آن محل دور میکردند. شی نه تنها تمایلات نخبه گرایانه اش بلکه پارانویای خود را نشان میداد. او همیشه مراقب بود و به تعداد افراد کمی اعتماد داشت و نسبت به کوچکترین عدم وفاداری هوشیار بود و اغلب کاملا منزوی به نظر میرسید.
سپس پاکسازیها آغاز شد که با هدف قرار دادن "ژو یونگ کانگ" عضو سابق پلیتبوروی حزب کمونیست چین و مسئول تمام دستگاه امنیتی آن کشور آغاز شد. او ده میلیون پرسنل را در سرویسهای امنیتی، دادگاهها و نیروهای شبه نظامی شبیه پلیس را فرماندهی میکرد. ژو بازیهای المپیک را بهانهای برای ایجاد یک جامعه نظارتی، سرکوب مخالفان و کشتن و زندانی کردن دشمنان حزب در نظر گرفته بود. او در مورد همه پرونده داشت. شی به درستی او را به عنوان یک تهدید قلمداد کرد و میدانست که حضور"ژو" تهدیدی برای بقایش خواهد بود. خوشبختانه برای شی ژو ۷۱ ساله ضعیف یک نقطه ضعف داشت: زنان جوان.
وب سایتها و نشریات در هنگ کنگ که گمانه زنی میشود توسط افراد اجیر شده به اطلاعات دست یافته بودند گزارشهایی را در این باره منتشر کردند که ژو دچار سوء رفتار و مشکلات اخلاقی است. بدتر از آن او مظنون به قتل همسر اول اش بود که در جریان یک سانحه رانندگی ساختگی به قتل رسیده بود. گفته میشد ژو در آن سانحه نقش داشته تا پس از مرگ همسرش اول اش با همسر دوم اش یک مجری تلویزیونی بسیار جوانتر از همسر اول اش ازدواج کند. ژو در حالی که اعضای خانواده و همکاران اش در پکن دستگیر شده بودند در مغولستان داخلی بازداشت شد. او در سال ۲۰۱۵ میلادی پشت درهای بسته محاکه و به اتهام رشوه، سوء استفاده از قدرت و افشای اسرار دولتی به حبس ابد محکوم شد. ارزش دارایی او ۱۰ میلیارد دلار شامل ۳۰۰ آپارتمان، کلکسیون نقالشیهای مدرن و عتیقه جات و بیش از ۶۰ خودرو به همراه طلا، نقره و جواهرات قدیمی و وجوه نقد خارجی اعلام شد که همگی مصادره و ضبط شدند.
شی انتقام بیش تری با تنبیه خانواده "ژو" گرفت درست همان طور که شخص او در تمام آن سالهای نوجوانی اش به خاطر رسوایی پدرش مجازات شده بود. بیش از ۳۰۰ نفر از بستگان، همکاران سیاسی، کارکنان و افراد تجاری نزدیک به ژو بازداشت شدند. همسر دوم ژو به جرم مرتبط با رشوه به زندان افتاد و پسر بزرگ اش به ۱۸ سال زندان محکوم شد.
ژو بالاترین مقامی بود که از زمان تاسیس جمهوری خلق در یک پرونده فساد از مقام خود ساقط شد. از او به عنوان نمونه و درس عبرتی برای سایرین یاد شد. روزنامه "خلق" ارگان حزب کمونیست چین در سرمقالهای نوشت: "نخبگان فاسد باید این پیام را دریافت کنند مهم نیست که چقدر قدرتمند هستید شما توسط انضباط حزبی و قانون مجازات خواهید شد". در واقع، این شخص شی بود که نشان میداد در حوزه حکمرانی امپراتوری سرخ او هیچ کس در امان نیست و هیچ کس نمیتواند قدرت مطلقه او را به چالش بکشد.
او در گام دوم، پروژه کیش شخصیت و ارتقای مقام خود به رهبری توانا، حکیم و راهنما و قابل قیاس با مائو را در پیش گرفت. با این وجود، نکته عجیب آن بود که هیچ چیز در گزارشهای شخصی او از همسر اول اش یا افرادی که او را میشناختند هرگز نشان نمیداد که شی یک روشنفکر یا یک فرد عمیقا متفکر بوده باشد بلکه او صرفا یک مرد معمولی به نظر میرسید که ذوق تماشای مسابقات ورزشی از طریق تلویزیون را داشت و گاهی با اقوام و آشنایان وقت میگذراند. با این وجود، اکنون افکار شی به مقام اندیشه یک امپراتور ارتقا یافته است. سخنرانیها و نوشتههای مختلف شخص شی جمع اوری شده و به صورت کتاب منتشر میشوند. مجموعهای از سخنرانی او مشهور به "اندیشه شی جین پینگ" منتشر شده که او در آن از همه چیز از علم گرفته تا دیپلماسی نظر داده و به نظریه راهنمای دولت چین تبدیل شده است.
به سوابق تحصیلاتی او احترام گذاشته میشود. شی دارای مدرک دکترای حقوق از دانشگاه ملی تسینگ هوا بوده که ظاهرا مدارک لازم را برای رسیدن به بالاترین مقام در دولت برایش فراهم کرد. با این وجود، واقعا مشخص نیست که آن مدرک نتیجه زحمات خودش بوده باشد. شی در زمانی که اداره امور حکومتی در استان فوجیان با ۳۵ میلیون نفر جمعیت را برعهده داشت رساله اش را نوشته بود آیا او در آن زمان با آن حجم از مشغله کاری واقعا وقتی برای نگارش رساله داشته است؟! بلافاصله پس از نگارش رساله شی یکی از اعضای هیئت علمی بانفوذ در دانشگاه محل تحصیل او به رتبه عالی دولتی و حزبی ارتقا یافت همین موضوع تردید در مورد این که شی خود رساله اش را نوشته باشد افزایش میدهد.
آن فرد "وانگ هونینگ" یکی از چهرههای دانشگاهی سابق شانگهای بود که به یکی از افراد نزدیک به شی تبدیل شد. وانگ متفکری بود که زمان زیادی را در ایالات متحده سپری کرده و ضمن تحسین دستاوردهای آن کشور به این نتیجه رسیده بود که نظام سرمایه داری و جوامع غربی رو به زوال هستند. از دید او به عنوان یک مائوئیست جزماندیش رسانههای آزاد غربی به معنای عامل ایجاد هرج و مرج بودند. وانگ هم چنین با این نظریه شناخته شد که "برخورد تمدن" آینده را مشخص خواهد کرد و در نتیجه، اشاره کرد که چین باید "حاکمیت فرهنگی" خود را داشته باشد. شی با تاثیرپذیری از وانگ از "رویای چینی" سخن گفت. وانگ اکنون این موضوع را در قالب واژگان بیان میکند و آن چه را که برای "جوان سازی بزرگ ملت چین" لازم است توصیف کرده است.
دستگاه پروپاگاندای حکومتی از آن پس از شی به عنوان "شی دادا" یا "عمو شی" یاد کردند حاکمی خیرخواه، اما محکم که ملت خود را به سوی آیندهای سربلند راهنمایی میکند. وظیفه وانگ نگارش سخنرانیهای شی و انتشار آن در رسانههای دولتی بود تا سایر مقامها آن را در جلسات دولتی تکرار کنند. وانگ و همکاران اش یک نکته مهم را درک کردند: قدرت تکرار.
جای تعجب نیست که مخالفتها همه ناپدید شدند، زیرا شی ساختمانی از قوانین و مقررات را ساخت که از یک دولت سرکوبگر به یک دولت توتالیتر (تمامیت خواه) تبدیل شد. قانون امنیت ملی با تعریف گستردهای از جرایم به تصویب رسید که به دولت اختیارات غیرقابل تعرضی میداد تا هر کاری را که میخواهد در داخل مرزهای خود و فراتر از آن انجام دهد.
شی پس از آن "طرح ملی حقوق بشر" را تصویب کرد که تقریبا تمام حقوق مندرج در اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل را حذف کرد و با تعریفی مجدد از دموکراسی جایگزین کرد که آن را به خواست دولت گره میزد. دکترین رسمی اعلام کرد که این یک "دموکراسی واقعی است که کار میکند". با این وجود، ممکن است دیگران آن را توتالیتاریسم و قدرت مطلقهای بدانند که توسط امپراتور سرخی که رویای امپراتوری خود را برآورده کرده اعمال میشود.