گروه سياسي: تریبون نماز جمعه شمیرانات شاید از معدود تریبونهایی باشد که در سالهای اخیر تاکنون رنگ افراط و جناحبندی سیاسی به خود نگرفته است. اگرچه در دولت اصلاحات نقدهای فراوان اما دلسوزانه هر هفته از این تریبون خطاب به دولت خاتمی به گوش می رسید اما هشدارهای امام جمعه شمیرانات نسبت به جریان انحرافی و ضعفهای دولت احمدینژاد که منشا بحرانهای بسیاری در کشور شد بیش از گذشته فراجناحی بودن این تریبون را به اثبات رساند. حجت الاسلام محسن دعاگو که در این سالها نسبت به ماهیت جریانهای تندرو در خطبه های خود به شفاف سازی پرداخته است، در فضای سالهای گذشته بیپروا نظرات متعددی را نسبت به جریان انحرافی و مسائل سال 88 مطرح کرد. وی در این نظرات معتقد است که تمام بحرانهای سالهای اخیر کشور از جمله فتنه سال 88 به جریان انحرافی و شخص احمدینژاد باز میگردد و...بخش اول گفتوگو ي حجت الاسلام محسن دعاگو با ایلنا را در ادامه بخوانيد:
ماهیت و عملکرد جریان انحرافی در سالهای اخیر را چگونه ارزیابی میکنید؟
تمام تلاش این جریان این بود که جریان اعتدالگرایی را که دشمن اصلی آن است به هر قیمتی که شده حذف کند. جریان یا جبهه انحرافی، حیات خود را در درگیری سیاسی میدید و همیشه تلاش میکرد با دامن زدن به منازعات سیاسی میان طرفین درگیر، منافع خود را پیدا کند؛ به گونهای که دو جریان را با یکدیگر درگیر میکرد و سعی میکرد چینشی را ایجاد کند تا مردم هم به دو گروه تقسیم و با یکدیگر درگیر شوند. این جریان منافع خود را در هر جناحی اعم از اصلاحطلب و اصولگرا میدید، به همان سمت میرفت و دنبال منافع و مصالح سیاسی و اقتصادی خود بود، به شکلی که بحث اختلاسها در همین بستر شکل گرفت، وامهای بدون حساب و کتاب، در همین فضا به عدهای داده شد و راهکارهای غلط در توزیع سهام عدالت و حل معضلات مسکن نیز در همین چارچوب نادرست، مدیریت و اجرا گردید. راهکار جریان انحرافی، فریب افکار عمومی و کسب قدرت با تکیه بر آرای مردمی بود.
من معتقدم که تمام فتنههای اصلی در کشور از جمله فتنه سال 88 مربوط به جریان انحرافی است. این جریان، فتنهها را ساخت و آنها را سازماندهی کرد. این جریان در حوزه ارزشهای دینی و ملی به نفع ملیگراها کاملا کوتاه میآمد، در عرصه دفاع از ارزشها، هرگز به قدری ایستادگی نمیکرد که دشمنان ارزشها را از دست بدهد و همواره سعی میکرد که مخالفین و موافقین ارزشها را در کنار خود داشته باشد. چهره سران این جبهه، در ظاهر، چهره دفاع از ارزشها بود اما با کسانی که ارزش ستیز بودند نیز در آشتی و مصالحه بودند تا بتوانند آنها را نیز به ساختار سیاسی که طراحی کردهاند، جذب نمایند.
عملکرد دولت و شخص رئیس جمهور را در مدت یک سال اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
ایستادگی دولت در خط اعتدال از قوتهای دولت روحانی است. این دولت توانسته است مرزهای اعتدال را رعایت کند و تندرویهای دولت روحانی انصافا بسیار بسیار ناچیز است و دولت وی تقریبا در همه عرصهها تلاش کرده است تا در خط اعتدال بایستد و همه مردم از این دولت، اعتدالگرایی را دیدهاند. نقطه قوت دوم روحانی و دولت وی، ایجاد امید و نشاط در جامعه است. به عبارت دیگر، این دولت توانسته است اعتمادسازی و مردم را به آینده خوشبین کند. جامعه ناامید، افسرده و فاقد تحرکات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خواهد بود ولی روحانی توانسته است جامعه را امیدوار نگه دارد.
روحانی توانسته 1+ 5 را در برابر استراتژی مذاکره، تفاهم و تعامل تسلیم کند
در حوزه سیاست خارجی نیز این دولت، انصافا مذاکرات هستهای را خوب پیش برده است. همین که توانسته مذاکرات را فعال کند، در این عرصه ایستاده و از مواضع جمهوری اسلامی دفاع کند و 1+5 را پای میز مذاکره بنشاند، نطقه قوت بسیار بالایی است. 1+ 5 یعنی همه کشورهای قدرتمند دنیا، 5 کشور هستهای که دارای حق وتو هستند در این گروه حضور دارند و روحانی توانسته آنها را در برابر استراتژی مذاکره، تفاهم و تعامل تسلیم کند.
در مقابل شعار اوباما که "گزینه نظامی همیشه روی میز است"، روحانی گزینه گفتوگو و تعامل را مطرح کرد و عنوان نمود که مذاکره و تفاهم همیشه نخستین گزینه عاقلانه است. این روحانی بود که استراتژی مذاکره عزتمندانه را با سر لوحه قرار دادن رهنمودهای مقام معظم رهبری، با موفقیت پیاده کند.
شرایط قبل از مذاکرات هستهای قابل بازگشت نیست
با شروع مذاکرات، شرایط قبلی شکست. دیگر تحریمها و سازو کارهای برخورد با جمهوری اسلامی، قابل تجدید نیست. ممکن است توفیق مذاکرات در طول زمان متفاوت باشد، اما تسلیم ابرقدرتها در برابر استراتژی مذاکره و تعامل در چارچوب قوانین بینالمللی توفیق بزرگی بود. من فکر میکنم که این مذاکرات موفق شده و به خوبی راه خود را طی خواهد کرد. تفاهم با جمهوری اسلامی یک خواسته بزرگ غربیهاست. بیش از آنکه ما نیاز به مذاکره و تفاهم داشته باشیم، آنها نیاز دارند. چون ایران یک قدرت سیاسی صاحب نفوذ در بین کشورهای اسلامی و غیرمتعهد است و غربیها برای حل مشکلات خود در دنیا، به تعامل با جمهوری اسلامی نیاز دارند. جمهوری اسلامی یک قدرت هستهای و نظامی است، چه غربیها بخواهند و چه نخواهند. ایران میتواند تقریبا همه تجهیزات نظامی مورد نیاز خود را تولید کرده و حتی آنها را در بازار تسلیحات دنیا به فروش رساند. ایران هم در حوزه تسلیحات و هم در حوزه فرآوردههای هستهای یک رقیب جدی برای کشورهای بزرگ است، آنها اگر بخواهند که بازارهای اقتصادی و نفوذ سیاسی خود را حفظ کنند و از درگیری جدا شوند، باید با جمهوری اسلامی تفاهم کنند و آنها بیش از ما نیاز به شکسته شدن تحریمها و تفاهم با جمهوری اسلامی دارند. بنابراین مذاکرات هستهای، به احتمال زیاد به نتیجه خواهد رسید. دنیا ناچار است که با جمهوری اسلامی به تفاهم برسد و این دستاورد بزرگی است که روحانی توانسته آن را سازماندهی کند.
استفاده از تعبیر شکست برای مذاکرهکنندگان کشورمان جاهلانه و ظالمانه است
انصاف نیست که در حوزه مذاکرات هستهای کامیابی و توفیق بزرگ ایران را به ناکامی و شکست تعبیر کنیم. چنین تعبیری واقعا جاهلانه و ظالمانه است. باید این توفیق روحانی را ارجگذاری و از آن حمایت کرد.
و اما ضعفهای دولت روحانی؛
روحانی نتوانسته است ساختار دولت خود را از مهرههای جریان انحرافی پاک کند. و آن طور که من اطلاع دارم هنوز پاک سازی قابل قبولی صورت نگرفته است. این مهرهها در تخریب روحانی نیز نقش اساسی را ایفا میکنند و برنامههایی را تدارک میبینند که شاید تایید آن به نفع روحانی نباشد. اصل طرح سبد کالا درست بود اما چند اشکال اساسی داشت: اول اینکه عادلانه نبود، چرا که به همه خانوارها بدون توجه به تعدادشان یک سبد کالا داده میشد. اشکال دوم هم این بود که در این اقدام، جامعه هدف به خوبی مشخص نشده بود؛ در حالیکه میتوانستند جامعه هدف را محدود به گروه های ذیل نمایند: افراد تحت پوشش کمیته امداد، بهزیستی و سایر کسانی که تحت پوشش موسسات خیریه رسمی کشور هستند، مستمری بگیران بنیاد شهید و جانبازان و نیز، بخش عمده کارمندان دولت و مجموعه بازنشستگان آن.
نحوه اجرای طرح سبد کالا، به نفع روحانی نبود
دولت در انتخاب جامعه هدف، دقت کافی را نکرد و سبد کالا توزیع شد. به نحوه توزیع آن نیز اشکالاتی وارد بود و برای برخی افراد مشکلات زیادی ایجاد شد. میشد از تجربه های موفق به کار گرفته شده توسط سیستم بانکی در پرداخت یارانهها استفاده کرد و در یک قالبی، جریان را سازماندهی کرد که صفهای طویل شکل نگیرد. متاسفانه نحوه اجرای این طرح، به نفع روحانی نبود.
دولت با فراخوان توزیع یارانه برای خود یک مدعی و طلبکار تراشید
اشکال بزرگ دیگر، نحوه اصلاح سیستم توزیع یارانه بود. در توزیع یارانه دولت ابتدا یک فراخوان عمومی کرد و سپس از آن عقب نشینی نمود که به نظر من هم آن فراخوان عمومی و هم این عقبنشینی، اشتباه بود. دولت روحانی با این کار یک عده مدعی و طلبکار برای خود تراشید. برای مثال، عدهای که به یارانه نیار نداشتند گفتند روحانی چه کاره است که برای حق ما مدیریت کند و خرج سلامت کند، خود ما میتوانیم این حق را در مواردی که نیاز است هزینه کنیم! در حالیکه دریافت یارانه، از ابتدا نیز، حق بسیاری از این افراد نبوده است، اما با اقدامات دولت مدعی شدند.
اگر یارانه بگیران، در همان جامعه هدف که پیش از این گفته شد، خلاصه می شدند، هزارها میلیاردها تومان از منابع مالی پرداخت یارانه ها، صرفهجویی می شد و دولت میتوانست آن را برای هزینههای ضروری کشور مصرف کند. من معتقدم که کارشناسانی که برای دولت روحانی نحوه اصلاح ساختار توزیع یارانه را طراحی کردند، کار خود را دقیق انجام ندادند.
عذرخواهی روحانی در مورد توزیع سبد کالا نوعی اعتمادسازی زیرکانه بود
رئیس جمهور، اساسا دو مسیر برای اخذ اطلاعات دارد، اول کانالهای رسمی حکومتی و دیگری کانالهای مردمی و غیررسمی. روحانی با کانالهای غیر رسمی و مردمی کمتر ارتباط دارد. اگر روحانی بخواهد کشور را به درستی مدیریت کند، حتما باید به کانالهای غیررسمی هم متکی شود، چرا که اطلاعات غیررسمی، اطلاعات صادقانهای است که برای توجیه عملکرد مسئولین ارائه نشده است، در حالیکه در اطلاعات حاصل از کانالهای رسمی، مسئولان ادارات و دستگاهها، معمولا اطلاعات مربوط به دستگاه خود را به گونهای تنظیم میکنند که عملکردشان را به نوعی توجیه کنند. از شاخصههای مثبت روحانی و نقاط قوت او، روحیه تواضع در برابر مردم است. عذرخواهی دولت و روحانی از مردم بابت اشکالات موجود در توزیع سبد کالا کار بسیار عاقلانهای بود و نشان داد که در برابر افکار عمومی و مردم دارای تواضع است، حقپذیر بوده و روی اشتباهات خود پافشاری نمیکند. روحانی با این عذرخواهی، در واقع نوعی اعتمادسازی زیرکانه انجام داد که تحسین مردم را برانگیخت.
عدهای در داخل علیرغم فرمایشات رهبری و بدون توجه به حساسیت موضوع مدام بر طبل مخالفت با مذاکرات هستهای میکوبند و با برگزاری همایشهایی با عناوین مختلف، مذاکرهکنندگان کشورمان را مورد هجمههای خود قرار میدهند. به نظر شما چرا این افراد در دولت قبل احساس دلواپسی نمی کردند؟ و اینکه آیا این کارشکنی ها می تواند بر روند مذاکرات موثر باشد؟
یک عده بدون هیچ حد و مرزی موافق همه اقدامات دولت هستند و گروه دیگر بدون هیچ عنایتی با همه اقدامات دولت مخالفت میکنند. حیات سیاسی برخی در تندروی، مخالفت و ایجاد درگیری است. در این فضا است که آن ها میتوانند خود را نشان دهند. همیشه در بستر درگیری جناحها با یکدیگر، این گروههای تندرو عرض اندام میکنند. این افراد اساسا اهل منطق و استدلال نیستند. این عده نه مذاکرات هستهای را میفهمند و نه کار سیاسی را میشناسند و نه از منافع و مصالح ملی درک درستی دارند.آنها، حتی قادر به درک و شناخت قوانین پایه بینالمللی نیز نیستند. در حقیقت، بروز و ظهور و توفیق سیاسی این افراد، در مخالفت مداوم است و این مخالفتها را برای این انجام میدهند که افکار عمومی را در اختیار بگیرند. آنها برای تامین منافع و مصالح ملی و یا دفاع از ارزشها نیست که مخالفت میکنند، بلکه این اقدامات آنها برای تحریک افکار عمومی علیه جریان روحانی و به نفع جریان خودشان انجام می شود.
سران جریان انحرافی در حال تدارک دیدن احمدینژادهای فراوانی برای کشور هستند
تندروها از هماکنون در حال برنامه ریزی برای آینده سیاسی خودشان هستند. آنها حاکمیت آینده را فقط با تخریب حاکمان فعلی میتوانند به دست بیاورند پس باید کاری کنند که دولت یازدهم در افکار عمومی، دولتی ناکام و ناموفق باشد. نتیجه آن هم این است که افکار عمومی به جریان انحرافی گرایش پیدا میکند. اگر دقت کرده باشید اخیرا نیز برخی از سران جریان انحرافی اعلام کردهاند که آقای احمدینژاد دوباره خواهد آمد و در راه است. اصلا دنبال این هستند که بستر را فراهم کنند تا احمدینژاد دیگری روی کار بیاید. هدف آنها یا خود احمدینژاد است و یا فردی مشابه او. آنها در حال تدارک دیدن احمدینژادهای فراوانی برای کشور هستند. ولی جامعه ایران دیگر در هیچ شرایطی تحمل تخریب در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را ندارد و اجازه نخواهد داد احمدینژاد یا احمدینژادهای دیگری بر کشور حاکم شوند.
افراطیون در حال بسترسازی برای تصرف حکومت هستند
آنها تصورشان این است که باید به هر قیمتی که شده تخریب کنند و وقتی که تخریب کردند، کسانی که از حاکمیت بیرون افتادهاند دوباره اعتماد مردم را جلب میکنند و آنها را با شعارهایی که قبلا تجربه کردند و یا مشابه آن فریب میدهند. معتقدم که جناحهای سیاسی تندرو، نه به قانون اساسی، نه به اعتبار و اقتدار جمهوری اسلامی و نه به عزت ملی فکر میکنند. تمام تفکر سیاسی آنها این است که جریان سیاسی حاکم را تخریب کنند و جریان دلخواه خود را حاکم نمایند. آن ها امروز در حال بستر سازی برای تصرف حکومت هستند و دلشان هم برای منافع و مصالح ملی نسوخته است. وحدت ملی هم برای آنها به یک مساله حاشیهای تبدیل شده، ارزش های دینی هم برای آنها یک مساله جدی و واقعی نیست، چرا که باور به ارزش های دینی، با بیدینی، فحاشی، تهمت و توهینپراکنی سازگار نیست.
انسانهایی که دارای عقل و خرد هستند، دلواپس هستند که جریان مدعی دلواپسی، منافع و مصالح ملی را در این قالب نابود نکرده و مورد تعرض قرار ندهند. معتقدم که در داخل کشور، هیچ جریانی ناسالمتر، مخربتر و خطرناکتر از جریان تندروی نیست. تندروی در هر پوششی و یا در قالب هر شخصیتی که صورت بگیرد یک جریان خطرناک خواهد بود. حتی ممکن است یک آیتالله دچار تندروی شود که در این صورت، از اسلام و مصالح و منافع ملی، اعتدال و جلب اعتماد ملت ایران، فاصله گرفته است.
ارزیابی شما از نحوه تعامل ملت یازدهم با مجلس نهم چیست؟ به نظر شما چرا در حال حاضر صدای افراطیون مجلس بیش از عقلای مجلس به گوش میرسد؟
اقلیتها، مجموعه متشکلی هستند که ضروری میدانند خودنمایی کنند. اکثریت کار عادی خود را میکنند و نیازی به فریاد زدن ندارند. این اقلیت است که منافعی را از دست داده و نمیتواند شرایط حاکمیت مقابل را تحمل کند و فریادشان بلندتر است. این داد و فریادها نشاندهنده این نیست که آنها در اکثریت هستند، بلکه این عده اقلیت از پا افتادهای هستند که چون نمیتوانند همراه اکثریت حرکت کنند، سعی میکنند که با فریادشان خودنمایی و جریانسازی کنند.
فریاد چند نماینده دلیل بر اکثریت بودن آنها نیست
مجلس، آرام است و نمایندگان مشغول انجام فعالیت های خودشان هستند. اگر چند نماینده فریاد میزنند، دلیل بر اکثریت بودن آنها نیست، بلکه آنها تمایل به جریانسازی دارند و میخواهند نظم را بر هم بزنند. من معتقدم تخریبگران و تضعیفکنندگان و کسانی که اعتدالگرایی با منافع و مصالح نامشروعشان سازگار نیست فضای آرامش اعتدالگرایی را بر هم میزنند. در بین مردم، جریان تندرو پایگاه مناسبی ندارد. دولت، امکانات و اهرمهای فراوانی دارد و به صورت قانونی میتواند هویت جریان اعتدالگرایی را برای مردم تبیین کند و امواج برخاسته از جریانهای مخالف را خنثی نماید.
به نظر شما این گروههای تندرو چه منافع و مصونیتی دارند که تاکنون با آنها برخوردی صورت نگرفته است؟
اولین حاشیه امنیت برای این افراد، مجلس است چرا که یک نماینده مصونیت سیاسی دارد. البته، نباید اساسا از سخنرانی یک نماینده و یا نقد او نگران شد و دولت روحانی هم باید بداند که تمام مواضع و عملکردش زیر ذرهبین است. به نظر من نقادی، حتی تندش هم خوب است چرا که اندیشه را تحریک میکند برای داوری در مورد انتقاد کسانی که در حوزه انتقاد، تندروی میکنند. در واقع، به جای تخریب روحانی و جریان اعتدالگرایی در افکار عمومی، خودشان را تخریب میکنند، یعنی وزن سیاسی آنها کاهش پیدا کرده و در افکار عمومی، اعتبارشان کاهش مییابد و نفوذ سیاسیشان، محدودتر میشود، چراکه بالاخره این نماینده در انتخابات بعدی هم شرکت خواهد کرد.
نمایندگان تندرو در انتخابات آینده مجلس، رأی نخواهند آورد
وقتی مردم ببینند، مواضع وی غیر اصولی و غیر منطقی است و نمیتواند از منافع ملی پاسداری کند، به وی رأی نمیدهند. قطعا خواهیم دید که نمایندگان تندرو در انتخابات آینده مجلس، رأی نخواهند آورد چرا که مردم دیگر به آنها چنین اعتمادی نمیکنند که سرنوشت کشور را در حوزه قانونگذاری به آنها بسپارند.
پس چگونه است که مطهری هم در همین مجلس صحبت میکند، اما علیه وی شکایت میشود؟
متأسفانه، واقعیت آن است که سطح تحمل جریان تندرو، بسیار پایین است. البته از منظر قانون، مصونیت نمایندگان مجلس، مربوط به استفاده از تریبون مجلس برای ایفای وظیفه نمایندگی است و در سایر موارد، حقوق آن ها با سایر مردم یکسان است. من برخی اظهارات را قبول ندارم كه میگویند قوه قضاییه بین نمایندگان مجلس تفاوت قائل میشود، هر فردی، حق شکایت دارد و قوه قضاییه هم وظیفه دارد تا هر نمایندهای را که از وی شکایت شده است، احضار کند. در مقام دادرسی و دادگاه است که ذیحق مشخص میشود.
جریان تندرو از ضوابط قضایی، برای انتقامگیری از جبهه مقابل خود استفاده میکند
کسانی که در عرصه سیاسی باختهاند، به هر اهرمی برای انتقامگیری متوصل میشوند. یکی از این اهرمها، ساختار قضایی است. اما ساختار قضایی، اهرمی نیست که تنها در اختیار آنها باشد، در اختیار همه افراد است و همه میتوانند از آن استفاده کنند، اما فعلا این جریان تندرو است که از ضوابط قضایی، برای انتقامگیری، تحت فشار قرار دادن جبهه مقابل و یا برای بسترسازی حاکمیت جبهه خود، استفاده مینماید.
هر فرد ایرانی میتواند در چارچوب قانون، شکایت کند. تندروها پرچمی دست خود گرفته و حرکت میکنند و هر کجا در مقابل خود جبهه قدرتمندی را میبینند و کم میآورند، سعی میکنند از مناطق امن برای حفظ خود استفاده کنند. برای همین است که این جریان تندرو در هنگام احساس خطر، از مقام معظم رهبری هزینه میکند، در حالی که هیچ ارتباطی با رهبری ندارند. ایشان به عنوان رهبر جمهوری اسلامی، یک شخصیت فراجناحی دارند و هیچ جبههای نمیتواند رهبری را به نفع خود مصادره کند. سخنان و رهنمودهای رهبری برای همه افراد و جناح ها میتواند رهگشا باشد.
فحاشی، کار جبهههای تند و انسانهای ضعیف است
فحاشی، کار جبهههای تند و انسانهای ضعیف است؛ افرادی که خود را درون جبهههای سیاسی رسمی کشور جا دادهاند. ما جبههای موسوم به اصلاحطلب و دیگری اصولگرا را داریم. هر دو جبهههای وفادار به نظام، اسلام و قانون اساسی هستند. همین که هر دو میتوانند رئیس جمهور و نماینده مجلس از درون خود انتخاب کنند و روزنامه داشته باشند، نشان از وفاداری آنها به نظام است.
این دو جبهه تقابلی با نظام ندارند، اما در درون آنها تندروهایی وجود دارند که نقاب دفاع از رهبری و قانون اساسی به چهره دارند، دلسوز مردم شده و مدعی میشوند، قانون اساسی ناقص است و باید ولایت فقیه از آن حذف شود. عده دیگر هم میخواهند ارزش های دینی را به زور سرنیزه حاکم کنند و به گونهای از دین حرف میزنند که با تعالیم دینی و فرهنگ قرآنی، فاصله بسیار دارد. عدهای هم به دنبال سوء استفاده از آزادیهای اجتماعی جهت تأمین منافع و خواسته های نادرست خود هستند.
برخی با نقاب اصولگرایی چهرهای از دین نشان میدهند که منفور نسل جوان است
آن چه مسلم است این است که تندروهای هر دو جناح اشتباه میکنند و مورد تایید نظام نیستند. کسانی که مدعی اصلاحطلبی هستند و تندرو اند، از زبان ملت ایران حرف میزنند و مدعی هستند که میخواهند از حقوق آنها دفاع کنند، با قانون اساسی و ولایت فقیه در تقابل قرار میگیرند و منافع و مصالح ملی را در خطر قرار میدهند.
در طرف دیگر نیز، کسانی که نقاب اصولگرایی به چهره دارند ولی تندرو و افراطی هستند، در لباس ولایتمداری و دینداری ظاهر میشوند و چهرهای از دین نشان میدهند که منفور نسل جوان، اندیشمندان و فرهیختگان جامعه واقع میشود.
عدم کنترل جریان انحرافی بسترساز انحرافاتی مانند آنچه در عراق و سوریه رخ میدهد، خواهد شد
این همان کاری است که طالبان هم انجام داد. جریان تندروی اگر کنترل نشود، می تواند بسترساز انحرافاتی مانند آن چه امروز در عراق و سوریه شاهد هستیم، باشد. به نام دین، دولت اسلامی عراق و شام را تشکیل میدهند، سر مردم را میبرند و میخواهند به اسم اسلام، حکومت کنند، احکامی از خود میتراشند که هیچ ارتباطی به اسلام ندارد؛ در دین آنها سر بریدن انسانها، فضیلت است اما کوتاه کردن مو، حرام! همین جریان تندرو در داخل ایران نیز اگر کنترل نشود، زحمتهای زیادی را برای کشور ایجاد خواهد کرد. نخستین فردی که بیوقفه، این جریانات را کنترل میکند شخص مقام معظم رهبری است. اگر ایشان وارد عمل نشده بودند، کشور تاکنون، خسارات جبرانناپذیری را از ناحیه جریانهای افراطی، متحمل گردیده بود.
اگر فتیله جریان تندروی در ایران به نسبت سایر کشورهای منطقه پایین آمده است، به دلیل اقدامات شخص رهبری است. ولی در هر صورت، این جریان تندروی، تفکر باطلی است که منافع ملی را تهدید میکند و شاید تنها حسنی که بر حضور آنها مترتب است، این باشد که این جریانهای تندرو موجب میشوند جبهه اعتدال، دقت بیشتری را در تصمیمگیریهای خویش لحاظ نماید. جریان اعتدال، به خوبی میداند که اگر کوچکترین ضعفی از خود نشان دهد، یک عده مترصد هستند که آن را بزرگ و به آن حمله کنند، پس باید مراقب باشد تا کمتر مرتکب خطا شود.