به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۱۴:۵۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۷ ساعت ۱۱:۰۵
کد مطلب : ۴۹۱۴۹۱
امارات متحده عربی از نامتوازن بودن سیاست خارجی ایران سوء استفاده می‌کند

ما باید یک چرخه گفت و گو را با همه بازیگران بین المللی شروع کنیم

ما باید یک چرخه گفت و گو را با همه بازیگران بین المللی شروع کنیم
گروه سیاسی: طرح ادعاهای امارات متحده عربی درباره جزایر سه گانه مورد اختلاف با جمهوری اسلامی ایران و رد مالکیت ایران بر میدان گازی آرش در بیانیه های شورای همکاری خلیج فارس در چند سال اخیر به امری عادی تبدیل شده  که بعضا مورد حمایت بازیگران خارج  از این محدوده جغرافیایی یعنی چین و روسیه و آمریکا و اتحادیه اروپا هم قرار گرفته است.

به گزارش جماران، قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه و شمال آفریقا در وزارت امورخارجه و تحلیل گر ارشد مسائل منطقه بر این باور  است که این موقعیت و قدرت جمهوری اسلامی ایران در سطح بین المللی است که می تواند بر نوسان و تند و تیزی ادعاهای مطرح شده در این زمینه علیه ایران تاثیرگذار باشد.
مشروح  این گفت و گو را بخوانید:
 
 
بیانیه های شورای همکاری خلیج فارس درباره زیر سوال بردن حقوق  و یا مالکیت ایران بر میدان گازی آرش و جزایر سه گانه تقریبا امری تکراری شده و شاید تنها تفاوت این بیانیه ها این باشد که هربار ادبیات آن تند و تیز تر از قبل می شود. شاید بد نباشد که ابتدا این سوال ریشه ای تر را مطرح کنیم که اساسا چرا کشورهای عضو این شورا که معدودی از آنها رابطه نسبتا حسنه با ایران دارند، هر بار دست بر روی این نقاط حساسیت زا برای ایران و افکار عمومی  در کشور ما می گذارند؟ آیا  این ناشی از ضعف در سیاست خارجی ایران در دولت های مختلف بوده است؟
موضع شورای همکاری خلیج فارس از ابتدای تشکیل آن یعنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در مورد مسأله جزیره ابوموسی و دو جزیره تنب بزرگ و کوچک موضع تقریبا ثابتی در حمایت از امارات متحده عربی بوده است. اساسا می توان گفت که تشکیل شورای همکاری خلیج فارس واکنشی بود در مقابل انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی یا شیعی در ایران. شورای همکاری این مسأله را در یک دوره زمانی بخصوص در دهه ۶۰ با احتیاط مطرح می کرد، اما از پس از قضایایی که در مورد جزیره ابوموسی و جلوگیری از رفت و آمد معلمان و کشتی ای که برای ساکنان تبعه امارات در جنوب جزیره بود، پیش آمد، موضع امارات و به تبع آن شورای همکاری خلیج فارس در قبال ایران در این پرونده سخت تر شد.

می توان گفت که این نوسان  در شدت موضع گیری های صورت گرفته، به نوعی به وضعیت سیاست خارجی ایران مرتبط است. اگر مناسبات ما در حوزه سیاست خارجی به خصوص با کشورهای قدرتمند غربی مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و اتحادیه اروپا بهبود پیدا کند، تأثیرهای مثبتی بر روی مواضع کشورهای عرب خلیج فارس به خصوص امارات و عربستان سعودی و بحرین می گذارد و برعکس هر چه روابط ما با آنها تیره تر شود، این کشورهای منطقه هم فرصت بیشتری پیدا می کنند تا بر ایران فشار آورده و مواضع خود را سخت تر کنند.

آنچه که اضافه شده در بحث حوزه گازی آرش و طرح جدی رد مالکیت مشترک با ایران و ادعای مالکیت کامل کویت بر آن است. البته این موضع هم جدید نیست و قدیمی است، اما ذکر آن با این ادبیات در بیانیه شورای همکاری جدید است. اختلاف درباره حوزه گازی آرش از پیش از انقلاب اسلامی میان ایران و کویت و حتی گاهی عربستان مطرح بوده است؛ ولی در سالهای اخیر با توجه به تلاش طرف های عربستانی و کویتی برای استخراج از آن، حساسیت ها نسبت به این پرونده هم افزایش پیدا کرده و طرف مقابل یعنی شورای همکاری خلیج فارس تصمیم گرفته که این موضع گیری را هم به موضوعات مورد اشاره و اجماع در متن بیانیه های مشترک اضافه کند.

بیانیه اخیر از جهاتی مهم است؛ نخست آنکه به مسأله غزه به تفصیل پرداخته است. بخش دیگر بیانیه که به نوعی در موازات طرح مسئله غزه مورد اشاره قرار گرفته به ایران ارتباط دارد. در این بیانیه چهار مسأله در قبال ایران مطرح شده است: سوء تفاهم درباره وضعیت جزیره ابوموسی میان ایران و امارات متحده عربی، حوزه گازی آرش، پرونده هسته ای ایران و تأکید بر ضرورت همکاری ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی و اشاراتی هم به توانمندی موشکی ایران، عدم مداخله در امور داخلی کشورهای منطقه.

در این بیانیه مسأله اختلاف دو طرف درباره جزایر نسبت به قبل گسترش پیدا کرده و سخنان رئیس جمهور سابق و معاون رئیس جمهور سابق و مقام های  دیگری که درباره این جزیره صحبت کردند و اقدام هایی که ایران در این جزیره برای سکونت شهرک سازی انجام داده مورد اشاره قرار گرفته و با ادبیات سنگینی محکوم شده است.

در مورد حوزه گازی آرش هم موضع صریحی گرفته شده به گونه ای که از ظن طرف مقابل با این ادبیات استفاده شده، جای بحث چندانی برای طرف ایرانی باقی نخواهد ماند. این در حالی است که درباره جزایر به ارجاع مسأله به مذاکرات دو جانبه و مراجع بین المللی مورد اشاره قرار  گرفته، اما درباره حوزه گازی آرش، ادبیات متن به گونه ای است که هیچ حق مالکیتی برای ایران در نظر نگرفته اند.  امارات متحده عربی در سالهای اخیر موفق شده است علاوه بر شورای همکاری خلیج فارس، مواضع مشابهی را از چین و روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا هم در حوزه جزایر سه گانه مورد اختلاف با ایران کسب کند که این وضعیت باعث تقویت موضع امارات در این پرونده شده است.
 
می توان گفت که هر چه سیاست خارجی ایران محدودتر شود، تحریم ها افزایش و مناسبات ایران با بازیگران بزرگ بین المللی و منطقه ای کاهش پیدا کند، فشار کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس با ملاک قرار دادن مطالبه های امارات و... افزایش پیدا می کند. علت اصلی نیز در نامتوازن و همه جانبه نبودن سیاست خارجی و مواضع یکطرفه و غیرقابل انعطاف ایران در این حوزه قابل جست و جو و بحث است.

طرف مقابل به صراحت از موضع ایران در دو پرونده هسته ای و رابطه با غرب  و سیاست ایران در قبال حمایت از گروه های فلسطینی سوءاستفاده می کند. موضع آنها در قبال مسأله فلسطین کاملا با موضع ایران در قبال مسأله حمایت از حماس و گروه های چریکی ضد اسرائیلی در غزه و  منطقه،  متفاوت است. آنها از دولت خودگردان و تشکیل کشور فلسطین در اراضی بعد از ۱۹۶۷ و به پایتختی قدس شرقی و از طریق توافق با اسرائیل حمایت می کنند.
بنابراین، موضع آنها با موضعی که تاکنون جمهوری اسلامی ایران در این زمینه داشته متضاد است. پس می توان گفت که آنها در حال سوءاستفاده از این موضع ایران هستند و موضع تهران را متعادل نمی دانند.
 
اختلاف های مرزی میان همسایگان امر چندان غیرمرسومی در سطح جهانی نیست، اما معمولا سایر کشورهای همسایه تلاش می کنند ورودی به این اختلاف ها نداشته باشند و یا فاصله خود را با این اختلاف حفظ کنند. چرا درباره کشورهای عضو شورای همکاری ما شاهد همصدایی آنها در این ادعا ها هستیم و این همصدایی چه تاثیری می تواند بر اصل اختلاف داشته باشد؟
درباره اختلاف های ارضی معمولا مواضع کشورها ثابت است، اما شدت و ضعف آن بستگی به مناسبات و نیازهای کشورها بنا بر شرایطی که در آن هستند، دارد. موازنه قوا در این قبیل مباحث بسیار مهم است. به عنوان مثال، چین و فیلیپین درباره دریای جنوبی چین با هم اختلاف نظر دارند، اما با توجه به مناسبات و سطح قوایی که دارند سعی می کنند؛ به گونه ای در مواضع و رویکردهای خود توازن ایجاد کنند و برای ایجاد این توازن امریکا را وارد منطقه می کنند. هم چین و هم کشورهای عضو آ سه آن و چین برای جلوگیری  از حاد شدن این موضوع به یک توافق دسته جمعی رسیدند که بر اساس آن همه طرف ها متعهد شدند که دیگری دست به اقدامی نزند که باعث به هم ریختن اوضاع و معادله جاری شود. اگر چه چین اندک اندک برخی اقدام ها را انجام می دهد و با اعتراض طرف مقابل  هم روبه رو  می شود  اما اوضاع غیرقابل کنترل و مدیریت نمی شود.

درباره ادعای موهوم امارات نسبت به وضعیت ابوموسی هم اوضاع چنین است و یادداشت تفاهم ۱۹۷۱ وجود دارد که موضوع بحث را تبدیل کرده به نحوه اداره مزدوج ابوموسی. در این یادداشت تفاهم اشاره شده که مواضع طرفین نسبت به مالکیت جزیره چگونه است و تأکید شده که این مواضع با هم در تضاد است.

شدت موضع گیری طرفین درباره این ادعا همواره به شرایط دو طرف و مسأله موازنه قوا بستگی داشته است. در زمانی که ایران قدرت برتری در منطقه بود و رابطه هم پیمانی نظامی با امریکا و غرب داشت، طبیعی بود که آنها تلاش کردند این پرونده را در کشو میز نگاه داشته و آن را بر روی میز قرار ندهند. اما زمانی که احساس کردند این مناسبات بر هم ریخته و موقعیت بین المللی ایران کاهش پیدا کرده و می توانند از اختلاف های ایران و سایر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای استفاده کنند، دوباره پرونده اختلاف بر سر ابوموسی را بر روی میز قرار داده و بر شدت موضع گیری های در این زمینه افزودند.

در حال حاضر نیز طرف مقابل به خصوص امارات احساس می کند که احتمال گسترش دامنه جنگ غزه و گرفتار شدن ایران وجود دارد. لذا موقعیت را برای امتیازگیری از ایران یا حتی طرف مقابل ایران مناسب می داند. امارات می داند که ایران در شرایط فعلی به رابطه حسنه و یا حداقل بدون تنش با کشورهای همسایه نیاز دارد پس تلاش می کند به خواسته های خود با سوءاستفاده از این نیاز منطقه ای ایران، دست پیدا کند. اگر سیاست خارجی ایران به گونه ای پیش برود که موازنه قوا از جنبه های مختلف و نه فقط نظامی بلکه در سطوح منطقه ای و بین المللی تغییر کند، از تند و تیزی موضع امروز امارات هم کاسته خواهد شد. اما اینکه انتظار داشته باشیم امارات از این خواسته و مطالبه خود عدول کند، فاقد چشم انداز در شرایط فعلی است.
 
ما معمولا و بخصوص در دولت سیزدهم شاهد ادعاهای بسیار درباره بهبود قابل توجه رابطه با همسایگان در نتیجه در  اولویت قرار  دادن سیاست همسایگی بودیم. به نظر شما این بهبود رابطه که هرزچندگاهی ادعای آن هم مطرح می شود باید در چه مواردی ظهور و بروز پیدا کند؟ تکرار متونی نظیر انچه در شورای همکاری اخیر شاهد آن بودیم نقض ادعای بهبود رابطه نیست؟
در دولت قبل یک اشتباه رویکرد وجود داشت که شاید الان هم در دولت چهاردهم تا حدودی ادامه پیدا می کند و آن هم این است که گمان می رفت با توسعه رابطه با چند کشور محدود و  خاص در دنیا  و کشور های حوزه جنوب می توان کار را پیش برد و مشکلات کشور حل خواهد شد.  این نگاه یک اشتباه محاسباتی و اشتباه در رویکرد است. ما برای رسیدن به درک درست از شرایط ابتدا باید تعریف درستی از قدرت داشته باشیم. ما یک قدرت اقتصادی داریم. بخش قابل توجهی از قدرت اقتصادی دنیا در امریکا و اروپا و حتی کشورهای قدرتمند آسیایی مانند ژاپن و کشورهای عضو آ سه آن و البته استرالیا است. سایر مولفه های قدرت از علمی و رسانه ای تا سیاسی و نظامی هم بیشتر در اختیار این کشورهایی است که اشاره کردم. بر فرض بعید که رابطه ایران با تعداد محدودی از کشورهای مدنظر دولت قبل به حد اعلی خود هم برسد باز قابل مقایسه با عدم  رابطه با کشورهایی که بیش  از نیمی از قدرت اقتصادی و...  را در اختیار دارند، نیست.

تا زمانی که این رویکرد اشتباه و سوء محاسبه وجود دارد، رابطه ما با همسایگان هم یک رابطه دو سر سود برای هر دو طرف نخواهد بود. در میان کشورهای همسایه ما با برخی از آنها مانند عمان رابطه خوبی داریم، اما اگر پا بر روی خط قرمزهای این کشور هم بگذاریم این رابطه هم تخریب خواهد شد.
قطر مورد دیگری است که از رابطه خوب با ایران بهره برداری می کند و همزمان از حوزه پارس جنوبی بیشترین بهره برداری را می کند و ایران به دلیل تحریم از این بهره برداری محروم است.موضع بحرین در قبال ایران متفاوت است و به دنبال این است که اگر ایران دست از حمایت از مخالفان شیعی دولت این کشور بردارد رابطه خود را با ایران عادی سازی کند.

 امارات بیشترین روابط تجاری با ایران را در منطقه دارد، اما همزمان مواضع خود در مسائل اختلافی حفظ کرده و احساس می کند که ایران به دلیل تحریم نیاز دارد که این رابطه را حفظ کند. اگر تحریم نبود شاید امارات احساس نمی کرد که ایران به دلیل نیاز به این کشور مجبور است در برخی موارد از موضع خود عقب نشینی کند.

عربستان سعودی برای اینکه بتواند موقعیت خود در جنگ یمن را تغییر دهد با ایران و حوثی ها رابطه خود را عادی سازی کرده و حوثی ها را در مقابل  امریکا و اسرائیل قرار داد و خود در پشت آنها پنهان شده است.بنابراین، باید تعریف دقیقی از مفهوم بهبود رابطه داشت و دید که آیا طرف ایرانی هم به اندازه طرف مقابل به خواسته های خود از این به اصطلاح بهبود رابطه رسیده است یا خیر؟. طرف مقابل برای تامین امنیت خود و توسعه برنامه های اقتصادی و سیاسی که در سر داشته به دنبال کاهش تنش بوده و حالا با میسر شدن این امر در نتیجه مذاکرات با ایران به مطلوب خود رسیده، اما آیا تغییری در مواضع سابق این کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نسبت به 4 موضوعی که در بیانیه مشترک به آن اشاره کرده اند حاصل شده است یا خیر؟ به نظر نمی رسد که چنین تغییری رخ داده باشد.
 
دولت چهاردهم نیز رابطه با همسایگان را یکی از اولویت های خود دانسته، اما آیا این رابطه بدون بهبود روابط بین المللی ایران و رفع تحریم و بازگشت ایران به عرصه جهانی به عنوان بازیگر دولتی عادی و نه تحت تحریم، از پتانسیل و ظرفیت کافی برای بهبود برخوردار خواهد بود؟ 
روابط و مناسبات خارجی در دنیای امروز به هم پیوسته و تفکیک ناپذیر است. ما نمی توانیم با بخشی از جهان به خصوص بخش قدرتمند تر آن در منازعه دائمی باشیم و انتظار داشته باشیم که رابطه ما با همسایگان یک رابطه عادی باشد. برای همه کشورها توسعه مناسبات با همسایگان از اولویت های اول است، ولی توسعه مناسبات در خاورمیانه با کشورهای این منطقه از جمله همسایه، منوط به این است که ما مناسبات متوازن بین المللی با همه بازیگران موثر به تناسب قدرت بازیگری آنها و تناسب منافع ملی خود داشته باشیم.
 
به عبارتی دیگر باید هر کدام از بازیگران موثر بین المللی جایگاه خود را در مناسبات سیاست خارجی ایران داشته باشند و ایران بتواند از هر کدام از آنها برای برآورده سازی آنچه که برای توسعه نیاز دارد استفاده  کند. سیاست های یک طرفه و غیرقابل انعطاف در جهان امروز جواب نمی دهد. سیاست خارجی مانند دریانوردی و رانندگی است و باید متناسب با شرایط محیطی و جوّی آن را مدیریت کرد. شاید هدف تغییر نکند، اما سرعت رانندگی قابل تغییر است و بستگی به شرایط محیطی دارد. شما بدون در نظر داشتن شرایط محیطی نمی توانید منافع خود را تامین کنید.
 
فکر می کنید تحولات پس از 7 اکتبر و قدرت نمایی گروه های مقاومت منتسب به ایران چه تاثیری در معادله  های منطقه و نوع رفتار کشورهای منطقه با ایران گذاشته  است؟ آیا انها بیشتر به سمت مهار ایران میروند یا به سمت سیاست مدارا به منظور ایمن ماندن برنامه های توسعه اقتصادی و تجاری خود؟ 
من فکر می کنم ما باید دو مسأله را از هم تفکیک کنیم. روند قضیه فلسطین یک مسئله به قول عرب ها مسأله حل نشده برای بیش از 70 سال گذشته است و نمی توان انتظار داشت که این پرونده با عملیات هفت اکتبر حماس به سرانجام برسد. اما آیا وضعیت و موقعیت ایران به ما هو ایران پس از عملیات هفت اکتبر بهبود پیدا کرده است؟ در پاسخ باید گفت که همانطور که اسرائیل می گوید امنیت این رژیم و امنیت کشورهای غربی به سیاست های خاورمیانه ای ایران ارتباط مستقیم پیدا کرده است. چگونگی بهره برداری از این وضعیت برای ایران بسیار مهم است. اگر ایران بتواند از این امکان هم به نفع پیشبرد امنیت و صلح در منطقه و هم در ارتباط با رابطه با  اروپا و غرب و از همه مهمتر تامین منافع خود استفاده کند، آنگاه می توان گفت که موقعیت ایران ارتقا پیدا خواهد کرد. الان این وضعیت در حالت سیال و  نوسان است، هم می تواند به نفع ارتقای موقعیت ایران تغییر کند و هم می تواند باعث تهدیدهای جدی برای امنیت ملی ایران شود.

مدیریت شرایط و وضعیت در این موقعیت بسیار مهم است. دامنه جنگ نباید از غزه فراتر رود و از آن مهم تر اینکه، ایران نباید گرفتار این جنگ شود. ایران باید از برخی ابزارهایی که در اختیار دارد از جمله گروه های مقاومت همسو با خود برای متوقف کردن این جنگ استفاده کند. پس از جنگ تحولات سیاسی حتی در داخل اسرائیل آغاز خواهد شد و در آن زمان ایران باید از این  شرایط به نفع خود بهره برداری کند. به نظر نمی رسد که ایران سودی از ادامه این جنگ بخصوص در صورت گسترده تر شدن دامنه آن و گرفتار شدن خود  در آن ببرد.
 
اگر به عنوان یک دیپلمات کارکرده در این حوزه بخواهید چارچوب های رفتاری ایران در منطقه را که به تثبیت قدرت ان و بازگشت ثبات و امنیت به این منطقه منتهی شود را مشخص کنید این چارچوب ها چه خواهد بود؟(طبیعتا این سوال به این معنا نیست که صرفا ایران باید تغییر رویکرد و یا تعدیل رفتار بدهد و سایر بازیگران دستی در آتش موجود ندارند.)
امروز در دنیا کشورهایی در سیاست خارجی و سیاست داخلی موفق هستند که از یک سیاست خارجی متوازن، همه جانبه و متناسب با نیازهای ملی برخوردار باشند. مهم ترین نیازهای ملی یک کشور هم نیازهای توسعه ای و اقتصادی و نیازهای مربوط به حوزه امنیت و منافع ملی است. اگر سیاست خارجی متناسب با این نیازها تنظیم شود و از یک مناسبات متقابل با بازیگران متعدد جهانی برخوردار باشد می توان به موفقیت آن امیدوار بود. در جهان امروز ما با یک بازیگر روبه رو نیستیم و حتی آمریکا علیرغم اینکه بازیگر بزرگ تری است، اما بازیگر تمام  کننده و واحدی در جهان امروز نیست. در منطقه ما پنج دسته بازیگر وجود دارد که مستقیما بر امنیت ملی؛  تمامیت ارضی؛ توسعه و حاکمیت  ملی ما تأثیرگذار هستند. این پنج دسته بازیگر، بازیگران خرد، بازیگران زیر سطح ملی مانند القاعده و  داعش تا حوثی ها و حزب الله لبنان و گروه های مقاومت عراقی و  سوری هستند،  و در سطوح بالاتر بازیگران دولتی، منطقه ای و بین  المللی هستند.

مناسبات ما با این بازیگران باید متناسب با امنیت، منافع و توسعه ملی ما تعریف شده و تنظیم شود. این کار ساده ای نیست و نمی توان گذشته را هم به راحتی پشت سر گذاشت؛ چرا که مناسبات ما با بخشی از این بازیگران به طور کامل تخریب شده و در روند بازسازی هم به سطح دوستانه نرسیده است. اگر می خواهیم رابطه بسیار خوب و متناسب با منافع ملی با روسیه و چین  داشته باشیم باید سطح لازمی از مناسبات را با اروپا و آمریکا و سایر کشورها پیش ببریم.
 
نمی توان تعداد قابل توجهی از کشورها را به حاشیه راند و بعد از رابطه همه جانبه و سالم با روسیه سخن گفت. رابطه راهبردی با کشورها زمانی تعریف می شود که طرف مقابل احساس کند همان میزان که ما به رابطه با او نیاز داریم او هم به رابطه با ما نیاز دارد و اگر به مطالبه های ما بی توجهی کند ایران این امکان را  در اختیار  دارد که بتواند از جای دیگری مطالبه خود را برآورده کند.
ما باید یک چرخه گفت و گو را با همه بازیگران بین المللی شروع کنیم، مفهوم  این چرخه گفت و گو این نیست که ما الزاما به خواسته های طرف مقابل توجه کنیم، بلکه دیپلماسی داد و ستد است، اما چرخه گفت و گو با مذاکره و توافق متفاوت  است. ابتدا باید این چرخه گفت و گو به راه بیفتد تا ما امکان گفت و گوهای سودآور با طرف های مقابل را داشته باشیم.
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها