گروه فرهنگی: این یک داستان تکراری است! در ایران، هر چیزی که نتوانسته در قاب امنیت بماند، سرنوشتش در حراجیهای آنسوی مرزها رقم میخورد؛ حتی اگر نامش «هنر» باشد. ۳۰ تابلوی نفیس از موزه امام علی در تهران، بدون هیاهو از دیوارهای موزه کنده شدند و در گالریهای دوبی به نمایش گذاشته شدند. نه برای تماشا، بلکه برای فروش. حالا شاید بپرسید چه شد؟ پاسخ ساده است: قاب خالی موزهها و دستان پرِ خریداران خارجی، تنها قطعات این پازل عجیباند.
به گزارش اقتصاد24، ماجرا از زمانی آغاز شد که یکی از اعضای شورای شهر تهران اعلام کرد تابلوهایی به بهانه نمایش در یک گالری، توسط شهرداری از موزه امام علی خارج شدهاند. با این حال، ماهها گذشته و هنوز هیچ اثری از بازگشت این نقاشیها نیست و شهرداری هم همچنان سکوت کرده و توضیحی درباره سرنوشت این آثار نداده است. ناصر امانی در جلسه علنی شورا ارزش یکی از تابلوها را ۳۰ میلیارد تومان اعلام کرد و تأکید داشت که پیگیریهای لازم از سوی شهرداری در حال انجام است.
این درحالی است که وزارت میراث فرهنگی از ماجرا اظهار بیاطلاعی کرده، اما فرقی نمیکند؛ آثاری از عنایتالله نظرینوری، علیاکبر صادقی، هانیبال الخاص، آیدین آغداشلو، حسین محجوبی، صادق تبریزی، احمد وکیلی و چندین اثر از نقاشان دیگر اکنون در دوبی هستند. در وبسایت ورلد آرت دوبی World Art Dubai این آثار با قیمتهای مختلفی در زیرمجموعه گالری مهستان به فروش گذاشته شده است. مثلا اثری بدون عنوان از صادق تبریزی به قیمت ۲۰ هزار درهم معادل حدود پنج هزار و ۵۰۰ دلار قیمتگذاری شده است.
تاراج آثار ایرانی در نگاه تاریخ، از قاجار تا امروز!
تلخی ماجرا اینجاست که این اولین بار نیست که آثار ایران در سایه بیکفایتی مسئولان سر از حراجیها و موزههای خارج از کشور درمیآورند. سرقت آثار باستانی ایران، بخشی از تاریخچه تاریک حفاظت فرهنگی کشور است که از دوران قاجار آغاز و تا به امروز ادامه داشته است. ایران به عنوان یکی از گهوارههای تمدن بشری با قدمت تاریخی هزاران ساله، میزبان آثار باستانی بسیاری است که به دلیل ارزش هنری، تاریخی و فرهنگیشان همواره مورد طمع کاوشگران، دلالان و قاچاقچیان آثار تاریخی بودهاند.
یکی از سیاهترین دوران در سرقت آثار باستانی ایران به دوران قاجار بازمیگردد. ناصرالدین شاه قاجار به دلیل ضعف اقتصادی و نیاز به کمکهای مالی از قدرتهای خارجی، دست به عقد قراردادهای ناعادلانهای با کشورهای غربی زد. این قراردادها به کشورهای مختلف مانند فرانسه و بریتانیا مجوز کاوش در برخی از مهمترین محوطههای باستانی ایران را میداد. به عنوان مثال، در سال ۱۸۸۵ میلادی، مارسل دیولافوا و مادام ژان دیولافوا، باستانشناسان مشهور فرانسوی، به همراه گروهی، مجوز کاوش در محوطه باستانی شوش را دریافت کردند.
در این زمان نخستین قرارداد ایران و فرانسه نوشته شد و طبق آن ایران اجازه داد که فرانسویها به حفاری در اطراف قبرستان دانیال بپردازند با این شرط که به آرامگاه دست نزنند مگر اینکه احتیاج به بازسازی داشته باشد. بر اساس این قرارداد؛ فلزاتی که پیدا میشوند متعلق به دولت ایران باشد و سایر آثار نصف به نصف تقسیم شده و در صورت تمایل ایران برای فروش دولت فرانسه در اولویت قرار گیرد. اما در نهایت ۵۵ صندوق از آثار تاریخی سرزمینمان بدون اطلاع از کشور خارج شد.
پس از آن در دور مظفرالدین شاه قاجار نیز قرارداد واگذاری امتیاز انحصاری و دائمی حفاری و برداشت عتیقه به دولت فرانسه امضا شد تا غارت آثار باستانی ایرانی توسط اروپاییها تکمیل شود. طی سالها، بخش قابل توجهی از آثار ارزشمند تمدنهای عیلامی و هخامنشی از این منطقه به فرانسه منتقل شد. این آثار هماکنون در موزه لوور پاریس به نمایش گذاشته شدهاند و یکی از بزرگترین مجموعههای تمدن ایرانی در خارج از کشور را تشکیل میدهند.
نقش برجسته ساسانی، زخم تازه یک سرقت
یکی از مهمترین نمونههای سرقت آثار تاریخی ایران، نقش برجسته ساسانی بود که در سال ۲۰۱۶ از صخرهای در نزدیکی شهر کازرون، در استان فارس به سرقت رفت. این اثر به طرز وحشیانهای از محل خود جدا و به خارج از ایران منتقل شد. ارزش این نقش برجسته که قدمتی بیش از ۱۷۰۰ سال دارد، بیش از ۳۰ میلیون پوند تخمین زده شده است. در سال ۲۰۱۹، این اثر در فرودگاه هیترو لندن توسط مقامات بریتانیایی کشف و پس از بررسیهای لازم، سال ۲۰۲۳ به ایران بازگردانده شد.
اما اینکه چطور ممکن است علیرغم حفاظت از آثار تاریخی، بخشی از یک اثر از قلب صخرهای جدا شود و بعد از ۷ سال صدای آن به گوش رسانهها برسد -در طول این ۷ سال، خبری از این سرقت منتشر نشده است- و چرا در طول این ۷ سال، مانند دیگر آثار تاریخی خارج شده از ایران، از هیچ موزهای در لندن سردرنیاورده، ابهاماتی است که نه از جانب یگان وقت حفاظت از آثار تاریخی، نه میراث فرهنگی و نه هیچ مدعیِ مسئولیت دیگری به آن پاسخی داده نشده است، سکوتی که کمترین نتیجه آن، ایجاد یک حاشیه امن برای حفاران و یغماگران آثار تاریخی است.
از فرش تا شمشیر ؛ آنچه از سعدآباد ناپدید شد
۴۸ تخته فرش نفیس کاخموزه سعدآباد ناپدید شد. این خبر خبرگزاری فارس از تخته فرشهای ارزشمند ملی بود که از ساختمان حافظیه کاخ سعدآباد خارج و ناپدید شدند. این فرشهای نفیس بافت مشهد و اصفهان بودند و ارزش مالی تنها ۱۰ تخته آنها معادل ۱۲۷ میلیارد تومان برآورد شده بود. در حالی که برخی خبرگزاریها مدعی شدند این فرشها در سه سال منتهی به ۱۳۹۵ در دوران حسن روحانی گم شدهاند. اما خبرگزاری ایلنا تاریخ ناپدید شدن آنها را به قبل از دولت روحانی نسبت داد. عزتالله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی در دولت رئیسی، تأکید کرد که سرقت این فرشها مربوط به سالهای ۹۴ و ۹۵ بوده و دستور بررسی این موضوع را صادر کرد.
مسعود سپهرزاد، رئیس اتحادیه فروشندگان فرش، ادعای ناپدید شدن فرشها را رد کرد و گفت که آنها از کاخ سعدآباد به موزه فرش ایران منتقل شدهاند. اما مهران صحرایی، سرپرست موزه فرش، تنها انتقال دو تخته فرش به این موزه را تأیید کرده و گفتههای سپهرزاد را نفی کرد. محمود واعظی، رئیس دفتر حسن روحانی، اعلام کرد که این موضوع به اوایل دولت یازدهم برمیگردد و نهاد ریاستجمهوری از سالها پیش پیگیر آن بوده است. در این راستا، معاون حقوقی رئیسجمهور در دولت سیزدهم نیز گفته که متهمان این پرونده شناسایی شده و رسیدگی به آن ادامه دارد. محمد دهقان در یک مصاحبه تلویزیونی بیان کرد که سرقت این فرشها در دولت دوازدهم گزارش شده و اکنون در حال پیگیری است.
او همچنین به آمار متفاوت از تعداد فرشهای سرقت شده اشاره کرد و گفت که در ابتدا ۴۸ تخته اعلام شده، اما پس از بررسی، مشخص شد که ۴۲ تخته به سرقت رفته است. دهقان تأکید کرد که این فرشها از نظر تاریخی بسیار مهم بوده و متعلق به دوره قاجار هستند. او ابراز امیدواری کرد که این آثار هرچه زودتر به کشور بازگردند و متهمان نیز به مجازات برسند. در حال حاضر، باید منتظر بمانیم که دستگاه قضایی چه اقداماتی برای بازگرداندن این گنجینههای ملی انجام خواهد داد. سرنوشت این فرشها کماکان در هالهای از ابهام هست.
البته این تنها سرقت از سعدآباد نبود؛ دو شمشیر فولادی که سال ۷۸ از کاخ موزه ملت در سعدآباد تهران به سرقت رفته بود، هفتم بهمن ۱۳۸۳ تحویل مقامات ایران شد. شمشیرهای مسروقه از کاخ موزه ملت از جمله اشیای متعلق به کلکسیون مادر پهلوی دوم محسوب میشوند. یکی از این شمشیرها متعلق به دوره قاجار بوده و دیگری با تزئینات سنگهای برلیان و یاقوت متعلق سیمون بولیوار ــ رهبر انقلاب بولیوی ــ است. طبق گزارش فرهیختگان، این شمشیرها سال ۸۱ در باکو پیدا شد.
پرتره مظفرالدین شاه، یک سرقت ۲۳ ساله!
در یکی دیگر از نمونههای تکراری از دست رفتن میراث فرهنگی ایران، پرتره مظفرالدین شاه، اثر معروف کمالالملک، بهدلیل سهلانگاری مسئولان فرهنگی، از کاخ گلستان به حراج کریستیز لندن رسید. این خبر، پس از ۲۳ سال پنهانکاری، تابستان دو سال گذشته رسانهای شد. پیش از انتشار خبر، نهتنها اعلام مفقودی نشد، بلکه مسئولان با تکذیب خبر و تقلبی خواندن اثر، تلاش کردند ماجرا را نادیده بگیرند. حتی وقتی توجه عمومی به ماجرا جلب شد، مدیر کاخ گلستان ادعا کرد که تابلوهای تالار برلیان، از جمله همین پرتره، اصلاً در فهرست اموال ثبت نشدهاند، گویی از ابتدا برایشان اهمیتی نداشته است.
پس از مدتی، مدیرکل موزهها با تأیید سرقت، خبر از پیگیری برای بازگرداندن اثر داد. اما هنوز از بازگشت این اثر، خبری منتشر نشده است. در همان سال، در اردیبهشت ۱۴۰۱، گروهی از نمایندگان مجلس طرحی با عنوان استفاده بهینه از اشیای باستانی و گنجها ارائه کردند که نه تنها از میراث محافظت نمیکرد، بلکه به گفته کارشناسان، حفاریهای غیرمجاز و قاچاق آثار را تقویت میکرد.
اشیای تاریخی مسروقه، از جیرفت تا انگلیس
در خرداد ۸۴، گالری برکت در انگلیس از بازگرداندن اشیای تاریخی جیرفت که بهصورت قاچاق به این کشور منتقل شده بودند، خودداری کرد. پس از این اقدام غیرقانونی، ایران سه پرونده حقوقی در مراجع قانونی لندن علیه این گالری مطرح کرد.
با پیگیریهای مستمر بخش حقوقی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صدور رای مثبت از سوی مراجع قضایی لندن، در اسفند ۸۳، دو محموله شامل ۳۰ قطعه از این آثار تاریخی و فرهنگی از گمرک فرودگاه لندن ترخیص شدند. این اشیا پس از ترخیص به سفارت ایران تحویل داده شده و در موزه ملی ایران به نمایش گذاشته شدند، تا یادآور تلاشهای مستمر برای بازگرداندن گنجینههای فرهنگی کشور باشند.
ریتون سفالی هزاره اول قبل از میلاد؛ از بلغارستان به ایران
در آغاز سال ۸۶، یک ریتون سفالی از هزاره اول قبل از میلاد در مرز رومانی و بلغارستان توسط پلیس این کشور شناسایی و ضبط شد. این ریتون، بهطور غیرمجاز از ایران خارج شده و در کامیونی با رانندهای ایرانی که وسایل یک دیپلمات آلمانی را حمل میکرد، قرار داشت. این شی باستانی، که بهواسطه حفاریهای غیرمجاز در شمال کشور بهدست آمده بود، پس از کشف، بهدنبال پیگیریهای فعال سازمان میراث فرهنگی ایران و استناد به کنوانسیونهای بینالمللی ۱۹۷۰ و ۱۹۹۵، که ایران و رومانی به آن ملحق شدهاند، به وطن بازگردانده شد.
دیگر آثار باستانی سرقتی از ایران کجا هستند؟
آثار باستانی سرقتشده از ایران، بهطرز شگفتانگیزی یا در موزههای خارجی زینتبخش ویترینها شدهاند، یا در میانه کشمکشهای حقوقی گیر کرده و هنوز به وطن خود بازنگشتهاند، یا بهکلی در غیاب شناسنامه مشخصی در دل تاریخ گم شدهاند. با توجه به تجربههای تلخ گذشته، در صورت مفقود شدن یک اثر، بعید نیست که مسئولان اصلاً سرقت را اعلام نکنند و خبری از آن به رسانهها نرسد. به نظر میرسد که بعضی از آثار باستانی ما به سرنوشت تاریخی که سعی در تحریف و پنهان کردنش وجود دارد، دچار شده و گویی حال از اهمیت نیز تهی میشوند.
با این وجود، استرداد برخی اشیای عتیقه خوروین از بلژیک بعد از ۳۵ سال و آثار تاریخی مفرغ لرستان که در همان سال از امارات بازگردانده شد، از جمله موفقیتهای نادر استرداد آثار سرقتی به شمار میآید. در میان این داستانها، سرنوشت گلنبشتههای تخت جمشید و سنگ قبر ۱۰۰ ساله ابرندآباد یزد که در انگلیس کشف شده، همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده است. شاید آنها هم به میهمانیهای بیپایان موزهها دعوت شدهاند و کسی نیست که از حالشان خبر بگیرد، اما بزرگترین خزانه آثار باستانی ایران را میتوان در موزه بریتانیا و لوور فرانسه یافت. بیش از ۲۵۰۰ شی باستانی در موزه لوور، به لطف امتیازات ویژه ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه به فرانسویها، در سالنهای این موزه به نمایش درآمدهاند.
لوح حمورابی، سنگ مرز، سرستون کاخ داریوش اول و اشیای ریز و درشت از مناطق تاریخی لرستان، کرمان و دیگر نقاط ایران، گویی در قفسههای موزه بهعنوان گنجینهای درخشان به نمایش گذاشته شدهاند. در موزه بریتانیا، بشقاب نوازندگان دوران ساسانی، ارابه طلایی و چهار اسب هخامنشی، بازوبند طلایی بز و پرنده هما و منشور حقوق بشر کوروش کبیر از مهمترین آثار ایرانی به شمار میآیند. بهعلاوه، آثار باستانی ایرانی در موزههای آلمان، ژاپن و آمریکا نیز به نمایش درآمده است.
اما طبق قطعنامهای که در آذر ۱۴۰۰ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد، آثار فرهنگیای که بیش از ۵۰ سال پیش به سرقت رفتهاند، دیگر قابل پیگیری نیستند. بهاینترتیب، آثار باستانی ما ممکن است هرگز رنگ وطن را به خود نبینند و به غیبت تاریخیشان ادامه دهند؛ وطنی، چون ایران که همواره میراثدار فرهنگ و هنر بوده، حالا وارث چیزی جز بیخیالی و بیتفاوتی نیست. انگار که در بازی نگاهداری از تاریخ، «میراث» معنایش را از دست داده باشد. آثار هنری ما، نقاشیهایی که هر کدام روایتی از تاریخ و فرهنگ این سرزمیناند، یکییکی از قابهایشان خارج میشوند تا راهی بازارهای خارجی شوند؛ بیسروصدا و بیخاطره، تنها با مهر «فروخته شد» در حاشیهشان. اگر این آثار بیجانند، پس این مسئولان خاموش چه نقشی بازی میکنند؟ شاید آنها تنها هنرمندانی هستند که در این نمایش غمانگیز «بیخبری» را بهخوبی اجرا میکنند؛ نمایشی که هر پردهاش بیش از پیش ما را به سوی فاجعهای فرهنگی پیش خواهد راند.