به گزارش فرارو به نقل از بنیاد کارنگی برای صلح بین الملل، چین و روسیه با برگزاری مانورهای نظامی مشترک و اتخاذ مواضع هماهنگ در بحرانهای منطقهای، در تلاشاند تا همسویی نقشهای خود را به نمایش بگذارند. جنگ اسرائیل و حماس و همچنین حملات انصارالله یمن به کشتیهای تجاری در دریای سرخ، فرصتی برای این دو کشور فراهم کرده تا رهبری خود را به نمایش بگذارند و ضعفهای استراتژیک آمریکا را برجسته کنند.
روابط چین و روسیه با کشورهای خلیج فارس میتواند به همکاریهای راهبردی یا رقابت منجر شود. حوزههای اصلی این تعاملات شامل اقتصاد، گروههای چندجانبه و دیپلماسی در بحرانها است. این تعاملات، با توجه به تفاوت در سطح منافع و نفوذ این دو قدرت، صحنهای ژئوپلیتیکی پیچیدهای ایجاد کرده که نیازمند مانور دقیق میان منافع متضاد چین و روسیه است.
سطوح منافع و نفوذ
پژوهشگران خاورمیانه و شمال آفریقا اغلب بر اهمیت راهبردی این منطقه برای قدرتهای جهانی تأکید میکنند. اما برای پکن و مسکو، این منطقه در اولویتهای اصلی قرار ندارد. در واقع، منطقه خلیج فارس از نظر اهمیت برای دولتهای چین و روسیه در جایگاه سوم یا چهارم است. سیاستگذاران این دو کشور بیشتر بر ثبات داخلی، مرزها و روابط با همسایگان خود تمرکز دارند. چالشهای اقتصادی چین و حمله روسیه به اوکراین نیز نشان میدهد که این دو کشور به جای تحولات منطقه خلیج فارس، بیشتر به منافع استراتژیک نزدیک به مرزهای خود اهمیت میدهند.
با این حال، این واقعیت به معنای آن نیست که تعاملات چین و روسیه در خلیج فارس فاقد پیامدهای مهم منطقهای باشد. بررسی دقیق کشورهای نسبتاً باثبات و ثروتمند شورای همکاری خلیج فارس همچنین عراق و ایران، نشان میدهد که نفوذ چین و روسیه در این منطقه عمیق و چندوجهی است. همچنین روشن است که سطح نفوذ این دو قدرت در هر یک از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و میان حوزههای اقتصادی و غیراقتصادی بهطور نابرابری توزیع شده است. علاوه بر این، میزان حضور و تأثیرگذاری چین و روسیه در سراسر منطقه متفاوت و غیرمتوازن است. در ادامه، سطوح مختلف تعاملات آنها در سه حوزه کلیدی یعنی اقتصاد، گروههای چندجانبه و دیپلماسی در بحرانها بررسی میشود.
الف) تعاملات اقتصادی
حوزه اقتصاد نقطه شروع مناسبی برای بررسی تعاملات چین و روسیه با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است. مسائل مربوط به انرژی در اولویت برنامههای اقتصادی این دو کشور قرار دارد، بهویژه اینکه جریانهای گسترده تجارت و سرمایهگذاری نشاندهنده نقش برجسته انرژی است. چین، بهعنوان بزرگترین واردکننده نفت خام جهان، به شدت به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای تأمین نیازهای انرژی خود وابسته است.
بین سالهای ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳، واردات نفت خام چین با افزایشی ۱۰ درصدی به ۱۱.۳ میلیون بشکه در روز رسید. در سال ۲۰۲۳، عربستان سعودی، عراق، ایران، امارات متحده عربی و عمان از بزرگترین تأمینکنندگان نفت چین بودند. همچنین، قطر در این بازه زمانی چندین قرارداد بلندمدت برای تأمین گاز طبیعی مایع با مشتریان چینی به امضا رساند.
چین به تأمین انرژی پایدار و مقرونبهصرفه از کشورهای خلیج فارس وابسته است، اما با اتخاذ سیاستی متنوع و انعطافپذیر، از شرکای مختلف جهانی برای متعادل نگهداشتن سبد واردات انرژی خود بهره میبرد. این کشور از منابع گوناگونی مانند نفت خام، زغالسنگ و گاز طبیعی استفاده میکند و بهندرت اجازه میدهد که یک کشور سهم غالبی در تأمین انرژی آن داشته باشد، هرچند در برخی مواقع، فرصتهایی مانند خرید نفت تخفیفی از روسیه را نیز مغتنم میشمارد.
نقش روسیه در معادلات انرژی خلیج فارس متفاوت است. روسیه از یک سو بهعنوان رقیب برخی از تولیدکنندگان انرژی عمل میکند و از سوی دیگر با آنها برای مدیریت قیمت جهانی نفت همکاری دارد. در سال ۲۰۲۳، روسیه ۱۹ درصد از نفت خام چین را تأمین کرد و در چارچوب اوپک پلاس با تولیدکنندگان بزرگ خلیج فارس برای کنترل عرضه نفت همکاری کرد. در سال ۲۰۲۴، اوپک پلاس کاهش عرضه نفت را تا ژوئن ۲۰۲۴ تمدید کرد تا با محدود کردن بازار جهانی، قیمتها را بالا نگه دارد.
سرمایهگذاری مستقیم خارجی چین در خلیج فارس، بهویژه در عربستان سعودی، بهمراتب بیشتر از روسیه است. بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲، سرمایهگذاری سالانه چین در عربستان سعودی تا ۱.۲ میلیارد دلار افزایش یافت، در حالی که سرمایهگذاری روسیه عملاً صفر بود. شرکتهای چینی در بخشهای مختلفی مانند انرژیهای تجدیدپذیر و فناوری در خلیج فارس سرمایهگذاری کردهاند، اما همچنان نفوذ ایالات متحده تأثیر قابل توجهی بر همکاریهای اقتصادی منطقه دارد.
در حوزه تجارت، چین روابط بسیار گستردهتر و مکملتری نسبت به روسیه با کشورهای خلیج فارس دارد. امارات متحده عربی یکی از بزرگترین شرکای تجاری چین است و در سال ۲۰۲۲ صادرات آن به چین به ۳۲.۵ میلیارد دلار رسید. چین نفوذ بیشتری در تجارت منطقه نسبت به روسیه دارد و به احتمال زیاد بهدنبال توافقنامه تجارت آزاد با شورای همکاری خلیج فارس خواهد بود، در حالی که روسیه نیز در زمینه تجارت با ایران پیشرفتهایی کرده است.
ب) گروه بندی چند جانبه
کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بهطور فزایندهای در سازمانهای چندجانبهای مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای که چین و روسیه در آنها نفوذ بالایی دارند، مشارکت میکنند. این کشورها به دنبال تقویت نفوذ اقتصادی و سیاسی خود هستند، اما همزمان به حفظ روابط سنتی و استراتژیک خود با ایالات متحده و اروپا متعهد باقی میمانند. در حالی که امارات و ایران به بریکس پیوستهاند، عربستان سعودی همچنان در حال بررسی ایجاد توازن بین روابط خارجی و منافع داخلی است.
چین و روسیه از فرصتهای سرمایهگذاری در کشورهای خلیج فارس از طریق عضویت در این نهادهای چندجانبه بهره میبرند. امارات بهعنوان عضو بانک توسعه بریکس در برنامههایی برای کاهش وابستگی به دلار مشارکت دارد. سازمان همکاری شانگهای نیز با گسترش روابط خود با کشورهای خلیج فارس، از جمله ایران و کشورهای عربی، نفوذ خود را در منطقه افزایش داده است.
در زمینه نظامی، چین، روسیه و ایران رزمایشهای مشترک دریایی برگزار کردهاند و کشورهای خلیج فارس نیز با چین در رزمایشهای نظامی همکاری میکنند. در حالی که این کشورها بازارهای جذابی برای صادرات تسلیحات روسیه و چین هستند، ایالات متحده همچنان اصلیترین شریک این کشورهای حاشیه خلیج فارس در همکاریهای دفاعی، امنیتی و تأمین تسلیحات باقی مانده است.
ج) دیپلماسی در بحرانها
درگیریهای خاورمیانه برای چین و روسیه هم مخاطرات و هم فرصتهایی به همراه دارد، اما کشورهای خلیج فارس عمدتاً از مداخله مستقیم در این بحرانها خودداری کردهاند. آنها بیشتر بر کاهش تنشهای منطقهای و تمرکز بر اولویتهای داخلی متمرکز شدهاند. نمونهای از این رویکرد، نزدیکی عربستان و ایران و ازسرگیری روابط دیپلماتیک آنها در سال ۲۰۲۳ است که نشاندهنده تلاش کشورهای خلیج فارس برای همسو کردن سیاست خارجی با منافع اقتصادی است.
منافع استراتژیک چین بیشتر به ثبات منطقه خاورمیانه وابسته است و پکن در شرایط بحرانها تلاش میکند تا روابط خود با کشورهای مهم منطقه مانند عربستان و امارات را حفظ کند. در حالی که جنگهای منطقهای همچون جنگ اسرائیل و حماس، چین را در موضع پیچیدهای قرار داده است. چین ترجیح میدهد روابط خود را با کشورهای باثباتتر مانند عربستان و امارات حفظ کرده و از مشارکت در درگیریهای پرریسک اجتناب کند.
در مقابل، روسیه تمایل بیشتری به پذیرش ریسک در مناطق درگیری دارد و از حضور در بحرانهایی مانند لیبی و سوریه برای افزایش نفوذ و دستیابی به فرصتهای اقتصادی بهره برده است. با این حال، حمله روسیه به اوکراین توانایی این کشور را برای مشارکت فعال در سایر درگیریهای منطقهای محدود کرده است. درگیریهای اخیر خاورمیانه، نظیر جنگ اسرائیل و حماس، تا حدودی توجه بینالمللی را از جنگ اوکراین منحرف کرده است.
علاوه بر این، میانجیگری در درگیریها فرصتی برای چین و روسیه فراهم میکند تا قدرت دیپلماتیک خود را نشان دهند. میانجیگری چین در توافق بین عربستان و ایران در مارس ۲۰۲۳ یک موفقیت دیپلماتیک بزرگ برای پکن بود. در مقابل، روسیه در تلاشهای خود برای ایفای نقش در حل مناقشات خاورمیانه چندان موفق نبوده است. کشورهای خلیج فارس، بهویژه عربستان و امارات، نقش فعالتری در میانجیگری میان روسیه و اوکراین ایفا کردهاند و جایگاه بینالمللی خود را در این زمینه تقویت کردهاند.
مسیرهای متفاوت
همکاری فعال بین پکن و مسکو در خلیج فارس محدود است. چین با تکیه بر پایه اقتصادی قویتر، بهویژه از طریق موفقیتهای دیپلماتیک مانند توافق عربستان و ایران، در حال گسترش نفوذ غیراقتصادی خود است. از سوی دیگر، روسیه با اقتصادی ضعیفتر در منطقه حضور دارد و تمایل بیشتری به مداخله در درگیریهای منطقهای دارد، اما این شرایط فرصتی را برای کشورهای خلیج فارس بهمنظور تقویت نقش میانجیگری آنها فراهم کرده است.
در نهایت، مسیرهای آینده چین و روسیه در خلیج فارس متفاوت خواهد بود. چین با پتانسیل بیشتری برای نقشآفرینی گستردهتر در منطقه مواجه است، در حالی که روسیه احتمالاً به نقشی محدودتر بسنده خواهد کرد. با توجه به این پیچیدگیها، نظارت مستمر بر روابط این دو کشور ضروری است، بهویژه برای ایالات متحده که به دنبال مدیریت نقش خود در منطقه است.