گروه سیاسی: باشگاه روزنامه نگاران ایران نوشت: متاسفانه باخبر شدیم ابراهیم (داور) نبوی به زندگی خود پایان داد. آقای نبوی در هنگام مرگ ۶۴ سال داشت.
دختران آقای نبوی در اطلاعیهای اعلام کردند: «به اطلاع دوستان و آشنایان میرسانیم که پدرمان، سیدابراهیم نبوی در شهر سیلورسپرینگ ایالت مریلند، جان خود را گرفت.
پدرمان در یک دههی اخیر افسرده و دلتنگ ایران بود و ناممکن بودن زندگی در وطنش، بار سنگینی را بر دوش او گذاشته بود. او در حالی از دنیا رفت که هرگز نتوانست با اقامت اجباری خود دور از ایران کنار بیاید.»
ابراهیم نبوی از روزنامهنگاران و طنزنویسانی بود که اوایل دهه ۸۰ پس از محکومیت در دادگاه، از ایران خارج شد و بعدتر اعلام کرد قصد دارد به ایران بازگردد، اما این اتفاق رخ نداد.
او در نشریات و روزنامههای بسیاری در دهه ۶۰ و ۷۰ فعالیت کرد و حاصل طنزهای او چندین کتاب شد.
ابراهیم نبوی که بود؟
ابراهیم نبوی در سال ۱۳۳۷ در استان گیلان و در شهر آستارا متولد شده بود.
او پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در رشته جامعهشناسی در دانشگاه شیراز پذیرفته شد و پس از انقلاب تحصیل خود در این رشته را در دانشگاه تهران تکمیل کرد.
پس از روی کار آمدن محمد خاتمی در انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ و انتشار چندین روزنامه اصلاحطلب، ابراهیم نبوی با بسیاری از این روزنامهها به عنوان طنزنویس و عضوی از شورای سردبیری همکاری داشت.
ستونهای طنز ابراهیم نبوی در روزنامههای جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان لحن و قالب متفاوتی با عموم مطالب طنز آن دوران، همچون مطالب هفتهنامه «گل آقا» داشت و او را به یکی از چهرههای مطبوعاتی شاخص آن دوران تبدیل کرد.
او با توقیف هر روزنامه در روزنامه جدیدی طنز مینوشت و مطالب طنزش از عنوان «ستون پنجم» (کنایه به جاسوسی) به «ستون چهارم» و در نهایت «بیستون» تغییر نام دادند.
از ویژگیهای سبک ابراهیم نبوی این بود که با استفاده از قالب «نقیضه» (پارودی) مطالبی درباره وقایع سیاسی روز مینوشت که در ظاهر لحن و قالبی جدی مانند دایرهالمعارف، بخشنامه، یا تحلیل سیاسی داشتند که با بیان غلوآمیز تبلیغات رسمی آنها را به سخره میگرفتند.
او به جز انتشار آثار طنز، چند کتاب پژوهشی نیز در این باره منتشر کرده بود.
او در یکی از آخرین مصاحبههایش گفته بود: «من خیلی نگران جاودانگی نیستم. جاودانگی را نه کسی میتواند ایجاد کند و نه میتواند از بین ببرد.»
علی ربیعی: ای کاش مسیر برگشت به ایران فراهم بود
علی ربیعی دستیار پزشکیان به مرگ ابراهیم نبوی واکنش نشان داد .وی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: « در خبرها خواندم سید ابراهیم نبوی به طور غم انگیزی به زندگی خود پایان داد. طنزنویس و پژوهشگر حوزه ادبیات بود. در جای جای خانه اش میشد کتاب دید. هیچ نقطهای از خانه اش خالی از کتاب نبود.
با آنکه ناراضی و منتقد بود، اما هیچگاه نه تنها به دام بدخواهان ایران نیفتاد بلکه حتی آنها را نیز از نیش قلم خود در امان نمیگذاشت. نبوی آنجا هم تنها بود.ای کاش مسیر برای برگشت کشورش برای او و دیگرانی که دل در گرو ایران دارند فراهم میبود.به همسرش، همچنین لیلا و زهرای عزیز تسلیت میگویم.»
حیف شد!
عباس عبدی فعال سیاسی در یادداشتی نوشت:تاسفبار درگذشت خودخواسته ابراهیم نبوی را به من دادند. خشکم زد. خیلی متاسف شدم. این روزها متن چند سال پیش او درباره یک نماینده مجلس بشدت بازنشر شده بود، به همین مناسبت با خانواده درباره استعداد بینظیر او در طنز گفتگو میکردیم. او چهره بی نظیر طنز، نویسندگی و روزنامهنگاری ایران بود و سطح و عمق طنز را چند پله به پیش برد داستاننویسی برجسته بود.
شاید به دلیل نوشتارهای طنزش برخی چندان توجهی به عمق روحیه او نکرده باشند. او شخصیت سیاسی و ادبی مستقل خود را داشت و حرفهایش را صادقانه میزد و نان را به نرخ روز نمیخورد و همین موجب انزوا و علت افسردگی او در خارج شد و در نهایت راهی را انتخاب کرد که همه ما در آن تا حدی مسئول هستیم. او باید به هر قیمتی که بود به ایران دعوت و باز گردانده میشد.
او ۱۰سال پیش چنین گفت: «علت اینکه قصد بازگشت دارم این است که میخواهم به کارهای ماندگار و اساسیام از جمله تحقیقات ادبی دربارهٔ تاریخ طنز بپردازم، رمانها و داستانهای کوتاهم را منتشر کنم و در فضای فرهنگی داخل ایران زندگی کنم. این نعمت بزرگی است که صدای دور و برتان فارسی باشد. مشکل من این است که میخواهم در محیط زبان فارسی زندگی کنم. همان رنجهایی را که مردم میکشند، بکشم و در همان شادیهایی که از آن بهره میبرند، شریک باشم.»
متاسفانه نیروهایی که دل در گرو این خاک دارند و دوست هم ندارند که در بازیهای سیاسی آن سوی آب وارد شوند تحت فشار و طرد سیاسی قرار میگیرند و مصداق از اینجا رانده از آنجا مانده میشوند. دولت و حکومت باید فکری جدی برای این افراد کنند.
کتاب «حقیقت یا آزادی» گفتگوی مفصل و حرفهای او با من است که در سال ۱۳۸۰ انجام شده است. در واقع یکی از بهترین گفتگوهایی است که با روزنامهنگاران داشتهام. روحش شاد