گروه جامعه: بی قرار و ناآرام است، صدایش می لرزد و بغض آلود از خبرنگار ایرنا کمک می خواهد: «خانم تو را بخدا به داد من و خانواده ام برسید، تنها کسی هستی که می توانی کمک کنی.»
۲۵ سال سن دارد و اهل تویسرکان و فرزند یک جانباز اعصاب و روان است، بغضش می ترکد و می گوید: «خدایا چرا کسی مشکل ما را نمی فهمد، خدایا پول ندارم خود را به تهران برسانم تا درد دلم را به گوش مسوولان برسانم.» گریه به او امان نمی دهد تا به سووالات خبرنگار پاسخ دهد، لابلای گریه های او فریادهایی به گوش می رسد، می گویم: فاطمه خانم آرام بگیر تا بفهمم چه می گویی، اونجا چه خبره؟
فریاد می زند: «پدرم چاقو به دست دنبالمون کرده، قصد کشتن هممون رو داره، خانم تو رو به عزیزت قسم کاری بکن، هیچ کس به ما کمک نمی کنه، مگه نباید آدمی که به همه حمله ور می شود به جایی برای درمان برده شود؟ هیچ کسی قبول نمی کنه پدرم را به آسایشگاه ببره.» دل فاطمه پر از غصه است، غصه هایی که برای دختری به این سن و سال زیاد است. می گوید: در و دیوار خانه امان خشتیه، پولی برای نان شب نداریم، بخدا دیگر خجالت می کشم از همسایه ها پول قرض کنم، تازه آنها از دست پدر من عاصی شده اند و چندین بار شکایت کرده اند، اما نمی دانم چرا هیچ مرجعی به این مساله رسیدگی نمی کند.
فاطمه که به خاطر مشکل اقتصادی خانواده نتوانسته ادامه تحصیل بدهد، نگران مادرش است که سردردهای میگرنی بر دردهای انبوهش افزوده و نگران خواهری که به دلیل ناراحتی اعصاب دائم فریاد می کشد. این دختر از بی توجهی نهادها و سازمان هایی در شهر خود می گوید که چند سال است او را به یکدیگر پاس می دهند، بدون اینکه حداقل کمکی بکنند. اصرار دارد مسوولی از سوی بنیاد شهید برای رسیدگی به وضعیت پدر ۴۶ ساله اش که تعداد زیادی ترکش در بدن دارد و دیگر اعضای خانواده سری به آنها بزند و از نزدیک محل سکونت آنها را ببیند.
او می خواهد محض رضای خدا کاری کند یکی از مسوولان بنیاد شهید به شهرک عین آباد تویسرکان رفته و ببیند که چگونه همه وسایل خانه و زندگی اشان به دست پدرش از بین رفته و اینکه هیچ یک از بستگان جرات نزدیک شدن به خانه آنها را به خاطر رفتارهای پدر جانبازش ندارد. فاطمه می گوید: پزشکان گفته اند پدرم را نمی توانند برای خارج کردن ترکش ها از بدنش جراحی کنند زیرا احتمال مرگ او زیاد است هر چند وقتی دارو مصرف می کند، خوب است ولی او نه دارو مصرف می کند و نه با پای خود به آسایشگاه می رود.
وی با این ادعا که هزینه های دارو و درمان پدرش بالاست، قول می دهد، شماره ایثارگری پدر را در اختیار ما بگذارد تا او این مساله را از بنیاد شهید و امور ایثارگران پیگیری کند. فاطمه می گوید: پدرش ۱۰ درصد جانبازی دارد اما مطمئن است که اکنون رفتارهای وی نشان می دهد وضعیت او نسبت به گذشته بسیار وخیم تر شده است. مرکز اطلاع رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز در ارتباط با این موضوع اعلام کرد که این جانباز عزیز اعصاب و روان در شمار جانبازان حاد است و باید برای تعیین درصدی جدید به این بنیاد مراجعه کند. این مرکز افزود ، در گذشته درصد این جانباز ۱۰ درصد تعیین شده است و اکنون با توجه به وضعیت کنونی باردیگر باید به کمیسیون تعیین درصد بنیاد مراجعه کرده تا درصد جدید برای وی تعیین شود.
مرکز اطلاع رسانی بنیاد شهید خاطر نشان کرد که در صورت مراجعه و تعیین درصد جدید با توجه به شرایط روحی و روانی این جانباز می توان نسبت به اتخاذ تصمیم هایی برای اعزام وی به آسایشگاه اقدام کرد. و دیگر سخن ؛ جانبازان، اعصاب و روان قشری از جامعه ایثارگر هستند که علاوه بر مشکلات روحی و روانی، با مشکلات شدید معیشتی روبرو هستند. این دسته از جانبازان به دلیل داشتن اختلالات روانی، گاهی تا مرز خودکشی پیش می روند و این مساله حتی منجر به از هم پاشیدگی خانواده های آنها می شود.
در بیشتر مواقع نیز در جامعه مورد بی مهری قرار می گیرند، تا جایی که ترجیح می دهند به دلیل پرهیز از تشنج و اثرات ناشی از آن از خیر پیگیری مطالبات خود بگذرند. اما یادمان باشد جانبازان افرادی هستند که به خاطر حفظ ناموس و ایجاد امنیت و پیشرفت برای این سرزمین اکنون دوران سخت جانبازی را با مشقت های فراوان تحمل می کنند و مشکلات دارو و درمان، مسایل معیشتی و نیاز فرزندان، همه و همه بر میزان این بار می افزاید. در این میان جانبازان اعصاب و روان وضعیت بغرنج تری دارند، اثرات ناشی از مجروحیت در دوران دفاع مقدس، هر روز به شکلی جدید خود را نشان می دهد، گاهی خود را می آزارند و گاه سبب آزار خانواده می شوند.
و باز یادمان باشد که جانبازان سرافراز همان مردان نیکی هستند که زمان باریدن آتش و گلوله بر سر هموطنانمان، غیرت و مردانگیشان به خروش آمد تا برای دفاع از جان و ناموس، عزیزترین چیز را که همان جان است ، تقدیم کنند اما اجازه ندهند متجاوز و بیگانه به خاک پاک کشور تعدی کند و اگر امروز ایران لنگرگاه ثبات و امنیت در منطقه و جهان است به خاطر همان ایثار و فداکاری جانبازان می باشد.
جانبازان همان قهرمانان و فرماندهان جنگ هستند که برخی از آنها اکنون در کمال گمنامی در آسایشگاه ها و مراکز درمانی زندگی می کنند و بسیاری از ما فقط به یک سر زدن به آنها بسنده می کنیم، در حالیکه این کوچکترین وظیفه ما در قبال جوانمردی و حیا و فداکاری آنهاست. چه خوب است همه ما بویژه مسوولان به جای تجلیل از مقام جانباز آن هم در یک روز خاص در سال بدانیم که احترام به جانباز و خانواده او علاوه بر اینکه دائما یادآوری می کند که آنها عزت و شرف را برای میهن به ارمغان آوردند به آنها اثبات می کند که هرگز فراموش نشده اند و گوش هایی برای شنیدن دردها، قصه ها، غصه هایشان وجود دارد.
چه خوب است، از مسایلی که این قشر از جامعه را می رنجاند، پرهیز شود تا آنها با تقویت روحیه، زندگی خود را ادامه دهند. چه شایسته است مسوولان با مدیریت صحیح مشکلات جانبازان بخصوص اعصاب و روان را رفع کرده و از درد دشواری ها و سختی های همسران و فرزندان آنها بکاهند هر چند برای خود نیز توشه ای در آخرت می اندوزند.