گروه سياسي: سایت الف متعلق به احمد توكلي نوشت: سرانجام ۸ شهيد گمنام در محوطه اصلي اميرچخماق دفن شدند و حرف کساني که شهدا را فراقانوني مي دانستند به کرسي نشست. بحث هاي بسياري در گرفت و هر کس از جنبه اي به اين موضوع نگاه کرد اما واقعا فراقانوني يعني چه؟
آيا شهدايي که بي ذره اي منت و انتظار، جان خود را با خدا معامله کردند و همان لحظه که اولين قطره خونشان بر زمين افشانده شد، آمرزيده شدند، هرگز در مخيله اشان هم خطور مي کرد که بخواهند در محل تردد مردم يا در محلي تاريخي دفن شوند؟ آيا در وصيت نامه هاي هيچ کدام از آنها جز توصيه به تقوا و جز حرف از خدا و دين خدا چيز ديگري بود؟
پس چگونه ما به اينجا رسيديم که اگر شهداي گمنام را در محل هاي عمومي دفن نکنيم کاري خلاف شهدا انجام داده ايم؟ چگونه به اين نتيجه رسيديم که شهداي ما اين خواسته را داشته اند لذا چون فراقانوني هستند بايد آن خواسته عملي شود؟ آيا اين فراقانوني صرفا شهدايي را شامل مي شود که خانواده محترم آنها شناخته نشده ولي کساني که بستگاني دارند حتي شهداي بزرگي مثل چمران و همت و خرازي بايد در بهشت زهراها دفن شوند ولي شهداي گمنام را کسان ديگري تعيين تکليف مي کنند و لذا از زبان آنها محل تعيين مي نمايند.
آيا فراموش کرده ايم که وقتي حضرت علي (ع) با يک اقليت ديني به دادگاه رفت چون شاهد نداشت حرف قاضي را پذيرفت و محکوم شد؟ آيا ايشان که يقين به درستي ادعاي خود داشت، خليفه و امام مسلمانان بود، قاضي القضاتي بود که به همه درس مي داد نمي توانست بگويد من فراقانونيم؟ البته اگر سابقه سال هاي گذشته را جستجو کنيم مي بينيم براي گروهي فراقانوني صرفا شهدا نيستند، آن هم وقتي عده اي بعد از آن که فيلمي همه مجوزهاي قانوني را گرفت و اکران شد با تجمع و زور آن را پايين بياورند، يا يک انتشاراتي را به هم بريزند يا همين اخيرا کساني بگويند فلاني با لباس مبدل از شهر ما رفت و گرنه زنده بيرون نمي رفت و ...
وقتي ما بيمار مي شويم و نياز پيدا مي کنيم در هر گوشه اي مي گرديم تا طبيب و دارو را پيدا کنيم، وقتي دلمان گرفت، وقتي ايمانمان جلا يافت وقتي دستمان بسته شد به درگاه مقربين الهي متوسل مي شويم، نذر مشهد و قم مي کنيم، وقتي به بهشت زهرا مي رويم و پرچم هاي مزار شهيدان را مي بينيم اداي احترام مي کنيم، آيا لازم است حتما شهدا در جلوي ديد افراد و محل تردد روزانه باشند تا مردم به زور هم که شده يادشان بيافتد؟ فارغ از عادي شدن اين مسئله، اگر چنين روشي جواب مي داد، تربيت ديني با نمره و تشويق در مدارس ما منجر به پرورش دانش آموزان ديندار مي شد که نشده است. در نهايت فراقانوني واژه خطرناکي است که تسليم شدن به آن بي ترديد جز هرج و مرج و درگيري هاي گروهي نتيجه اي نخواهد داشت چون وقتي از قانون نوشته شده تفاسير مختلفي مي شود، واي به حال تفسيرهاي فراقانوني!