گروه سیاسی-رسانه ها: روزنامه مردم سالاری در سرمقاله امروز خود نوشت: اصولگرايان از نظر وحدت سازماني و اصول تشکيلاتي روزگارشان بر وفق مراد نيست و آنها امروز با وضعيتي روبرو هستند که در هيچ زمان ديگري با چنين بحران رهبري روبرو نبودند زيرا پيش از ظهور ناخرسند محمود احمدينژاد و جبهه پايداري اين جريان زير عباي زعامت آيتالله مهدويکني فعاليت ميکردند و سخنان مرحوم مهدوي کني فصلالخطاب جريان راست سنتي ديروز يا اصولگراي امروز بود ولي امروز علامت سوال بزرگي در جلوي نام رهبري اين جريان سياسي ايجاد شده است. حالا با درگذشت اين روحاني شناخته شده اصولگرا، جريان راست دچار تحولات بنيادين در رفتار و روشهاي سياسي خود خواهد شد. اولين بحراني که اين گروه سياسي با آن درگير است خالي شدن اين جريان از بزرگاني همچون مهدويکني است.
اصولگرايان طي سالهاي اخير، چهار نيروي شناخته شده خود را از دست دادند. دونفر رخت ازسراي خاکي بربستند و دو نفر نيز از اردوگاه اصولگرايي دور شدهاند. حبيبالله عسگراولادي و آيتالله مهدويکني که نماد چهرههاي معتدل در اين جريان سياسي بودند دارفاني را وداع گفتند، آيتالله هاشميرفسنجاني و حجتالاسلام ناطقنوري نيز به عنوان دو نيروي برجسته جامعه روحانيت مبارز که نماد مديران اجرايي اصولگرايان بودند، به دليل کج خلقيها و کج سليقگيهاي برخي از اعضا اين تفکر سياسي و همچنين حوادث سال 88 از اردوگاه راست گرايان جدا شدند تا اصولگرايان بيش از هر زمان ديگر با فقدان شيخوخيت روبرو شوند.
گفتني است 10 روز پيش در حالي که آيتالله مهدويکني در بستر بيماري بودند همايش وحدت اصولگرايان در تهران برگزار شد و سخنران اصلي آن آيتالله مصباحيزدي پدر معنوي جبهه پايداري بود. در طول سالهاي گذشته همه سعي و تلاش اصولگرايان براي رسيدن به وحدت با ساز ناکوک پايداريها و گرايشهاي نزديک به آنها از جمله جمعيت رهپويان به شکست انجاميد. در حالي که ساير اصولگراها حول محور جامعتين به رهبري آيتالله مهدويکني و آيتالله يزدي جمع شده بودند، جبهه پايداري حول محور آيتالله مصباحيزدي جمع شده بودند. البته نتيجه انتخابات هم مشخص کرد که اصولگرايان براي وحدت به آيتالله مهدويکني بيش از آيتالله مصباحيزدي اعتماد دارند.
آيتالله مهدويکني 4 ماه در بيمارستان بستري بود و تقريبا همه مسوولان نظام از وي عيادت کردند. اما در همه اين مدت آيتالله مصباح براي عيادت از او نيامد. دست آخر برخي ازگزارشها حکايت از اين دارد که آيتالله مصباح زماني که رهبر معظم انقلاب در بيمارستان بستري بودند، به بيمارستان رفت و پس از عيادت از ايشان سري هم به آيتالله مهدويکني که در کما بود زد. حالا با گذشت چند روز از درگذشت آيتالله مهدويکني نه پيام تسليتي از سوي آيتالله مصباح صادر شد و نه در هيچ يک از مراسمهايي که براي يادبود او برگزار شده است شرکت کرده است.
اين رفتار آيتالله مصباح و اين سکوت او نشان از اختلاف او با آيتالله مهدويکني دارد که در همه اين سالها اگرچه در عمل ظاهر و عيان بوده است اما به زبان نيامده است؟ يا بايد معناي ديگري از آن فهميد؟ آنچه که واجد اهميت و توجه است اينکه خصلتهاي فردي و ماجراجوييهاي سياسي در اردوگاه اصولگرايي پس از ظهور و قدرت پايداري بر سازواره جمعي فائق آمد و هرکس از اقطاب و نخبگان خويشتن را محبوبترين ديد و قابلترين يافت.
طي ماههاي اخير شاهد هستيم که جريان اصولگرايي چه در داخل مجلس و چه در خارج از مجلس، به طرز عجيبي به سمت تندروي در حال حرکت است. به ويژه طيف جوان اين جريان که بعد از ظهور دوم خرداد سال 76 و دولت اصلاحات رشد پيدا کردند. طيفي که هيچکس و هيچ گروهي را که برخلاف نظر و تفکر خود باشد، بر نميتابد و سعي ميکند با هر روشي طرف مقابل را از صحنه سياسي کشور حذف کند. اين تندروي حتي به سنتيترين حزب اصولگرايان يعني موتلفه اسلامي نيز نفوذ کرده است و برخي از چهرههاي اين نماد راست سنتي ايران، شديدترين اظهار نظرهاي سياسي را در قبال مخالفين خود بکار ميبرند.
که اين موضوع بنظر ميرسد بزرگترين تجربه اصلاح طلبان از هشت سال دولت سيد محمد خاتمي است به گونهاي که برخي از تندرويهاي حزب مشارکت در آن برهه سبب ظهور افراطيوني شد که امروز نگراني اصلي هر دو جناح سياسي کشور براي آينده کشور هستند زيرا بايد در هر صورت جريان اصولگرايي و اصلاحطلبي را جزو سرمايههاي کشور به حساب آورد و از هدررفت منابع سياسي جلوگيري کرد و با نفوذ و قدرت تفکرات افراطي منابع سياسي کشور در معرض خطر است و رهبري آينده اصولگرايان از اين رو حائز اهميت است.
اين روزها خبرها حاکي از آن است که شيخي از اردوگاه اصولگرايان کمر همت به ايجاد وحدت در اردوگاه نابسامان خود بسته است. حجتالاسلام سيدرضا تقوي در حالي داعيه وحدت در اين اردوگاه را دارد که بسياري از کارشناسان اين عمل را به دور از واقعيت ميدانند زيرا از يک سو ايشان تاکيد بسياري بر نقش و اهميت آيتالله پايداريها داردکه با وجود افراطيون پايداري احتمال وحدت بسيار ضعيف است و از سوي ديگر نبود رهبران کاريزماتيک در ميان اصولگرايان که توان جمع کردن اين جريان در زير يک چتر واحد را داشته باشد،به قوت خود باقي است.