گروه سياسي: رئيس جمهور اسبق كشورمان با بیان اینكه کسانی مامور شدهاند که به وضع زندگی عزیزان دربند بیشتر رسیدگی كنند؛ گفت: برخوردهایی که صورت می گیرد، بیش از اینکه با هدف تحت فشار قرار دادن جناح های سیاسی باشد، برای فشار آوردن به آقای روحانی است تا به او بگویند ما هنوز هستیم و قدرت داریم و نمی گذاریم به آن شکل که شما می خواهید کار انجام بگیرد.
رئيس جمهور اسبق كشورمان در دیدار جمعی از دانشجویان و استادان دانشگاه مفید ضمن تسلیت شهادت حضرت امام سجاد زین العابدین علی بن الحسین(ع) با اشاره به دغدغه هایی که حاضران درباره انتخابات مطرح کردند، گفت: حضور در انتخابات به معنای این است که افراد بتوانند از راه های قانونی و مردم سالارانه که بیان شده است مشارکت بیشتری در عرصه مدیریت و تصمیم گیری کشور داشته باشند. همه باید تلاش کنیم که آن راه های دموکراتیک به معنای واقعی دموکراتیک باشند یعنی تنها عنوان نباشد و زمینه آن وجود داشته باشد. عمدتا هم باید حاکمیت آن را فراهم آورد تا آن راهی که در قانون مشخص شده است و انقلاب ما خواسته، تحقق پیدا کند. همه ما هم باید شرکت کنیم. لابد دوستانی هم در حال فکر کردن به آن هستند و انشاءالله که بتوانند به نتیجه ای هم برسند.
حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی با اشاره به رویکردها و شیوه های متنوع نسبت به مسایل گفت: افراد و گروه ها دیدگاه های مختلفی دارند و ممکن است دیدگاهشان با ما مخالف باشد، این اشکالی ندارد اما همه حرف ما این است که باید دیدگاه ها مطرح شود و به این شکل نباشد که بعضی دیدگاه ها محدودیت های فراوانی داشته باشند، در حالی که تمام زمینه ها برای طرح دیدگاه هایی دیگر فراهم شود و کسانی که آن دیدگاه را دارند برای انجام هر عملی در این کشور مصونیت داشته باشند. خوب است که همه دیدگاه ها باشند اما باید داوری را به عهده مردم گذاشت که کدام رویکرد، دیدگاه و روش را بیشتر می پسندند و همه تن به انتخاب مردم دهیم.
رییس جمهور پیشین ایران به انتخابات 92 اشاره کرد و گفت: در آن انتخابات یک رای 51 درصدی داشتیم و چند رای که مجموعا 8-47 درصد می شد اما این تفکری که امروز در پاره ای از دستگاه های کشور وجود دارد، از کدام بخش جامعه نمایندگی می کنند؟ آیا رواست که نمایندگان 7 تا 10 درصد خواسته های خود را به نام مردم بر جامعه و دولت تحمیل کنند و جلوی خواست مردم که حداقل به صورت 51درصد تجلی پیدا کرده است را بگیرند؟ البته این را هم باید در نظر گرفت که متجاوز از سی درصد جامعه در انتخابات شرکت نکرد که اگر آنها شرکت می کردند، یقینا کفه به نفع این 51 درصد بالا می آمد. حتی می توان گفت که بخش قابل توجهی از جامعه چیزهایی فراتر از آنچه آقای روحانی مطرح کرد، می خواستند و از این جهت شرکت نکردند؛ حتی کف خواسته هایشان در حد شعارهای مطرح شده نبوده است. زمان اصلاحات هم همینطور بود. به طور مثال اگر حدود هشتاد درصد مردم شرکت کردند، آن بیست درصد کسانی بودند که احساس می کردند حتی کف خواسته شان در شعارها و رویکرد افراد موجود مطرح نیست. منظور این است که اکثریت جامعه ای که این روش، منش و رویکرد را نمی پذیرد از 51 درصد بسیار بالاتر است. آیا سزاوار است کسانی که بر فرض از 7 تا 10 درصد جامعه ما نمایندگی می کنند، حق داشته باشند که خواسته های خود را تحمیل کنند یا جلوی خواسته های اکثریت بایستند؟
وی اظهار کرد: بر این اساس علاقه ما این است که معدل مجلسی که سر کار می آید، نماینده اکثریت جامعه ما باشد؛ و خواست اول ما این است که فضا به گونه ای نباشد که فقط اقلیتی که در جای خود هم محترم است، بتواند محور و مدار باشد و جا را بر دیگران تنگ کند. در حقیقت فعلا بیشتر باید به چه نباید باشد، بیندیشیم تا چه باید باشد؛ البته اگر آنچه باید باشد هم به دست آید، بسیار خوب است. خاتمی افزود: شعارهای آقای روحانی شعارهای خوبی بود و مردم پذیرفتند و همه قبول کردیم و رای هم دادیم اما دستاورد مهم تحقق چه نباید باشد بود. اگر مجلس عاقل، مدبر، معتدل و خوبی داشته باشیم که بیشتر از اکثریت جامعه و رویکردهایی که در جامعه وجود دارد، نمایندگی کند، همه سود می برند. باید در این زمینه تلاش کرد و کوشید که انشاءالله انتخاباتی باشد در فضای باز و آزاد و در اثر آن انسان های کارآمد، مدبر و عاقل بیایند و واقعا از خواست و گرایش اکثریت جامعه نمایندگی کنند. به نظر می رسد این کار چندان دور از دسترس نیست یعنی زمینه اجتماعی آن کاملا فراهم است و انشاءالله که زمینه های اجرایی و نظارتی انتخابات هم به صورتی باشد که این خواست که خواست انقلاب و ملت است، تامین شود و دوستان هم باید به دنبال این مساله باشند. وی در پاسخ به پرسشی درباره اینکه آقای روحانی چقدر موفق بوده یا نبوده اند گفت: باید دید که وضعیت چیست؟ معلوم است که آقای روحانی نتوانسته است به همه آن شعارها و رویکردهایی که داشته است، جامه عمل بپوشاند؛ خود ایشان هم مدعی این امر نیست. شعارها یعنی ما به آن سو می رویم، حال اینکه چقدر در این سو پیش رفتیم، بسته به موانع، مشکلات و البته تدبیر و کارآمدی کسانی دارد که شعار هم دادند. ممکن است بعضی وقت ها هم انتقاد و مشکلی باشد مبنی بر اینکه می شد بهتر از این کار کرد؛ چنان که در دوره ما هم اشکال بسیاری می تواند وارد باشد اما بخش عمده این است که چقدر می توانستیم انجام دهیم؟ خوشبختانه دولت جناب آقای روحانی در عرصه های مختلف اقتصادی، بین المللی، داخلی، سیاسی و فرهنگی از رویکردهایی که داشته، روی برنگردانده است. نمونه آن همین وزارت آموزش عالی است. به هر حال آقای روحانی رویکردی برای دانشگاه دارد که مورد قبول ما هم هست، البته مورد قبول بخش هایی از جامعه نیست اما روی این رویکرد ایستاده و هزینه هم پرداخته است. این در جامعه ما ارزشمند است.
وی بیان کرد: آثار مثبت و برکات کار دولت را در عرصه اقتصادی، فرهنگی و بخصوص در عرصه سیاست خارجی مشاهده می کنیم. باید انصاف داد؛ رساندن تورم بالای چهل درصد به 4-23 درصد کار بسیار بزرگی است. آن هم در وضعیتی که کشور در تحریم و دارای مشکل است، سرمایه گذاری در آن صورت نگرفته و رشد اقتصادی نیز در دو سال پیش 5.5 درصد منفی بوده است. این رکود تورمی حاکم بر جامعه، بیکاری، گرانی و مسایل دیگری که وجود داشت، واقعا وحشتناک بوده است. بدتر از آن لطمه ای است که به زیرساخت های کشور در عرصه های مختلف خورد. این مشکل را نمی توان یک شبه حل کرد اما پایین آوردن تورم حدود 46 درصدی به 4-23 درصد واقعا کار بزرگی است؛ البته باید این را در جامعه توجیه کرد. خاتمی توضیح داد: کاهش تورم به معنای ارزانی در جامعه نیست بلکه نشان دهنده کاهش شدت گرانی در جامعه است. به این معنا که اگر امسال برای خرید باید 45 درصد بیشتر نسبت به قیمت سال گذشته می پرداختند، در حال حاضر باید 24 درصد بپردازند یعنی 20 درصد کمتر می پردازند اما هنوز نسبت به سال گذشته 25 درصد گران شده است. نمی توان انتظار داشت که ارزانی شود. بله! ما هم دوست داریم ارزانی باشد اما مگر دولت گفته بود که ظرف یکسال ارزانی ایجاد می کند؟ می توان گفت مسیر، مسیر درستی است و در حال پیش رفتن است اما در مسایل سیاسی و فرهنگی کمی مشکلاتی وجود دارد که اتفاقا خود آقای روحانی هم تحت فشار هستند.
وی ادامه داد: به اعتقاد من برخوردهایی که صورت می گیرد، بیش از اینکه با هدف تحت فشار قرار دادن جناح های سیاسی باشد، برای فشار آوردن به آقای روحانی است تا به او بگویند ما هنوز هستیم و قدرت داریم و نمی گذاریم به آن شکل که شما می خواهید کار انجام بگیرد. در عرصه هایی که می توانند و دستشان می رسد حتی در زمینه مذاکرات خارجی هم بسیار تلاش می کنند اما باید انصاف داد که خوشبختانه رهبری حمایت می کنند و دلشان می خواهد با آبرومندی و حفظ مصالح ملی و انقلابی مسایل حل شود. خاتمی با بیان اینکه در جاهایی که پشتیبانی رهبری وجود نداشته باشد، طبعا اثر کار آنهایی که کارشکنی می کنند، بیشتر می شود افزود: دولت آقای روحانی امکاناتی بی نهایت ندارد باید پیشرفت کارها را با توجه به امکانات ارزیابی کند دولت در انجام مسوولیت خود اولویت هایی را در نظر می گیرد و همه دولت ها همین طور هستند، ما هم همین طور بودیم. ما این اندازه سرمایه نداریم که برای حل همه این مشکلات به کار اندازیم، البته باید حل همه مشکلات، مورد توجه دولتِ آینده نگر و گسترده اندیش باشد و فکر کند اما در عمل بالاخره باید اولویت هایی در نظر بگیرد. اولویت ایشان این بود که مشکل خارجی را حل کند یعنی مساله ای که چنگ بر گلوی کشور انداخته و دولت و کشور را به نفس نفس انداخته بود و این رویکرد درستی بود.
خاتمی گفت: مشاهده می شود که فضا نیز بسیار متفاوت شده است و آثار روانی آن در جامعه وجود دارد؛ حتی بخش قابل توجهی از موفقیت های فعلی در اقتصاد، تاثیر روانی رویکردی است که دولت دارد. البته تا حدی نیز امکاناتی عینی فراهم شده است. بخشی از دارایی های کشور بیشتر در اختیار مردم قرار گرفته، روابط با خارج از کشور بیشتر و بهتر شده است. به هر حال توسعه و پیشرفت جز با همراهی جامعه بین الملل، استفاده از ثروت جامعه بین الملل، استفاده از دانش و فناوری های جدید و نیز حضور در بازارهای جهانی میسر نیست. نمی توان درهای کشور را به روی دنیا بست و پیشرفت هم کرد. در آن صورت مانند آلبانی می شویم که در زمان انورخواجه و کمونیست ها وجود داشت یا چیزی نظیر کره شمالی فعلی که می دانیم چقدر وضع مشکلی دارد.
خاتمی یادآوری کرد: ما باید با حفظ منافع و اصولی که داریم، با دنیا رابطه داشته باشیم. هر دولت متعهدی باید پایبند به مصالح ملی و منافع کشور باشد و سر منافع و مصالح کشور کوتاه نیاید اما بتواند رابطه برقرار کند. دو اصل تنش زدایی و تعامل که در دولت ما بود، همین بود. در آن دوره هم تنش زدایی به معنای کوتاه آمدن سر مصالح نبود؛ البته تاریخ قضاوت خواهد کرد. امروز هم می توان قضاوت کرد که در آن هشت سال بیشتر منافع، مصالح و عزت ملی حفظ شد یا بعد از آن؟ در عین حالی که از امکانات دنیا استفاده شد. او در ارائه مثالی به منطقه عسلویه اشاره کرد و گفت: منطقه عسلویه، زمینی خشک، شور و بیابانی بود که به کانون زنده تولید اقتصاد با متجاوز از هفتادهزار نیروز کارآمد تبدیل شد. ما سالی هفتصد، هشتصد نفر فقط از فارغ التحصیلان دانشگاه های خودمان را در آنجا می گرفتیم؛ به علاوه بسیاری از نیروهای کار تخصصی، با مهارت و نیز نیروهای خارجی در آنجا کار می کردند. شاید در آن دوران متجاوز از سی-چهل میلیارد دلار پول در عسلویه سرمایه گذاری شد که بخش قابل توجهی از آن از امکانات خارجی بود که هم از تکنولوژی خارجی و هم از سرمایه های خارجی استفاده می کردیم. متاسفانه وضعیت ما به گونه ای بود که مشارکت خارجی که ارزان تر و بهتر تمام می شد، چندان آسان نبود اما به صورت فاینانس و بیع متقابل سرمایه گذاری شد. کل صادرات غیر نفتی ما در دوره اصلاحات شامل ده تا دوازده میلیارد دلار می شد، در حالی که آقای احمدی نژاد به درستی می گوید که متجاوز از بیست میلیارد دلار صادرات غیر نفتی داشته است. در این مساله باید دید این صادرات غیر نفتی چیست؟ عمده آن پتروشیمی بود. این نکته قابل توجه است که در زمان آمدن من به دولت، 500میلیون دلار درآمد پتروشیمی بود و وقتی از دولت می رفتم، صادرات پتروشیمی کشور حدود سه میلیارد دلار بود. و مرتب طرح ها به ثمر رسید تا زمانی که ایشان می رفت شش-هفت میلیارد دلار فقط پتروشیمی بود که صادر می شد. این موارد را به درستی، جزو صادرات غیر نفتی آوردند؛ البته ما میعانات نفتی را جزو درآمد نفتی حساب می کردیم و آقایان حساب نمی کردند.
خاتمی گفت: با سرمایه گذاری آن روز و با تنش زدایی و تعامل با دنیا با حفظ مصالح کشور بود که مملکت کار کرد. ما کار می کردیم و خط قرمزهای منطقی و معقول هم داشتیم که ما کلا رعایت می کردیم البته مهم ترین خط قرمز باید این باشد که منافع و مصالح ملی لطمه نبیند. وی ادامه داد: البته هر کاری انجام شود، کسانی که طرف مقابل ما در دنیا هستند، بهانه جویی می کنند، گرچه من معتقدم که دولت فعلی آمریکا می خواهد ماجرا حل شود و شاید در زمان ما بیشتر بازیگری می کردند. به همین دلیل بود که ما هم تدبیر کردیم و طرفمان را اروپایی ها قرار دادیم. آمریکا کنار بود در حالی که بعد از دولت اصلاحات، ابتکار عمل در مقابله با ایران به دست آمریکا و بعد هم شورای امنیت افتاد. منظور این است که تمام حرف امروز ما این است که تحریم ها لغو شود در حالی که زمان ما اصلا تحریم های شورای امنیت نبود که بخواهد لغو بشود. به هر حال آقای روحانی اولویت خود را این موضوع قرار داده که انصافا هم کار درستی است.
رییس بنیاد باران بیان کرد: شاید بتوان گفت دولت در مسایل سیاسی و فرهنگی از جمله حصر و زندانیان می توانست بهتر عمل کند اما این را هم باید گفت که این موضوعات دست دولت نیست امکانات دولت محدود است و نمی تواند در همه جا صرف شود. از سوی دیگر می توان گفت که امکان داشت کمی جدی تر با این مساله برخورد می شد و مطالبه دولت در این زمینه بیشتر بود. خاتمی گفت: از جمله اولویت ها در این زمینه این است که لااقل به وضع زندگی آنهایی که محصور و محبوس هستند، رسیدگی شود که انصافا آقای روحانی در این زمینه کار کردهاند و کسانی مامور شدهاند که به وضع زندگی و بخصوص سلامت عزیزان دربند بیشتر رسیدگی کنند و میکنند. رییس بنیاد باران در ادامه به نسبت میان فرهنگ و سیاست اشاره کرد و گفت: هیچ سیاستی نیست که مبتنی بر یک سلسله رویکردهای فکری و ارزشی نباشد و اصلا بینشی که انسان نسبت به جهان و انسان دارد،در اینجا به نوعی اولویت در فرهنگ و تاثیرگذاری آن در سیاست مشاهده می شود اما وقتی سیاست که با زندگی روزمره مردم و عینیت زندگی سر و کار دارد، مستقر شد به نوبه ی خود در فرهنگ اثر می گذارد. به این معنا که اگر از دل فرهنگ، یک سیاست استبدادی درآید، خود این استبداد سبب تقویت فرهنگ استبدادی می شود یا اگر سیاست، سیاست مبتنی بر تکنولوژی باشد، خود تکنولوژی روی اخلاق، رفتار و فرهنگ انسان ها اثر می گذارد.
خاتمی با توجه به اینکه حاضران از دانشجویان دانشگاه مفید که دانشگاهی با گرایش اسلامی و در حوزه علمیه قم است بودند، به نکته هایی مهم اشاره کرد. وی گفت: مساله دیگری که در حال حاضر اهمیت بسیاری برای ما دارد، و در حوزه علوم انسانی در خور توجه است این است که با انقلاب بزرگمان به کدام سو می رویم و می توانیم برویم و تکلیف ما را نسبت به نظام و جامعه و انقلابمان بیشتر روشن می کند. او گفت: هگل که تاریخ را بستر جریان عقل با روح می دانست در باب تحولات تاریخی و بخصوص تحولات فکری مطالب جالبی دارد. هگل، اصطلاحی استعاری را به کار می گیرد که به اسطوره های قدیم مربوط می شود؛ می گوید که «جغد مینروا شامگاهان بال خود را می گشاید». از این استفاده می کند برای بیان اینکه عقل در هر دوره زمانی به اوج خود می رسد که پایان دوران یا یک تمدن است. به این معنا که بروز و ظهور عقلانیت خاص هر دوره ای در پایان آن دوره مشاهده می شود و وقتی به کمال خود می رسد که انحطاط آن تمدن شروع شده و تمدن از بین رفته یا در حال از بین رفتن است. در این زمینه می توان نمونه هایی را ذکر کرد. به طور مثال اوج تفکر یونان در قرن چهارم و پنجم قبل از میلاد و در زمان سقراط، افلاطون و ارسطو است. این امر کی رخ می دهد؟ در زمان آقای ارسطو دولت شهرهای یونان از بین رفت، مقدونیه آمد و بعد به صورت یک نوع دیکتاتوری فراگیرتر جانشین دولت شهر شد، یعنی تفکر آن دوران وقتی به اوج خود می رسد که تمدنی که زاینده آن است، به پایان خود می رسد.
وی ادامه داد: مثالی دیگر در دوره قرون وسطی است که البته تفکر عقلانی در آن دوره مورد نظر من است. اگر اوج تفکر الهیاتی قرون وسطی را در سن توماس آکویناس در قرن یازدهم - دوازدهم ببینیم، می توان گفت تقریبا همزمان با پایان قرون وسطی است و این تفکر در موقعی به اوج خود می رسد که تمدن قرون وسطائی به پایان خود می رسد. مثالی دیگر، این بار در مورد تمدن اسلامی است؛ حکمت متعالیه صدرالمتالهین که جمع بین حکمت مشا، اشراق، تصوف و عرفان و به یک معنا کلام است، می توان گفت که عقلانیت موجود در تمدن اسلامی در ملاصدرا به اوج می رسد. یعنی اگر شکوه تمدن اسلامی در قرن های چهارم و پنجم هجری بوده است در دوره ملاصدرا تنزل می کند و آثار انحطاط را در آن می توان دید. در حالی که تفکر مربوط به تمدن اسلامی با ملاصدرا به کمال می رسد. خاتمی بیان کرد: وقتی از گفت وگوی تمدن ها صحبت می شود، باید دانست که فعلا یک تمدن مسلط (که توسعه طلب هست) وجود دارد و تمدن های دیگر در حالت ضعف و کمون به سر می برند. بله! اگر تمدن، نحوه زندگی کردن، تعامل انسان با انسان های دیگر، با جهان و طبیعت و مسایل دیگر و راهکارهایی باشد که برای زندگی اش انتخاب می کند، این بیشتر غربی ها هستند که تعیین کننده اند.
وی توضیح داد: به طور مثال وقتی صنایع دستی فقط تبدیل به پدیده هایی زینتی می شود، این حالت پیش می آید. این صنایع دستی یک روز عین زندگی مردم بوده است؛ مردم با همان کاسه های سفالی، چاقو، زین، رکاب و دیگر وسایلی که وجود داشت، زندگی می کردند اما امروز دیگر با آنها زندگی نمی کنند بلکه به عنوان کالاهای لوکسی مطرح هستند که یک نوع زندگی در گذشته را نشان می دهند و در واقع موزه ای می شود. وقتی هم که موزه ای شد، کاربرد آن در زندگی از بین می رود یعنی آن تمدن، دیگر تمدن موجود نیست ولی به هر حال ذهن، فرهنگ و ارزش های ما که متعلق به یک تمدن و فرهنگ دیگر هستیم، متفاوت از ارزش ها و ذهنیتی است که تمدن جدید را ساخته یا از تمدن جدید برآمده است. اینجاست که باید گفت وقتی در گفت وگوی تمدن ها و فرهنگ ها سخن می گوییم بیشتر گفت وگو بین فرهنگ هاست تا گفت و گوی بین تمدن ها. ما دوست داریم براساس اصول و ارزش هایی که به آن پایبند هستیم، تمدنی داشته باشیم که مزایای تمدنی که امروز هست را داشته باشد و معایب آن را نداشته باشد.
خاتمی گفت: ممکن است در این مورد کسانی خیالی و پنداری با این مساله برخورد کنند. در زمانی، شاه می گفت «ما داریم وارد دروازه های تمدن بزرگ می شویم» و منشور صادر می کرد که «ما باید این تمدن را بسازیم». برخی گمان می کنند تمدن به این شکل است. امروز هم دیده می شود بعضی می گویند که ما می خواهیم تمدن اسلامی بسازیم یعنی وارد کدام تمدن اسلامی؟ آن تمدن اسلامی که پاسخگوی نیازهای انسان قرن چهارم و پنجم هجری بوده است؟ تمدن اسلامی که محور و مدار سیاست آن استبداد و دیکتاتوری نفس گیر توجیه شده توسط دین و فلسفه بوده است یا جامعه و مدنیتی که با دنیای امروز مناسبت دارد؟ بنده زمانی آمد گفتم که جامعه مدنی ما ریشه در مدینه النبی دارد. دو سوء تفاهم پیش آمد؛ عده ای گفتند که این خاتمی اصلا جامعه مدنی را نمی فهمد و می خواهد ما را به ساز و کارهایی که در جوامع قبیلگی و دنیای محدودی که با شمشیر و نیزه می جنگیدند و... برگرداند. عده ای دیگر هم گفتند چون خاتمی گفته که می خواهیم مدینه النبی درست کنیم، پس این کار خوبی است. در حالی که اصلا اینجوری نبود. جامعه مدنی ما که جامعه مدنی متعلق به دنیای امروز است و جامعه مدنی امروز با نظام های دموکراتیک سازگار است ولی معتقدیم می توان جامعه مدنی به معنی امروزش داشت و ریشه های آن را در مدینه النبی می توان پیدا کرد. در مدینه النبی ارزش ها و اصولی بود که قالب هایش در آن زمان به آن شکل بود اما آن ارزش ها ثابت است. من دلم می خواهد آن ارزش ها در جامعه مدنی و پیچیده امروز که نهادهای مدنی واسطه میان حکومت و جامعه هستند، مستقر بماند.
رییس بنیاد باران با اشاره به تعبیر دیگر خود مبنی بر اینکه «ما نیازمند تجدد هستیم» توضیح داد: تجدد به معنی مدرنیته ای که در غرب به وجود آمد، متعلق به تاریخ غرب است. این امور هم امور تاریخی است و امور مطلق فراتاریخی نیست. این اشکالی است که بعضی از پدران ما هم داشتند و می گفتند که شما می خواهید متجدد بشوید، باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شوید و گمان می کردند با فرمان دادن اینها ما متجدد می شویم. در حالی که این میسر نیست. ما تاریخ، گذشته، ارزش ها و هویت تاریخی و فرهنگی دیگری داریم. غربی که مدرنیته را به وجود آورده است، هویت، تاریخ، مسایل و حوادث تاریخی خود را دارد. شما که تاریخ و شرایط دیگر دارید، نمی توانید مدرن بشوید به آن معنایی که آنها می گویند. تازه اگر هم بتوانید بشوید، مطلوب نیست اما جهان تغییر کرده است. وی با بیان اینکه «تحول، تقدیر الهی است که صورت گرفته و ذهن و زندگی انسان ها عوض شده است» بیان کرد: شما نمی توانید با معیارهایی که متعلق به دنیای تحول نایافته چند قرن پیش باشد، زندگی کنید. باید نو شوید و باید از نو بسازید. ما نیازمند یک نوع تجددی هستیم اما تجددی که پایه و ریشه در سنت خود ما داشته باشد البته با قبول این مطلب که در سنت هم می توان اجتهاد کرد. البته یک سلسله ارزش های ثابت و مهم وجود دارند که باید آنها را رعایت کرد. «ﻟﻘﺪ ارﺳﻠﻨﺎ رﺳﻠﻨﺎ ﺑﺎﻟﺒﯿﻨﺎت و اﻧﺰﻟﻨﺎ ﻣﻌﻬﻢ اﻟﮑﺘﺎب و اﻟﻤﯿﺰان ﻟﯿﻘﻮم اﻟﻨﺎس ﺑﺎﻟﻘﺴﻂ» جامعه ای که ارزش نبوی در آن وجود دارد، جامعه ای است که قسط بر او حاکم است یا «بعثت لأتمم مكارم الأخلاق» جامعه آن جامعه ای است که معیارهای اخلاقی بر او حاکم است. هر دو اینها در دنیای مدرن امروز گم شده است.
خاتمی افزود: در روابط بین المللی ببینید که امروز سیاستمداران و قدرت های غرب چه می کنند. من این را قبول ندارم که دیگران کلاسی گذاشته اند و آمده اند داعش را درست کرده اند اما به هر حال بخش قابل توجهی از این افراط و خشونت گرایی که در دنیای اسلام و غیر دنیای اسلام است، ناشی از خشونت هایی است که قدرت های استعماری و نواستعماری انجام داده اند و راه ها را بسته اند یعنی راه دموکراتیزه شدن جوامع ما را با حمایت از رژیم های مستبد و خونخوار موجود یا با کودتا و جنگ ها و سرکوب ها و تحقیرهایی که کردند، بسته اند. اتفاقا باید گفت که خشونت گرایی امروز، عکس العملی است از خشونت گرایی ای که در تمدن غرب بخصوص در خارج مرزها و روابط خارجی اش وجود داشته است. البته در چنین فضائی وقتی ظاهر گرائی، قشریگری و تعصب نابجا و عقب افتادگی از زمان وجود داشته باشد عنصر خشونت رشد می کند و حتی تقدس می یابد چنانکه آنرا در میان بعضی گرایش های به اصطلاح اسلامی می بینیم. من تمدنی که در آن این خشونت و بی عدالتی باشد را نمی خواهم. من مسلمان، ایرانی و وابسته به فرهنگ خود هستم اما باید نو شوم. شما باید به پرسش ها و نیازهای امروز پاسخ بگویید. فقها و علمای ما باید این نواندیشی را در اندیشه خود داشته باشند.
رییس جمهور پیشین ایران با تاکید بر اینکه «ما نیازمند یک نوع تجددی هستیم که ریشه در سنت خود ما داشته باشد» گفت: خود سنت هم اجتهادپذیر است. منظور از سنت، آن سنتی نیست که در قرآن و آیه «لن تجد لسنة الله تبدیلا» اشاره شده که سنت خدا تبدیل نمی پذیرد. خداوند اراده کرده است که انسان ها بیدار شوند و زیر بار ستم نروند و اراده خداوند و سنت او در تاریخ تحقق خواهد یافت و آثار تحقق آن را می بینیم. امروز، تحولی که بشری است و نه غربی اینست که انسان ها همه به این نتیجه رسیده اند که استبداد بد است و انسان بر سرنوشت خود حاکم است. این را نمی توان انکار کرد. اراده تکوینی خدا بر این رشد و بیداری جامعه بشری قرار گرفته است و اراده تشریعی خدا هم نمی تواند مقابل این باشد. فقه، حقوق و نظامی که ما داریم باید با این تحولی که آمده است و امروز، بشر استبداد و استبدادزدگی را به هر صورتی نفی می کند، سازگار باشد.
وی با اشاره به تفاوت بشر امروز با دیروز اظهار کرد: تئوری، نظام ها و زندگی اجتماعی ای که امروز مورد قبول است با آنچه که در گذشته مورد پذیرش بود، زمین تا آسمان فرق کرده است. این تحولی است که در تاریخ و در ذهن انسان به وجود آمده و اراده تکوینی الهی بر این قرار گرفته است که معتقدم اراده تشریعی الهی که به صورت نظام ها، ضوابط، اصول و معیارها و احکام و اشکال و قالب هایی که بیان می شود، باید متناسب با این جریان باشد. به هر حال شما بروید به فکر تجددی باشید که جوابگوی نیازهای زندگی امروزتان باشد و در عین حال نسبت به هویت تاریخی خود پایبند باشید؛ ما به عنوان مسلمان، پیرو پیامبر(ص) و شیعه حضرت علی(ع) می توانیم آن ارزش ها را بیابیم و به کار گیریم. به ویژه از امیرالمومنین(ع) که محور یک حکومت عینی بعد از پیامبر(ص) است. خود پیامبر موقعیت خاصی داشت اما قرار گرفتن امیرالمومنین در آن موقعیت، می تواند ملاک ها و معیارهای خوبی به ما دهد که خداوند خواسته است چگونه زندگی کنیم؟ حکومت و روابطمان با دیگران چگونه باشد؟ البته بشر امروز با بشر دیروز فرق کرده است؛ مسایل و پرسش های بشر امروز متفاوت با دیروز است و دین خدا نیز اگر جاودانه است که هست، باید بتواند به این پرسش ها، پاسخ ها و نیازهایی که متعلق به امروز است، جواب دهد.