گروه سياسي: راي بالاي اصولگرايان و گروه پايداري به محمد فرهادي، اين شائبه قوي را در اذهان عمومي ايجاد كرده كه گويا معامله اي بين دو طرف بر سر راي اعتماد صورت گرفته است. اين شائبه خصوصا در پي اظهارات علي مطهري شدت گرفت كه راي بالاي اصولگرايان را ناشي از دوگانه عمل كردن آنها و يا توافق و احتمال معامله فيمابين طرفين ارزيابي نمود.
روز گذشته يكي از روزنامه هاي اصلاحطلب نوشت: «حالا به نظر میرسد، فرهادی عزم جدیای برای تغییر معاونان وزارت علوم دارد. اما چهکسانی بیش از پیش در معرض تغییر در وزارت علوم قرار دارند؟ با توجه به رای بالای فرهادی از مجلس و حمایت اصولگرایان بهارستان از او، به نظر میرسد مهمترین تغییرات کسانی هستند که طی یکسال اخیر با برچسبهای سیاسی مورد انتقاد مجلس قرار گرفتند؛ کسانی همچون جعفر میلیمنفرد؛ معاون آموزشی و سعید سمنانیان، رییس مرکز هیاتهای امنای وزارت علوم که پیش از معرفی فرهادی به مجلس، از سمت خود استعفا داده بودند، اما محمدعلی نجفی استعفای آنان را نپذیرفت. حالا باید منتظر ماند و دید که فرهادی پس از آغاز کار رسمی خود در روز شنبه، چه تغییراتی در ستاد اجرایی وزارت علوم ایجاد میکند؛ تغییراتی که هم بهگفته خود «تیم خودش را بچیند» و هم با تغییر و تحولاتی، حاشیه امنیت بیشتری را برای خود در میان بهارستانیها ایجاد کند.»
البته با سكوت فرهادي پس از اخذ راي اعتماد و همچنين نوع گفتارش در مجلس، بسياري از فعالان سياسي و رسانه اي همراه افكار عمومي معتقدند، روحاني ناچار شده است وزارت علوم را هم به اصولگرايان تقديم كند تا از چالش ايجاد شده رهايي يابد تا همچنان به اولويت اصلي و درجه اول خود، يعني مذاكرات هستهاي برسد. به تعبيري اين شائبه همچنان در حال قوت گرفتن است كه با عدم انجام توافق هستهاي (كه اختيار كاملش در دست روحاني و دولتش نيست) آيا رييسجمهور، به دليل فشارهاي وارده افراطيون در حال از دست دادن تمام اهرم هاي قدرت خود در سياست داخلي و ارگانهايي چون وزارت كشور، وزارت علوم و ...نيست؟ آيا نتيجهاي از افتضاح پرونده بورسيهها به اطلاع مردم خواهد رسيد؟ آيا فضاي دانشگاهها از اين هم بسته تر و به ميل پايداري ها و افراطيون سوق داده خواهد شد؟ و آيا راي 24 خرداد 92 مردم به روحاني و انتظاراتي كه از او داشتند باد هوا شد؟
به فعليت درآمدن شعارها و برنامه هاي آقاي روحاني در موعد انتخابات مبني بر اولويت داشتن باز شدن فضاي سياسي، حل مشكلات اقتصادي، بازگشت نشاط اجتماعي به كشور، پايان حصر، و... ظاهرا همچنان به مثابه مذاكرات هستهاي در حال «تمديد» شدن هستند، غافل از اينكه دولت تدبير و اميد و در راسش آقاي روحاني به اين نكته كليدي توجه عميق داشته باشند كه يكسال و نيم از عمر دولت يازدهم گذشته و چشم بر هم بزنيد دو سال و نيم ديگر هم خواهد گذشت! حال جاي اين سئوال ميماند با تداوم چنين وضعيتي كه حكايتش را در ماجراي وزارت علوم شاهد بوديم، آنگاه براي به ميدان آوردن و راضي كردن مردمي كه با آن مطالبات پاي صندوق ها آمدن چه خواهيد كرد؟
شايد از اين تحليل، تعبيري افراطگرايانه برآيد اما بايد بپذيريم كه واقعيات تعاملات سياسي معاصر ايران همواره براي تحليلگران تلخ بوده است. اما تجارب قبلي به ما مي گويند كه همواره و در چنين خط سيري، دير نخواهد پاييد كه افكار عمومي و وجدانهاي بيدار جامعه كه متاسفانه در ايران معاصر، تريبونهايي براي بيان و اظهار وجود ندارند در بزنگاههاي حساس، و با ميدانداري «پوپوليستها» اتفاقاتي همچون انتخابات 84 را رقم خواهند زد! لذا بايد به تيم مشاورهاي به خواب رفته آقاي رييسجمهور گوشزد كنيم كه خيلي زود دير ميشود!