در این مراسم دکتر مصطفی معین، دکتر جعفر توفیقی، دکتر هادی خانیکی و غلامرضا ظریفیان سخنرانی کردند. مصطفی معین، وزیر علوم دولت های سازندگی و اصلاحات در این مراسم ضمن تشکر از مسئولین کتابخانه ملی و دکتر صالحی امیری، ریاست کتابخانه و اسناد ملی و همه همکاران خود در تنظیم این تاریخ شفاهی، این کتاب را حاصل تلاش های خود و همکارانش معرفی کرد و گفت: تاریخ و فرهنگ ما شفاهی بوده است. بنابراین و متاسفانه انباشت تجربه در طول تاریخ ما ایجاد نشده است. وقتی فردی مسئولیتی را پس از سالها تحصیل و تخصص فرا می گیرد این تجارب همگی امانت است و شخصی نیست. امانت اجتماعی و در واقع امانت مردم است و باید آن را امانتداری و پاسداری کند و به آیندگان تحویل دهد. در واقع می توان گفت: اصل و فلسفه این نگارش هم همین مساله امانتداری بوده است. ما با این پیش فرض شروع به کار کردیم که حتی اگر هیچ گوش شنوا یا احساس نیازی به این تجارب نبود؛ کما اینکه در دولت قبلی این رویه آغاز شد؛ به هر حال آیندگانی خواهند بود که چه بسا بتوانند از آن استفاده کنند.
وی اطهار داشت: از دلایل اصلی عقب ماندگی جهان سوم این است که همیشه فرصت ها را از دست می دهند. دو قدم به جلو بر می دارند و سه قدم به عقب می کشند. در دنیای امروز که همه چیز بر پایه علم و تکنولوژی به صورت تصاعدی در حال تعالی و دگرگونی است، کشوری که به طور نسبی حتی یک دوره دچار توقف شود به شدت عقب می ماند و دچار واپسگرایی می گردد. وی در این قسمت از سخنان خود به تجربه دکتر مجید راهنما وزیر علوم دوران قبل از انقلاب در زمینه ثبت تاریخ شفاهی، اشاره کرد و افزود:
در دوره اول وزارت خود جزوه ای را دکتر هادی خانیکی به من دادند که متعلق به آقای دکتر مجید راهنما بود که اکنون ساکن فرانسه هستند. ایشان تنها یک سال و نیم در سالهای 47 و 48 وزیر آموزش عالی کشور بوده اند. یک جزوه یکصد صفحه ای از دوران مدیریت خود تهیه کرده بودند که من پس از مطالعه آن احساس کردم که با وجود گذشت زمان بسیار از آن، چقدر این تجربیات برای حال حاضر هم مفید است. همین امر مرا مصمم کرد که در اولین فرصت این کار باید انجام شود و متاسفم که ثبت تاریخ شفاهی در کشور ما انجام نمی شود. جز آقای هاشمی رفسنجانی که برخی مسایل را ولو به صورت بسیار کوتاه و مختصر ثبت کرده اند که در حد خودش بسیار هم ارزشمند است، کس دیگری از مسئولین ما این تجربیات را ثبت و ضبط نکرده است. این کار کار ارزشمندی است که در قبال مسئولیت امانتداری تجربیات ضروری است.
معین در توضیح محتوا و دلایل نگارش این اثر اضافه کرد: از سال 48 تا کنون، حدود 45 سال می گذرد و در طول همه این سالها من هرگز ارتباطم با وزارت علوم و آموزش عالی قطع نشده است و یک ارتباط پیوسته با این نهاد داشته ام. از این 45 سال حدود 18 سال آن را به صورت عمومی و تخصصی و فوق تخصصی دانشجو بوده ام. حدود 31 سال معلم دانشگاه بوده ام که تا کنون نیز ادامه دارد و در حدود 30 سال هم مسایل مختلف اجرایی و سیاستگزاری را در این نهاد تجربه کرده ام. به لحاظ وجدانی هم نمی توانستم این تجارب را نادیده بگیرم و به نظر من درست نیست که ما از تجربیات خود به سادگی می گذریم و آن را به تاریخ می سپاریم.
وی افزود: حافظه تاریخی نسل جوان و کشور ما به شدت ضعیف است؛ به طوری که حتی پنج سال و ده سال پیش خود را هم به درستی به خاطر نمی آورد. این نداشتن حافظه تاریخی را به وضوح می توان در برخی عملکردها و تحلیل های اشخاص در جامعه دید و این نداشتن تاریخ، یعنی کلاه گشاد بر سر همه ملت. دکتر مصطفی معین به تشریح دوران اول و دوم وزارت خود پرداخت و گفت: در دور اول وزارت تلاش شبانه روزی بود و فراتر از زمان و مکان پیش می رفت تا بتوان بر اساس عدالت آموزشی و آرمان هایی که برخاسته از انقلاب بود، عدالت را در همه وجوه خود گسترش دهیم، بخصوص در زمینه علم و تکنولوژی. در این دوران اصلا فرصتی برای تدوین این تجربیات نبود و همه اوقات در کار اجرایی میگذشت. در دور دوم هم که از سال76 تا 80 بود که باز هم مساله تحولات ساختاری مدنظر بود و همه بحران هایی مثل کوی دانشگاه و غیره را پشت سر نهادیم و و قسمت بعدی از سال 80 تا 82 بود که ادامه همان تحولات ساختاری در دستور کار بود تا جایی که ممانعت ها منجر به بن بست رسیدن و ایجاد آن شرایط خاص شد. تنها وقتی این فرصت پیدا شد که من از آن به عنوان توفیق اجباری یا شاید اختیاری و یا بهتر بگویم توفیق الهی یاد میکنم، دوران خروج من از وزارت بود که فرصت این کار و بسیاری از کارهای دیگر را پیدا کردم و این کتاب یک جلد از سه جلدی است که تقریبا به اتمام رسیده است و انشالله به تدریج منتشر می شود.
وی افزود: مدیر انجام این کار در جلد اول آقای پدرام الوندی بود که زحمات زیادی را این جوان پرانرژی و خوش فکر کشیدند و همینطور یک کمیته ناظر بسیار خوب شامل آقایان: دکتر خانیکی، دکتر داوری و دکتر رحیم زاده که نه تنها در نقش ناظر بودند بلکه پشتیبانی و حمایت این عزیزان کار را به سرانجام رساند. وزیر آموزش عالی دولت های سازندگی و اصلاحات، به مرور سرفصل های کتاب پرداخته و گفت: این کتاب 14 فصل دارد.فصل اول: "شیراز، از دانشجویی تا ریاست دانشگاه" نام دارد. فصل دوم: "تهران، مجلس و ستاد انقلاب فرهنگی" است. فصل سوم: "چالشهای آموزش عالی در دهه 60 و ورود به آموزش عالی" را مورد بررسی قرار می دهد.
فصل چهارم: "ورود به وزارت فرهنگ و آموزش عالی" نام گرفته است. در این بخش از من پرسیده شده است که همکاران خود را که این روزها به "حلقه معین" معروف شده است، چگونه انتخاب کردید؟ من همیشه عرض کرده ام این حلقه یک حلقه دوستی و معرفتی است و به نظر من یادآور همان آیه: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا است. وقتی افرادی با انگیزه ای پاک که همان خدمت به همنوعان خود است وارد کاری می شوند یک حلقه الهی شکل می گیرد و من متاسفم که در فضای غیر اخلاقی و سیاسی کشور ما عده ای که توان دیدن توانمندی های این حلقه را نداشتند، از آن تعبیر یک حلقه و باند را کردند. این حلقه که یک حلقه زیر زمینی که دست به ترور بزند نبود! ترور چه به صورت زنجیره ای یا چه به شکل شهر ری و غیره و غیره. این حلقه یک حلقه دوستی و مودت و خدمت است. اگر این نوع نگاه تغییر کند من فکر می کنم یک قدم بسیار مهم برای توسعه و پیشرفت کشور در سایه همین: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا شکل خواهد گرفت.
فصل پنجم: "شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت آموزش عالی، تعامل یا تقابل". من از سنین جوانی عضو حقوقی یا حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی بودم که البته در شش ماه آخر حضورم، با استعفا از آن خارج شدم، چرا که تداخل بسیار جدیای را در آن دوران در شورا احساس کردم که منجر به بن بست رسیدن تحول ساختاری نظام آموزش عالی در ایران می شد. فصل ششم: "دانشگاه آزاد، زمینه ها و پیامدها" نام دارد. در آن دوران دانشگاه آزاد نو رس بود. الان بسیار به بار نشسته و با کیفیت بسیار بیشتری رو به جلو می رود. اما آن اوایل مشکلات جدی با دانشگاه آزاد داشتیم. من خودم انتقادات بسیاری به آقای هاشمی رفسنجانی در دولت و یا ستاد می کردم، اما خوشبختانه با همتی که دوستان ما در وزارت کردند و زمانبر هم بود به تدریج این دانشگاه خوشبختانه قانونمند شد و در چارچوب ضوابط وزارت علوم قرار گرفت و کیفیت بالاتری به دست آورد، اما تا سطح مطلوب هنوز فاصله دارد کما اینکه امروز برخی دانشگاه های دولتی هم همین گونه هستند.
فصل هفتم: "منظر گمشده دانشگاه و چاره جویی برای آن" نام دارد.. دانشگاه و دانشگاهیان در معرض سوء ظن و بدگمانی بوده و هستند. وقتی جناب آقای فرجی دانا؛ این دانشمند فاضل و مجاهد مورد استیضاح قرار گرفت؛
از دلایل اصلی عقب ماندگی جهان سوم این است که همیشه فرصت ها را از دست می دهند. دو قدم به جلو بر می دارند و سه قدم به عقب می کشند. در دنیای امروز که همه چیز بر پایه علم و تکنولوژی به صورت تصاعدی در حال تعالی و دگرگونی است، کشوری که به طور نسبی حتی یک دوره دچار توقف شود به شدت عقب می ماند و دچار واپسگرایی می گردد.
من پستی در فیس بوک شخصی ام گذاشتم باعنوان: "دانشگاه یتیم"؛ یعنی هنوز دانشگاه پدر ندارد و یتیم است. دانشگاه از آنجا که وارداتی است و مربوط به دوران مدرن، برای همین هنوز غیرخودی و با سوء ظن به آن نگاه می شود و به جای اینکه یک فرصت مغتنم شمرده شود، بیشتر یک تهدید محسوب میشود. این نگاه باید تغییر کند. البته نباید همه هزینه های این تغییر بر عهده مسئولان و دولت باشد. این تغییر از خود دانشگاه باید شروع شود. باید قدر خودشان را بیشتر بدانند و باید پیوند عمیقی میان علم و تکنولوژی و مسایل جامعه برقرار کنند. پیوند میان اقتصاد و سیاست و دانشگاه باید ایجاد شود و فراموش نگردد که رسالت اصلی دانشگاه "رسالت اجتماعی" است.
فصل هشتم: "هیات های امنا، گامی برای استقلال دانشگاه ها" است. برای استقلال دانشگاهها باید دانشگاه مختار و مسئول و پاسخگو باشد. هیات امنا امین حاکمیت و قانونگذار در دانشگاهها هستند. این یک تحول و نقطه عطفی بود که در سال 70 رخ داد و خوشبختانه مجلس اختیارات مالی را برای آن تفویض کرد. به نظر من در آینده ناچار خواهیم شد کلیه وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی را به هیات امنا بدهیم. یعنی سیاستگذاری های علمی، آموزشی و حتی فرهنگی دانشگاهها بایستی به این هیات ها برگردد. عالی ترین رکن مدیریت دانشگاهها همین هیات های امنا هستند. در دنیا هم همینگونه است. در کشورهای پیشرفته و دانشگاههای توسعه یافته هیات امناها همه این کارها را بر عهده دارند. معین ابراز عقیده کرد: نمی شود تعداد محدودی در شورای عالی انقلاب فرهنگی بخواهند برای چهار و نیم میلیون دانشجو تصمیم بگیرد. به این اضافه کنید که در دولت قبل که پدیده قرن بیست و یک هم بود یکباره تعداد دانشگاههای ما از حدود 300 دانشگاه به 2600 دانشگاه هم رسید. برای این سیستم که اکنون به این حد بزرگ هم شده است تنها تعداد معدودی نمی توانند برنامه ریزی کنند و حتی تا کارهای اجرایی و انتخاب رییس دانشگاه هم ورود پیدا کنند.
وی اظهار داشت: در دولت قبلی هیات امنا کلا صوری شد و عملا وظایفشان از آنها گرفته شد و همه چیز بار دیگر متمرکز گردید که باید دوباره به وزارت آموزش عالی برگردد. اینها از اختیارات وزیر است که قانون اساسی این اختیارات را برای او و وزارتخانه اش در نظر گرفته است. وزیری که از نمایندگان مجلس رای اعتماد گرفته اگر همه اختیاراتش از او گرفته شود چگونه می تواند در برابر مجلس، مردم و دانشگاه پاسخگو باشد.
معین درباره فصل نهم گفت: فصل نهم "تاسیس دانشگاهها و فرهنگستان ها و مراکز پژوهشی جدید" است. در دوره اول وزارت که من برای آن دوران عنوان: "عدالت و توسعه آموزش عالی" گذاشته ام، ما توفیق پیدا کردیم که در همه استان های محروم دوره های حضوری و نیمه حضوری تاسیس کنیم. که این امر جهش و یک گام مهم در جهت تحول مناطق محروم بود. ما آن زمان 9 استان بسیار محروم داشتیم، اما الان تک تک این استان ها دانشگاههایی دارند که هر کدام چندین هزار دانشجو دارند. این امر خود باعث تحول وضعیت فرهنگی و آموزشی در این مناطق شد. در این دوره مراکز تحقیقاتی و پژوهشی و فرهنگستان ها هم به وجود آمدند.
وی با اشاره به فصل دهم اظهار داشت: "نخبگان علمی و مفاخر دانشگاهی" نام این فصل است. استادان و فرهیختگان دانشگاهی به خاطر مناعت طبع و کم ادعایی و تواضعشان همیشه مورد کم توجهی و ظلم قرار می گیرند. در آن دوره به کمک مجلس سوم ما اولین گام در جهت تامین معیشت اساتید را برداشتیم. حقوق و مزایای آنها برای اولین بار پس از انقلاب در همان سال های 69 و 70 به صورت جهشی افزوده شد. در این دوران تجلیل از اساتید و مفاخر علمی کشور یکی از اصول استراتژیک وزارت بود. غیر از اساتید و دانشجویان نمونه از افرادی مثل دکتراحمد آرام، استاد بیغش، عبدالهادی حائری، استاد آشتیانی، دکتر غلامحسین یوسفی، علامه جعفری و سید جعفر شهیدی و....تجلیل به عمل آمد و همینطور در بسیاری از مسایل از وجود این عزیزان در هیات های امنا و فرهنگستانها و ...استفاده کردیم.
وزیر اسبق علوم درباره فصل یازدهم این کتاب اظهار داشت: "روزنه های برقراری همکاری با مجامع علمی جهان" نامی است که برای این فصل انتخاب شده است. ما ارتباط بسیار نزدیکی در این دوران با استاد عبدالسلام پیدا کردیم. وی افزود: برای اولین بار بعد از 40 سال پرفسور جوان به ایران سفر کردند و قرار بود یک همکاری جدی بین ما و ایشان شروع شود تا تکنولوژی های بسیار ناب و جدید در ایران آغاز شود که آقایان دکتر راغفر و منصوری که بعدها معاون پژوهشی وزارت هم شدند در این زمینه بسیار جدی وارد شدند، اما متاسفانه با تغییر دولت با اینکه آقای هاشمی رفسنجانی قول داده بودند که در این مورد هزینه کنند و هزینه اش نیز تنها 200 میلیون دلار برای 5 سال بود، پرداخت نشد و این فرصت هم مانند بسیاری فرصت های دیگر از بین رفت.
معین دامه داد: کرسی علوم زیستی برای اولین بار با امضای دانشگاه تهران با آقای فردریک مایور امضا و تاسیس شد. جایزه ابن سینا که بزرگترین دانشمند ایرانی از نظر جامعیت علمی است به نام جمهوری اسلامی ایران و به رغم همه رقابت های کشورهای همسایه مثل ترکیه بالاخره به ایران رسید و تصویب شد که هر دوسال یکبار اهدا میشد. این جایزه در دولت قبل متوقف شد، اما خوشبختانه دوباره با انتخاب دکتر جلالی به عنوان سفیر ایران این جایزه دارد بار دیگر احیا می شود. بزرگداشت شخصیت های فاخری مثل :نظامی، فردوسی و اهدای دکترای افتخاری به آقای نلسون ماندلا هم در این دوره اتفاق افتاد.
معین به فصل دوازدهم کتاب اشاره کرد و اظهار داشت: "آموزش عالی در کمند مسایل سیاسی، اجرایی و دانشجویی" نام این فصل کتاب است. خوشبختانه چون بلافاصله بعد از شرایط جنگ دور اول وزارت شروع شد و آن موقع هنوز این جناح بندی ها و درگیری های خطی و جناحی و باندی وجود نداشت و همه در همان فضای پر از صفای زمان جنگ به خدمت مشغول بودند و از بحران های هر 9 روز یکبار برای دولت اصلاحات خبری نبود؛ آموزش عالی در آن دوران موفق شد خیلی از سیاست های خود را به مرحله اجرا دربیاورد. ماهواره ای که تحت عنوان "امید" به هوا پرتاب شد، ماهواره ای بود که در آن زمان طراحی شد و در دولت آقای خاتمی هم بنده به کمک و همراهی جناب آقای دکتر عارف که وزیر ارتباطات بودند قراردادش را امضا کردیم که بالاخره پس از بیست سال به نتیجه رسید و چیزی نبود که یک شبه به دست آید. بر خلاف همه سوءاستفاده هایی که در صدا و سیما و دولت قبل از این پروژه علمی شد. در هیچ کشوری از جهان پروژه های علمی عظیم یک شبه به دست نمی آید و حداقل یکی دو دهه فرصت و زمان می برد.
این استاد دانشگاه در ادامه به فصل سیزدهم اشاره و نام آن را "از زبان معاونت ها" معرفی کرد و گفت: در این فصل از همکاران دعوت شد و نظرات آنها هم در این کتاب افزوده شد. آقایان: دکتر ریاضی، دکتر اظهری، دکتر معتمدی، دکتر نیلی منفرد، دکتر دانش، دکتر رهامی و دکتر فاضل که همکاران اصلی بودند و در این کتاب همیاری بسیار داشتند.
وی درباره فصل چهاردهم کتاب نیز اظهار داشت: "کارهای آخر و آخرکار". در این فصل به چالشها و مشکلات وزیر علوم بودن در کشوری مثل ایران که چه بپذیریم و چه نپذیریم جهان سومی محسوب می شود، پرداخته شده است. مطمئن باشید مسئولیت یک دانشگاه و یا یک وزارت علمی یا تکنولوژیک در کشورهای توسعه یافته اینقدر با اعمال شاقه روبه رو نیست. من حتی فکر نمی کنم در برخی از کشورهای جهان سوم هم این همه سختی برای این وزارتخانه وجود داشته باشد. مدعای این امر همین رفتار یکسال و اندی مجلس با 6 وزیر علوم این کشور بود که یا استیضاح شدند یا رای اعتماد نگرفتند وآن طور تهدیدآمیز و موهن از تریبون مقدس خانه ملت با آنها برخورد شد. این مساله ای است که نشان می دهد ما یک افت اخلاقی شدید پیدا کرده ایم و دیگر از آن عزتی که در دوره اصلاحات در سطح جهانی داشتیم و از آن گفتمان مبنی بر اخلاق و کرامت و عزت انسان به این وضعیت رسیده ایم که در مجلس، که باید نماد و عصاره فضایل ملت باشد این گونه با عزیزترین شخصیت های مدیر کشور برخورد می شود.
وی در پایان سخنان با تاکید بر رسالت اجتماعی دانشگاه اضافه کرد: اگر قرار باشد فصل پانزدهم بر این جلد افزوده شود که در جلدهای بعد این مبحث موجود است؛ بحث همین رسالت اجتماعی دانشگاه است و اینکه دانشگاه و دانشگاهی چه مسئولیتی در قبال جامعه خود دارد.