گروه فرهنگ و هنر: مهمانی که به پایان رسید، بلند شدم تا با او خداحافطی کنم. او خداحافظی گرمی با من داشت. گفت "داماد عزیزم خداحافظ، تو را به خدا می سپارم".
برایم عجیب بود که چرا اینگونه خداحافظی میکند، همیشه ساده و صمیمی بود ولی این بار خداحافظیاش از گونهای دیگر بود. با همسرش نیز همین گونه خداحافظی کرد. اما مهری خانم که از خانه بیرون نمیرفت؟! از پلهها پایین آمدم و با همسرم شروع به صحبت کردم، گفتم که این بار پدرت با من کمی عجیب خداحافظی کرد، شاید داشت مثل همیشه شوخی میکرد. صدای جیغ مهری خانم از خانه بلند شد. این بار دیگر "ارحام صدر" شوخی نمیکرد. او رفته بود و ما را تنها گذاشته بود.
رضا ارحام صدر در 24 آذر سال 1387 درگذشت. روایتی که داماد او از زمان مرگش میدهد شاید بهترین نشانه باشد. نشانهای که ارحام صدرهمان گونه که پاک زیست، پاک و ساده نیز از میان ما رفت. بزرگترین کمدین اصفهانی در سال 1302 متولد شد و در تئاترهای بسیاری همچون "مست" و "من میخوام" نقش ایفا کرد و در آثار سینمایی بسیاری نیز به فعالیت پرداخت. گرچه سالهاست تئاتر اصفهان سلطان کمدی خود را به چشم ندیده ولی چشم انتظار ارحام صدر ماند، ارحام صدر چشم و چراغ این شهر بود. مردی که همان گونه زیست که آن را میدیدیم. کمدینی که شوخیهایش هنوز بر سر زبان اصفهانیهاست و گویی مردم نصف جهان طنازی خود را از بدیهه گوییهای او به ارث بردهاند. او کسی بود که هرگز نمرد، چرا که نام و یادش به نکویی به جاست.
خاطرات آن سالها در اذهان مانده است. زمانیکه در تئاتر ارحام صدر، استاندار حضور مییافت، امکان نداشت که مشکلی را بر روی صحنه به استاندار اصفهان تذکر ندهد. زمانیکه مخاطبش جوانان بودند با شوخی و طنز ویژگیهای اخلاقی را به آنها گوشزد میکرد و یا اینکه تیغ تیز طنزش هر آن که را که به تماشای او نشسته بود حتی برای لحظهای کوتاه از خواب غفلت بیدار میکرد. چه کسی تئاترهای ارحام صدر را یادش میرود. آنها که دیدهاند برای آنهایی که ندیدهاند با آب و تاب تعریف میکنند. تئاتر خصوصی اصفهان با ارحام صدر رونق یافته بود به طوری که اهالی شهرهای دیگر به اصفهان میآمدند و شب را در ماشین خود سر میبردند تا فردا بتوانند تئاتر ارحام صدر را ببینند.
یک روانشناس اجتماعی
اگر یک تئاتر را چند بار از ارحام صدر ببینید، خسته نمیشوید. هر بار متفاوت از قبلی! رازش چه بود؟ بدیهه گویی ارحام صدر زبانزد آنهایی است که به تماشای کارهای او نشستهاند. این ویژگی موجب میشد که اگر چندین بار هم به تماشای یک تئاتر بنشینید، خسته نشوید.
محمد علی میاندار، بازیگر پیشکسوت تئاتر با بیان اینکه ویژگی اصلی رضا ارحام صدر مداومت و پیگیری او در کارهایش بود به خبرنگار ایسنا میگوید: این کمدین در یکی از نمایشهایش به مدت شش ماه سر ساعت لباس میپوشید و برای ورود به صحنه آماده میشد و وقت شناسی که یکی از ویژگیهای بازیگر حرفهای است را کاملا رعایت میکرد. او میافزاید: در تئاتری که ارحام صدر بازی میکرد به جز متنهایی که آقای ممیزان مینوشت خود او نیز بنا به روانشناسی اجتماعی و شرایط جامعه، مسایل روز را بر روی صحنه نقل و نقد میکرد. بدیهه گویی ارحام صدر بسیار جالب توجه و نکتهای بود که کارهایش را محبوب کرد.
میاندار با تاکید بر تخصص ارحام صدر در بداهه گویی ادامه میدهد: ارحام صدر در بدیهه پردازی استاد بود و این خلاقیت فردی موجب شد تا در اذهان مردم ماندگار شود. این بازیگر تئاتر به شخصیت اجتماعی ارحام صدر و کار او در بیمه استان اصفهان اشاره میکند: ارحام صدر در بیمه به امور مردم رسیدگی میکرد. در خاطرم هست که برای بسیاری از مردم شغل پیدا میکرد یا در هزینههای ازدواج به مردم کمک میکرد یا با کمکهایی که از مردم خیر میگرفت به وضعیت مردمی که نیازمند بودند رسیدگی میکرد.
میاندار با تاکید بر رابطه ارحام صدر با مردم، میگوید: آن طنزی که ارحام صدر در صحنه داشت، در بین مردم نیز داشت و بر اساس زندگی او با مردم بر صحنه ارایه میکرد. البته نباید هیچ انتظاری داشت که هنرمند زندگی خصوصی خودش را بر صحنه بیاورد و مردم بفهمند. ولی ایشان ابایی نداشت که اتفاقات زندگی اجتماعی خود را در صحنه ارایه کند.
حسن اخلاق و رفتار؛ راز محبوبیت ارحام صدر
ویژگیهای ارحام صدر بر روی صحنه محدود نمیشد. در صحنه زندگی نقش بازی نمیکرد و خودش بود. همانگونه که بر صحنه نمایش شوخ طبع بود، بر صحنه زندگی نیز لبخند را بر لب یاران و همراهان خود می آورد. یکی از دوستان دیرین ارحام صدر در این باره به ایسنا میگوید: هر جا در کنار ارحام صدر بودیم احساس شادی میکردیم. من 45 سال با او دوست بودم و هیچگاه نشد که رفتار ناشایستی از او ببینم. اصغر صمدانی با اشاره به ویژگیهای اخلاقی ارحام صدر میافزاید: ارحام صدر هیچ وقت خودش را نمیگرفت و فروتن بود. صلابت، مردمداری، صداقت، شوخ طبعی و... در شخصیت او نمود داشت.
او اضافه میکند: یک بار که او را سوار ماشین کرده بودم، گفت 60 سال دنبال مروارید گشتم اما پیدا نکردم. اما امسال قسمت شده و پیدا کردم. چون ارحام صدر به تازگی از آمریکا برگشته بود، گمان کردم که در آمریکا مروارید خریده است. زمانیکه به مقصد رسیدیم دستش را به چشمش برد و گفت ببین آب مروارید آوردهام. صمدانی یکی از رازهای محبوبیت ارحام صدر را حسن اخلاق و رفتار او میداند و ادامه میدهد: اگر کسی به او سلام میکرد تا زمانیکه با او سلام و احوالپرسی کامل نمیکرد، در حالیکه او را حتی نمیشناخت، دلش راضی نمی شد. ارحام صدر به شدت مردمی و مردم دار بود، به اندازهای که هر کس از رفتار او لذت میبرد.
محبوب در صحنه، مقبول در اجتماع
شخصیت اجتماعی رضا ارحام صدر از ویژگیهایی است که همه نزدیکان او به آن اشاره میکنند. مقبولیت اجتماعی و احترام متقابلی که میان او و مردم برقرار بود از نکات برجسته شخصیت اوست. مردی که در اکثر تئاترها نقش نوکر را بازی میکرد، اما در بیرون همه او را به چشم یک فرد امین و فروتن مینگریستند.
صمدانی با بیان اینکه ارحام صدر جایگاه رفیعی در بین مردم داشت و به عنوان شخصی محترم و کارگشا در اصفهان شناخته میشد، میگوید: ارحام صدر در قرض الحسنهها عضو نبود ولی اگر فردی نیازمند بود و به عنوان نمونه میخواست برای دخترش جهیزیه فراهم کند، به او کمک میکرد. ارحام صدر در مورد آن شخص تحقیق میکرد و هنگامی که میدید واقعا نیازمند است با شخصیت اجتماعی مقبولی که داشت به یکی از تاجران اصفهان میگفت تا هزینه لازم را برای آن فرد فراهم کند. به هر کس هم که میگفت درخواستش را رد نمی کرد زیرا همه او را قبول داشتند و میدانستند که اگر بگوید فلانی به پول نیاز دارد، واقعا نیاز دارد و باید کمکش کنند.
او که سابقه دوستی 45 ساله با ارحام صدر دارد، ادامه میدهد: زمان تشییع پیکر ارحام صدر در اصفهان، خانمی در این مراسم شرکت کرد. یک نفر از او نسبتش را با ارحام صدر پرسید اما جواب داد که هیچ نسبتی ندارد. بعد از او پرسیدند که چرا در مراسم تشییع شرکت کرده است، جواب داد که ارحام صدر در جهیزیه دخترم کمک کرد و آبروی من را خرید. من هم آمدهام بگویم خدا او را بیامرزد و برایش دعا کنم.
نقش درام ارحام صدر تنها برای گوشزد به مسئولان
سخن که از دل برآید بر دل نشیند. طنزی که از دل ارحام صدر بر میخاست نیز بر دل مردم مینشست. کنایههای منعکس کننده مشکلات شهر، بداههای در مورد اوضاع زمان، صحبتی در مورد وضعیت اجتماعی و سخنانی که از هم نشینی با مردم بیرون آمده بود، اینها دیالوگهایی بود که مردم را در تماشای تئاتر ارحام صدر به سوی خود می کشید. صمدانی با اشاره به رابطه زندگی ارحام صدر در میان مردم و در صحنه میگوید: در هر کاری که انجام میداد امکان نداشت که نتیجهای مطلوب به نفع مردم نگیرد، به دولت گوشزد میکرد و مسئولان را بر روی صحنه مورد خطاب قرار میداد. همه از استاندار اصفهان تا مردم عادی هم احترامش را داشتند. نقش درام بازی نمیکرد ولی اگر نقش درام نیز بازی میکرد برای این بود که نکاتی را به گوش مسئولان استان برساند.
پایان یک اسطوره
24 آذر سال 1387 روزی بود که ارحام صدر از میان ما رفت. مراسم تشییع او اما در میان انبوهی از جمعیت و با شکوه هر چه تمامتر برگزار شد. این بار دیگر ارحام صدر ساکتتر از همیشه شده بود. رفیق دیرین ارحام صدر با اشاره به زمان فوتش میگوید: آقای جهانگیری که داماد ارحام صدر بود زمان فوت او را این گونه روایت میکند که ساعت چهار و نیم بعد از ظهر بعد از صرف ناهار به ارحام صدر گفتم، من دیگر باید بروم، امر دیگری ندارید؟ آقای ارحام صدر جواب داد، برو که تو را به خدا سپردم و شروع کرد به خوش و بش کردن بی سابقهای با من. وقتی آقای جهانگیری از خانه بیرون میآید، صدای شیون مهری خانم، همسر آقای ارحام صدر به گوش او میرسد و وقتی که بر میگردد میبیند که ارحام صدر فوت شده است.
صمدانی ادامه میدهد: ببینید که ارحام صدر چقدر زیبا و راحت از دنیا وداع کرد. حتی بعد از آقای جهانگیری با مهری خانم هم همین گونه خداحافظی میکند که همه فکر میکردند دارد شوخی میکند، اما بعد میبینند که فوت شده است. یاد ارحام صدر اما هنوز در دل ها زنده است. گوشه و کنار اصفهان عکسهای او به چشم میخورد. بیشتر کاسبها تصویری از او را در مغازه خود نصب کردهاند. تئاترها و شوخیهای او نیز همچنان بدر این شهره حیات خود ادامه میدهند. صمدانی با اشاره به نیکنامی ارحام صدر میگوید: زیر شیشه میز من در دفتر کارم عکس ارحام صدر را گذاشتهام. هرکس که از راه میرسد و او را میبیند، می گوید خدا او را بیامرزد و از او تعریف می کند. حتی یک نفر هم نیامده که بدگویی او را کند. همه از او تعریف میکنند.