گروه سیاسی: محسن عربی، در یادداشتی در انصاف نیوز نوشت: آیت الله منتظری هیچگاه حقیقت را فدای مصلحت نمیکرد، هیچگاه حب الدنیا او را وسوسه نکرد تا لحظهای حقیقت را فدای مصلحت کند. برخلاف انتظار و وعدهای که به ذهن و قلم دادهای، یاد کردن و نوشتن از او کاری بس دشوار است. صفات و ویژگیهای بی بدیل که او را از صف عالمان خود با چند درجه اختلاف متمایز کرده بود چنان وسواسی بر ذهن و روحت میاندازد که اگر یک ویژگی از قلم بیفتد در حق او جفا شده است.
باری هر چند کوتاه و مختصر میتوان به بهانهی رفتن با عزتش چندی خط در مرام، منش، مسلک و مکتب او سیاهه کرد. در وهلهی اول باید گفت منتظری توانست "عالم با عمل" بودن را در عصر معاصر به منصهی ظهور برساند. امام موسی صدر که درود و رحمت خدا بر او باد را باید به عنوان فقیهی درک کنیم که علم خود را با عمل آمیخت و توانست شیعیان لبنان را از فقر و فلاکت برهاند و امروز ثمرهی این امر خطیر را در موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه شاهد هستیم.
بعد از ایشان آیت الله منتظری مصداق بارز کسی بودند که علم و عمل را توامان با هم آمیختند و هیچگاه به علم مطلق اکتفا نکرند و در طول عمر پربرکتشان هیچگاه در بزنگاه های سیاسی و اجتماعی منفعل نماندند. او بر خلاف خیلی ها مصداق آیهی "لم تقولون ما لا تفعلون" نبود. شاید همین جلوه بس برای منتظری که بدانیم او یک قاعده در عصر حکومت فقهی شیعه نبود بلکن یک استثنا در میان عالمان دوران خود بود. شجاعت و صراحت گفتار در جایگاه حقوقی یک فقیه از مهمترین نکات زندگی فقیه عالیقدر بود. اگر سه دغدغهی اساسی مسائل فقهی، مسائل حقوق بشری و حقوق مخالفین در سی سال گذشته را از بقیهی مسائل تفکیک کنیم، میتوانیم به صراحت بگوییم که او در این سه زمینه پیشگام و پیشرو بود و بدون ترس از عواقب آن به بیان نظریات خود میپرداخت.
در زمانی که میتواند اختلاف شیعه وسنی دامنه دار شود او مبدع هفتهی وحدت میشود. ایشان از فقهایی بودند که تلاش زیادی برای وحدت شیعه و سنی چه در مقام فقاهت و چه در مقام عمل انجام داد. در واپسین سالهای زندگی خود با توجه کردن به حقوق مخالفین فصلی نو در روابط جامعهی مدنی اسلامی باز کرد و نشان داد که در بند مصلحت و عافیت اندیشی نیست. توجه فوق العادهی ایشان به حقوق مخالفین در حکومت اسلامی که کمتر کسی به آن پرداخته است را هم میتوان از نکات بارز دوران فقاهت ایشان دانست. او نه تنها معقتد به آزادی بیان و اندیشه و فکر هر فرد در جامعه بود بلکه مدافع آن بود و به این امر اصرار زیاد میورزید. وقتی احساس میکرد به بنی آدم ظلم شده است و حقوق او مورد تعرض قرار گرفته است دیگر برایش دین و مذهب ملاک نبود و تا جایی که میتوانست از او دفاع میکرد.
ایشان حکومت را به مثابه یک قرارداد اجتماعی میدانستند و معتقد بودند رابطهی مردم و حکومت یک اتوبان دو طرفه است؛ در همین راستا ولی فقیه مشروعیت خود را از مردم میگیرد و این امر موجب نفی دیکتاتوری میشود. اما زندگی سیاسی آیت الله منتظری شاید شبیه هیچ کس در عصر ما نباشد.او در محضر علمای بزرگی همچون آیت الله بروجردی و آیت الله خمینی مشق فقه کرد و توانست مبانی حکومت اسلامی را تئوریزه کند. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تنها فقیهی بود که در زندانهای مخوف محمد رضا شاه شکنجه شد. تبعید، تهدید و سلول انفرادی هیچگاه او را نسبت به هدفی که داشت مردد نکرد و در نهایت در آخرین روزهای منتهی به انقلاب اسلامی به همراه آیت الله طالقانی از زندان آزاد شد و پس از رنج و مرارت بسیار به هدف خود که همان سرنگونی شاه به رهبری امام خمینی (ره) بود رسید.
او امام جمعهی تهران و رییس مجلس خبرگان قانون اساسی شد و بعدها در تیر ماه سال 1364 به مقام قائم مقامی رهبری نائل آمد. اما نکتهی بارز در طول زندگی سیاسی ایشان صراحت گفتار و بیان حقیقت به شیوهی خود بود. آنگونه که او را شناختم این است که او آنچه را که وظیفه، تکلیف و رسالت خود میدانست به دور از اندکی ترس از عوام یا حاکمیت انجام میداد. پس از فتح خرمشهر از معدود چهرههایی است که مخالفت علنی خود را با ادامهی جنگ ابراز میدارد. پس از پذیرش قطعنامه توسط امام خمینی برای حمایت از رهبری انقلاب مردم را به راهپیمایی بعد از نماز عید فطر دعوت میکنند. شاید این دو موضوع نافی یکدیگر باشد اما در مرام و مسلک منتظری چیزعجیبی نیست. قطعا اگر پاسبانی از مصلحت و عاقب اندیشی را بلد بود هیچگاه دچار عزل و حصر نمیشد.
آیت الله منتظری هیچگاه دچار کبر و غرور و منیت در زندگی نشد و همواره اخلاق و دین را سرلوحهی مکتب خود قرار میداد. او از مصلحت اندیشی و ترس از عواقب عمل خود بیزار بود و هیچگاه حقیقت را فدای مصلحت نمیکرد. دوستی و ارتباط وی با امام و روشنفکران دینی باعث نشد که وی در مقابل احساس تکلیف و آنچه اعتقاد داشت که اشتباه است کوتاه بیاید. هیچگاه حب الدنیا او را وسوسه نکرد تا لحظهای حقیقت را فدای مصلحت کند. به راستی که ایشان عالمی متمایز نسبت به صف عالمان زمان خود و مصداق بارز "فقیه به ماهو فقیه" بودند. حسینعلی منتظری شبیه هیچکس نبود و همین باعث شد که نام او تا قیام قیامت در تارک شیعه بدرخشد. به حقیقت که عروج منتظری معنی این حدیث را به وضوح روشن ساخت: اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسد ها شی.