... چگونه ميشود اندیشه اصولگرایی، خود را یکه تاز جریان انقلاب بداند در حالی که روزی امام آنان را از اداره یک نانوایی هم عاجز و ناتوان خوانده بود؟
احسان یوسفی
گروه سياسي: معمار انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ميفرمود: «مردم ولی نعمتان این نظام هستند»؛ اما چه سخت و دردناک است که امروز عده ای در اتاقهاي شیشه ای به نام ملت، بیانيه صادر ميکنند و بر اساس آن محاکمه یک طرفه و رای ناعادلانه صادر کرده و به خورد ملت ميدهند که گویی آنان ولی نعمتان این انقلاب و سخنگویهاي نظام و ملتند!
سخت و دردناک است امروز کسانی خود را انقلابی و داعیه دار این نظام ميدانند که حتی یک سیلی برای انقلاب هم نخوردهاند ولی تنگ نظریهاي گذشته و تک صدایهاي هشت ساله و بی تدبیریهاي بی اصول ناپایدار دیروز، چنان عرصه را گسترده کرد که برخی به دنبال تسویه حساب با نیروهای اصیل انقلاب ميپردازند تا کشتی عظیم و سترگ نظام را به قایقی مبدل سازند که تنها خود و اعیان و انصارشان حق ورود به اندیشههاي انقلاب را داشته باشند و چنان بر این اندیشه اشتباه اصرار ميورزند که فرهنگ خودی و غیر خودی را زایش و شهروند درجه دوم و سوم را روانه جامعه کردند تا اتحاد و وحدت ایران را نشانه روند و از آب گلآلود قدرت، ماهی اغراضشان را صید کنند!
آن زمان که در بهار آزادی نام انقلاب بر دلها نشست، قرار بود ایران برای همه اندیشههاي وفادار به نظام باشد نه آنکه اندیشه ای به نام اصولگرایی به مصادره ارزشهاي نظام، رهبری، جنگ و شهادت بپردازد و با ادعای حراست و حفاظت از آنان برای خود مصونیت و مشت آهنین ایجاد کند به طوری که هر که مانند آنان نیندیشید با ناجوانمردی تمام به دایره ضد نظام هدایتش کنند و با برچسپهاي خود بافته و بی ریشه به آنان تهمت ضد میهنی و مردمی زنند تا به خیال خام خود عرصه را برای یکه تازی قدرت خویش هموار کنند.
چرا مدعیان اندیشه اصولگرایی، نظام را به دو قسمت تقسیم کرده اند و هر دو را بی مناقصه صاحب شده اند و آنان را که در بازی قدرتشان به رقص در نمی آیند و بر اساس دستور از پیش تعیین شده عمل نمی کنند؛ مورد تهمت، توهین و مجازات قرار ميدهند و چنان در این وادی مغرور شده اند که خود را جلوتر از رهبری و حتی صاحب این نظام و این انقلاب ميدانند! چگونه ميشود اندیشه اصولگرایی، خود را یکه تاز جریان انقلاب بداند در حالی که روزی امام آنان را از اداره یک نانوایی هم عاجز و ناتوان خوانده بود؟
چگونه ميتوان اندیشه اصولگرایی را مدافع خاص و حتمی انقلاب و راه رهبری خواند وقتی که به اندیشه و گفتمان رهبری گوشه چشمی ندارند و از فرمایشات ایشان، آن زمان که با اهدافشان سازگاری دارد تبعیت ميکنند و آن زمان که در نقد رفتارشان هست با آگاهی تمام خود را به خواب عمیق ميزنند که گویی مخاطب اندیشههاي رهبری نبوده اند.
بزرگان اصولگرایی که خود را مکتب دار تبعیت از رهبر انقلاب ميدانند چرا به فرمایشات ایشان که فرمود: اگر به نام انقلابی گری به برادران خودمان که از لحاظ فکری با ما مخالفند اما به اصل نظام وفادارند و اعتقاد دارند توهین و اهانت کرده و آنها را مورد آزار قرار دهیم از خط امام منحرف شده ایم” بی توجه هستند و نسبت به این جمله صریح و شفاف، روزه سکوت ميگیرند؟
این چه اندیشه اصولگرائیست که در زیر شعلههاي صریح وشفاف خورشید رنگ عوض ميکند و دائم از پایداری به ناپایداری و از خوشی به نا خوشی مبدل ميشود! چرا اصولگرایان هیچگاه به پایگاه رای و انتخابهاي معنا دار و روشن ملت که همواره در انتخاباتهاي تاریخ ساز حماسه با شکوه ساخته اند بی توجه هستند که در عین توهین و تهمتهاي که به دیگر رقیب سیاسی خود زده اند و در حالی که رقیب را از صحنه سیمای ملی، میلی کردند و صندلیش را حذف، چهره اش را کدر، صدایش را با پارازیت خط خطی کردند و بر دهانش لب سانسور دوختند و بر دکه ها، روزنامه ها را جمع کردند و بر سایت هایشان مهر فیلتر نقاشی کردند و بر دفترهایشان زنجیر سفت ساختند اما باز این ملت، همان حافظان و ولی نعمتان انقلاب بودند که باز در صحنه و میدان انقلاب حاضر شدند و با رای تاریخی دوم خرداد ۷۶و ۲۴ خرداد ۹۲ حماسه ای جاودان، غرور انگیز و با شکوه ساختند که هنوز هم با گذشت چندین دهه و چند سال از ۷۶ تا ۹۲ نام و یاد حماسههاي که رهبر انقلاب خرداد پر حادثه ۷۶ را به عنوان بیمه شدن انقلاب و از خرداد ۹۲ به عنوان حماسه ای با شکوه سیاسی یاد کردند.
هنوز هم عده ای با مرور و تکرار تاریخ به خود ميپیچند و به جای پذیرش و احترام به انتخاب ملت دست به تسویه حساب با مردمی ميزنند که با عقلانیت و تدبیر به آنان “نه” تاریخی دادند تا نشان دهند عزت و بزرگی در دست خدا و سپس ملتی ست که شاید هیچ گاه نتواند اندیشه ای را در سیمای ملی ببیند و به میلی بودنش اعتراض کند اما ميتواند در قالب رقابت انتخاباتی فرزندان خویش را انتخاب کنند تا ثابت کنند بزرگی نام و قدرت صدا و ثروت افسانه ای، دال بر مشروعیت مردمی و مقبولیت عام نیست بلکه عزت و بزرگی در درست پینه بسته اما حلال مردمیست که روزی میتواند از عرش به فرش آورند کسانی را که به سیمای ملت سیلی زدند.
کاش کسانی که خود را میراث دار اندیشه اصولگرایی ميدانند و با اهرم قانون دست به بی قانونی و آشوبهاي رسانه ای ميزنند تا آرامشی که بعد از سالها با تدبیر و امید متولد شده است را بر هم زنند، به گفتار خود پایبند و معتقد بودند! کاش به اصل بیست و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که ميگوید: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد. رجوع ميکردند و در برابر درک و پذیرش آن مقاومت نمی کردند!
اما شایسته است که مدعیان اصولگرایی بدانند که اهرم ما برای پاسخ به پرسشهاي زورمندانه و ناعادلانه آنان، نه خشم و کینه! و نه صدایهاي بلند و بی منطق! و نه نیروهای ماورایی؛ بلکه قانون اساسی کشوریست که هزاران لاله سرخ را به پایش هدیه داد تا در آن قانون فصل الخطاب باشد نه آنکه اقلیتی تندر رو به نام ملت تصمیم سازی کنند و فرزندان ملت را به مسلخ بکشانند. چگونه ميتوانید ادعای قانونمداری داشته باشید اما به سیمای ملت چنگ زنید و آنان را در دانشگاه به تفتیش عقاید محاکمه کنید؟ بر اساس کدام حکم، قانون و جایگاه دست به آزار ملت ميبرید؟
مگر دانشگاه جای اندیشه و آزادی بیان نیست؟
مگر رهبر انقلاب بارها بر شکوفایی آزادی بیان و اندیشه ولو با وجود مخالفت با تفکرهاي ما را ابلاغ نکردند تا اینگونه محافل در دل جامعه و دانشگاه برگزار شوند چرا که اعتقاد دارند انجام و برگزاری آن نشانه قوت و ظرفیت پاسخگویی حاکمیت میدانند نه ضعف و ناتوانی آن؟ حال بر اساس کدام محکمه و کدام دستور و کدام پشتوانه جایگاه عده ای که همواره در اقلیت مطلق به سر ميبرند و با جایگاه ۷ درصدی ادعای ۱۰۰ درصدی دارند در دل دانشگاه بر لب آزاداندیشان مهر سکوت ميزنند و دانشجویان را عروسک خیمه شب بازی دیگران تلقی ميکنند و به شان، فکر و وجود سرو گونه یشان توهین و برای دیگران در دل دانشگاه دادگاه برگزار ميکنند؟
چرا خود را فراتر و بزرگتر از قانون ميدانید؟ مگر ميشود ادعای تبعیت از رهبری را داشت و جلوتر ازاو گام برداشت؟ چرا به نام حمایت از رهبری برای نظام هزینه ایجاد ميکنید؟ چرا به بهانه دفاع ازخون شهدا، بر راه و اندیشه شهدا که همانا استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود پا ميگذارید و استقلال فکری و آزادی اندیشه را ضایع ميکنید؟ چرا با اعمال خود سرانه نیروهای وفادار و معتقد به نظام و رهبری را ميرنجانید تا دیگران از این افراطی گری مدعیان اصولگرایی سوء استفاده کرده و به نظام حمله کنند؟
از مدعیان و اخلاق مدارن اصولگرایی که به ظاهر معلمین اخلاق و دین پروری هستند و از توهین و هتک حرمت به یک فرد مومن مخالف هستند مي پرسيم: بر اساس اصل سی و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است. حال چگونه میتوان با پذیرش دین و کلام وحی و اعتقاد قلبی به راه امام و فصل الخطاب بودن قانون اساسی عده ای که گویا اعتقادی به قانون اساسی ندارند اینچنین دست به هتک حرمت شهروندان وفادار به انقلاب میزنند که بر اساس حکم قانون سرزنش، کنایه و توهین به آنان جرم و خطاست؟
مگر شما همواره اصلاح طلبان را با ناجوانمردی تمام بدون دادن یک دقیقه وقت دفاع، به هرج و مرج و زیر پا گذاشتن قانون متهم نمی کردید؟ حال چگونه ميشود امروز خود ترویج دهنده بذر بی قانونی در کشور شدهاید؟ اساسا تعریف و تعبیر شما از قانون چیست؟ آیا میتوان قانون را برای هم مسلکان خویش نرم و کج کرد و برای رقیبان خود آن زمان که از فهم و منطق اندیشه یشان عاجز و ناتوان ميمانید، قانون را سفت و سخت و ناجوانمردانه قرائت و اجرا کنید؟
آیا با خود اندیشیده اید که جایگاه امروزتان حاصل بی قانونیهاي دیروزست که با “نه” تاریخی ملت مواجهه شدید؟ اما پرسش واقعی این است، آیا رفتار شما در حالی که نشستهاي سیاسی رقیب سنتی یتان با آرامش،احترام،شور و نشاط برگزار ميشود تداعی کننده نوعی نا آرامی در دل دانشگاه و کشور نیست تا بار دیگر همانند دولت اصلاحات که هر ۹ روز يك بحران برای آن ایجاد ميکردید اینک در دل دولت اعتدال هر ۴ روز يك بحران بیافریند که گویی حیات عده ای در بحران آفرینی حکایت دارد و با آرامش و امنیت بیگانه اند؟
آیا حماسه با شکوه ۲۴ خرداد ۹۲ پاسخی واضح و روشن برای مدعیان اصولگرایی نبود تا از تابوی اکثریت خود ساخته حبابیشان خارج شوند و درک کنند سالهاست که از انتخابهاي مردمی خارج شده اند و مردم سلیقه، رفتار و اندیشه ای را ميپذیرند که در حقیقت اکثریت ایران را شامل ميشوند اما رقیب به خاطر حسادت و کینه همواره آنان را اقلیت ميخواند.
ای کاش همه فرصت اظهار نظر و دفاع از خودشون داشته باشند (272584)