....هاشمی خوب بازی میکند و در جریان بازی سیاست، شناور است و این همان دلیلی است که خودش و ناظران با لذت بازی او را – فارغ از برد و باختش – به طور کاملاً جدی پیگیری می کنند و میدانند حرکاتش یک به یک مورد تدقیق کامل خودش قرار گرفته اند....
محمدآزاد جلالیزاده
گروه مقالات: "فروید" نابغه ی کنکاش در لایههاي پنهانِ آگاهی آدمی، در مباحثش تاکید ميکند که شخصیت آدمی در 6 سال اول زندگی اش شکل ميپذیرد و از آن به بعد آدمی بر اساس این سالهاي اولیه اش، زندگانی را به سر ميبرد و جبرگرایی ژنتیکی و ذهنی و ناخودآگاهی بر احوالش حاکم شده و تغییر در اعمال و کردار و گفتار ناممکن مينماید؛ در مقابل روانشناسان و انسان شناسان و متخصصان علوم انسانی انسان باور و وجود گرا بودند که سیر پیشرفت بشر را در نگاه به آینده ميجستند و وجود تنش و تلاش برای رفع آن را همراه با خوش بینی و نیاز انسان به تغییر سرلوحه ی آموزششان را تشکیل ميداد.
زندگی بسیاری از افراد شاخص انسانی، نظریات انسان گراها و وجود گراها را مورد تایید قرار ميدهد و از آن جمله در سرزمین ما سیر تغییرات آراء، اندیشهها، گفتار و کردار هاشمی رفسنجانی خود دلیلی آشکار بر درستی رای معتقدان به تغییر در سیر شخصیتی و گفتمانیِ انسان بوده است. هاشمی رفسنجانی بی شک مطالعهی موردی با اهمیتی در سیر تاریخ معاصر ایران است، او که زمانی نظارت استصوابی در مجلس خبرگان را باب کرد و دست نیروهای امنیتی و نظامی در ورود به ساحت وسوسه انگیز اقتصاد دولتی را باز گذاشت و حتی نامه ی چند تن از نامداران ملی مذهبی را – من باب نصیحه لائمه المسلمین – تاب نیاورد، در چند سال اخیر چنان تغییر موضعی داده که گاه آدمی را به شگفتی مياندازد.
یکی از دلایل آشکار این امر آن است که هاشمی رفسنجانی دقیقاً با نظام جمهوری اسلامی تعریف ميشود و او این سیستم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی را همچون فرزند خویش ميداند و تندرویهاي ترمز بریدهی این چند سال اخیر را بیماری مهلکی برای این فرزند عزیزتر از جانش ميپندارد. یکی از دلایلی که هاشمیِ کنونی را در عرصه ی سیاسی باور پذیرتر ميسازد آن است که هاشمی دقیقاً ميداند "سیاست" یعنی چه و به کدامین اعمال "سیاست ورزی" گفته ميشود، او رابطهی درست اخلاق و سیاست را دریافته است و دقیقاً ميداند که صفحه ی شطرنج سیاست نه جای "اخلاقنامهها"ی پر سوز و گدازست و نه جای بی اخلاقیهاي متهورانه.
او در میانهی خاکستری عرصهی اخلاقِ سیاسی و سیاست اخلاقی ایستاده است، نه چون خاتمی سیاست را به قربانگه اخلاق ميبرد و نه چون احمدی نژاد اخلاق را به قربان گه سیاست، او به درستی پی برده که این دو عرصه با وجود خلط مبحثهاي بسیارشان در طول تاریخ تفکر و تامل و عمل آدمی، دو حوزه ی بازی زبانی متفاوتند و نه در هم تنیدن اساسی آنها لازم است و نه گسیختن آنها از همدیگر. هاشمی خوب بازی ميکند و در جریان بازی سیاست، شناور است و این همان دلیلی است که خودش و ناظران با لذت بازی او را – فارغ از برد و باختش – به طور کاملاً جدی پیگیری ميکنند و ميدانند حرکاتش یک به یک مورد تدقیق کامل خودش قرار گرفته اند.
اولین زلزله ی سیاسی که هاشمی در چند سال اخیر ایجاد کرد، شرکتش برای انتخابات ریاست جمهوری – که نگارنده را باور بر آن است که هاشمی خود ميدانست اجازه ی حضورش در صحنه داده نخواهد شد – و هموار کردن راه برای ریاست جمهوریِ فرد کاملاً عمل گرایی شبیه خودش بود و دومین زلزله را همین یکی دو روز اخیر با اعلام کاندیداتوریش برای مجلس خبرگان آینده در عرصه ی سیاسی ئ اجتماعی کشور انداخت و همه ميدانیم که زلزله هایی که عالیجناب ایجاد ميکند برای آن است که زلزله ای بزرگ و سهمناک – شما بخوانید رادیکالیسم – کل دست پرورده ی عمر سیاسی و اجتماعیش را در ننوردد.