گروه سياسي: علی اصغر شفیعیان روزنامهنگار در نقدي نوشت: یادداشت فیسبوکیام دربارهی اظهارنظر بهنوش بختیاری که در روزنامهی آفتاب یزد هم بازنشر شده بود، واکنشهای بسیاری داشت البته در رسانههای دلواپسان، تعدادی مصاحبه و گزارش و یادداشت و حتی بیانیه! هر چند دلواپسان حتی از همان هم تلاش کردند که ماهی بگیرند اما از تاثیرش کاملا راضی هستم. ضمن این که به دلواپسان پیشنهاد میکنم روی این کار کنند که زمینهی مناظرهی بهنوش بختیاری و دکتر ظریف دربارهی ترکمنچای خواندن توافق وین فراهم شود، در زیر به چند نکته دربارهی نقدهای این روزها به آن یادداشت اشاره میکنم:
1. رسانههای دلواپس با زرنگی به تحریک تعدادی از هنرمندان پرداختهاند، از جمله پوران درخشنده، بهزاد فراهانی، جهانگیر الماسی نظراتی را دادهاند، مثلا مهران رجبی در در حمایت از موضع بهنوش بختیاری گفته که «مگر شما می توانید آینده توافقات را ترسیم کنید؟». احمد نجفی هم در برداشتی غلط گفته «این درست نیست که بخواهیم افراد را متهم به دلقک بازی و نادانی کنیم»، در حالی که یک پزشک در موضوع پزشکی داناست و در خیلی از حوزهها دانا نیست؛ این توهین نیست. مانند بنده که در بازیگری و کارگردانی حتما دانا نیستم
اما آقای آرش میراحمدی گفته «ما هم به عنوان یک عضو از جامعه حق اظهار نظر داریم» و خانم مرجانه گلچین هم گفته است که «هنرمندان با این شرایط ترس از بابت اظهار نظر خواهند داشت». هر دو درست میگویند، هم ایشان حق اظهارنظر دارند و البته نظر هر کسی کارشناسی محسوب نمیشود، ستارههای سینما باید مراقب حرفهایی که میزنند باشند، شاید نظر غیرکاشناسی آنها به دلیل محبوبیتشان جدی گرفته شود یا مورد سوءاستفاده قرار بگیرند.
مرجان شیرمحمدی در جایی نوشته که «اتفاقا شخص او [بهنوش بختیاری] یکی از مهمترین بازیگران این سرزمین است»، من هم در این شکی ندارم اما فقط بازیگر مهم هستند نه دیپلمات خوبی! کوروش معصومی هم در اینستاگرامش مفصل نواخته است که به نظرم اگر این یادداشت را بخواند جوابش را میگیرد.
اما قابل توجه هنرمندان: از دلواپسان سیاسی بهنوش بختیاری درخواست میکنم که این خبر با تیتر «نماد شیطان پرستی روی صورت بهنوش بختیاری+تصویر» که پارسال در رسانههایشان منتشر کردند را حذف کنند، خوبیت ندارد که یک هنرمند که امروز فاخر و دلواپسش میخوانند، به شیطان پرستی متهم شده باشد[!] پروندهی گذشتهاش را پاک کنید، مگر ملاکتان حال بهنوش بختیاری نیست :)
2. نمیدانم بهانهی کسانی که جنبش حمایت از سلمونی و بقال راه انداختند چه بود؟ من نوشتم که «او یک بازیگر طنز و شومن است و اندازهی همان سلمونی یا بقال میتوان روی نظرش حساب کرد و بس». این اشاره به سلمونی و بقال به خاطر این بود که یک هفته قبل از آن یادداشت، در فیسبوک نوشته بودم:
«فردای توافق وین، رفته بودم سلمونی. آقای سلمونی پرسید حالا با توافق چی میشه؟ پرسیدم نظر خودت چیه؟ گفت «خیلی خوبه، البته 7 – 8 سال طول میکشه تا تاثیر بگذاره». همان روز رفته بودم بقالی، یکی از فروشنده همین رو پرسید و باز نظر خودش رو پرسیدم و جواب همان بود که طول میکشه! این یعنی خیلیها انتظار واقعی دارند نه یک شبه. این اندازه از درک و فهم هر چند مربوط به بخشی از جامعه است اما همین هم باعث افتخار است».
بنابراین آنهایی که عوام فریبانه قصد داشتند آن عبارت را توهین به فهم سلمونی و بقال بخوانند، بدانند که ما به نظر همه احترام میگذاریم و این دلواپسان هستند که چون نظر اکثریت مردم را دربارهی توافق میدانند، حاضر به رفراندوم و نظرسنجی در این باره نیستند و به جایش به سراغ علم کردن دلقکهای همسو میروند.
3. اما داستان «دلقک»: بازیگران طنزی که اینقدر لودگی میکنند، چه نام دارند؟ یعنی آیا کار بهنوش بختیاری با چارلی چاپلین قابل مقایسه است؟ آیا چاپلین هم لودگی میکرد و وسط کار «پخ» میکرد تا تماشاچی بخندد؟ ای کاش منتقدین ما کمی شجاع بودند و کمدینهای ما را به نقد میکشیدند. اما نظر دو کارشناس را به عنوان نمونه میآورم:
«نیما شعباننژاد» همان «نیما» در «خندوانه»، که کارگردانی تئاتر خوانده و از سال 83 به طور حرفهای تئاتر کار میکند در یک مصاحبه گفته است: «حتی کمدیام هم لودگی نیست. جایی گفتم من از بچگی دوست داشتم دلقک باشم اما تصور مردم ما از دلقک اشتباه است. دلقک لوده نیست، دلقک آن کسی است که در سیرک کار میکند. اصل بازیگری از همان ماسک دلقک میآید. اصلا دلقک یعنی بازیگری».
ابراهیم نبوی، طنزپرداز معروف که برای سریالهای طنز بسیاری در صداوسیما طنزپردازی کرده، در پاسخ به این پرسش که «بسیاری از هنرهای مدرن امروزی ریشه در گذشته دارند. آیا کمدی استند آپ نیز چنین پیشینه ای را در زبان فارسی دارد؟»، گفته است: «من ریشههای این نوع نمایش را جز در بعضی برنامههای دلقکهای دربارهای مختلف، که بیشتر از دوره قاجار نقل شده، نمی دانم. اعتماد السلطنه در روزنامهاش بارها به اجراهای مختلف "کریم شیره ای" و سایر دلقکهای دربار ناصرالدین شاه مثل "شیخ شیپور" و بقیه اشاره میکند، ولی اغلب آنها با وجود تک نفره و خنده دار بودن، با استندآپ کمدی که ما درباره آن حرف می زنیم، کمی تفاوت دارد».
میدانید که برنامهی آبرنگ خانم بهنوش بختیاری در شبکهی نسیم هم در همین قالب اجرا میشد که البته در آن مقطع دلواپسان به خاطر لودگی بسیار آن برنامه اعتراض کرده بودند. بسیاری در ایران تصور غلطی از دلقک دارند، از جمله خود خانم بختیاری که در مصاحبهای گفته بود: «متاسفانه چند وقت پیش داشتم از جایی چیزی می خریدم وقتی کمی توضیح دادم و صحبت کردم مرد فروشنده گفت صدایت چقدر شبیه این دختر دلقکه تو تلویزیون است. دلقک؟! هنوز مردم فکر میکنند کسی که می خنداند، دلقک است».
در مجلهی دنیای تصویر در حاشیهی مصاحبهای با جیم کری، کمدین معروف نوشته بود: «پیتر سلرز زمانی گفته بود «ما دلقک ها، زندگی غم انگیزی داریم» و حالا کری اگر هم الزاماً آدم غم انگیزی به نظر نمیرسد کاری هم نمیکند که به سنت رایج کمدین های عصبی پایان داده شود».
نمیدانم حق داریم خانم بهنوش بختیاری را با پیتر سلرز مقایسه کنیم یا خیر؟ البته مقایسهی او با کمدین معروفی مثل پیتر سلرز صحیح نیست. مضحک اینجاست که «الهه راستگو»ی معروف در مصاحبهای در واکنش به آن یادداشت، بهنوش بختیاری را با بهلول، عبيد زاکاني و شيخ بهايي مقایسه کرده است!
4 – سیدعلی آقای طاهری، نمایندهی پایداریچی مجلس گفته است: «توهین به خانم بهنوش بختیاری بهدلیل انتقاد هستهای نشانگر فضای خفقان است. چطور بازیگران هالیوود اجازه اظهارنظر درباره مذاکرات را دارند، اما هنرپیشههای ایرانی حق اعتراض و اظهارنظر ندارند».
همینطور محسن جندقی در روزنامهی «وطن امروز» در یادداشتی با تاکید بر این که «بهنوش بختیاری را میتوان یک زن فعال ایرانی دانست. اصلا بهنوش بختیاری را نماینده زنان خیلی معمولی ایران بدانیم» ...، نوشته است: «نویسندهای که به بهنوش بختیاری توهین کرده، وقیحانه نوشته روی نظر وی به اندازه همان بقال و سلمونی میتوان حساب کرد! اولا اگر نظر بختیاری ارزشی نداشت نویسنده فوق اینقدر عصبانی نمیشد و توهینها و افتراهای وی به این بازیگر نشان میدهد نظر بختیاری ارزش آن را داشته که آقای نویسنده دست به قلم ببرد. ثانیا آقای نویسنده به راحتی خود را بالاتر از یک بقال و یک سلمانی دیده است و گویا بقالها و سلمانیها جزو انسانهای درجه چندم در ایران هستند! این نگاه درجهبندی و توهینآمیز نه حمله به بهنوش بختیاری که توهین به هموطنانی است که شغلهای مختلف دارند. آقای نویسنده به راحتی خود را برتر از یک بقال و یک سلمانی شریف میداند و فکر میکند بهتر از بقیه میفهمد و شعور والایی دارد!»
اول اینکه آقای وطن امروز! آیا پگاه آهنگرانی و باران کوثری را هم زنان ایرانی میدانید که حق داشته باشند در بخش فرهنگی ستاد انتخاباتی این و آن فعالیت کنند؟ یا فقط اگر بهنوش بختیاری و شاید فردا روزی تتلو دربارهی راکتور آب سنگین یک اظهارنظر تخصصی همسو با دلواپسان داشته باشد، زن فعال ایرانی به حساب میآید؟
دوم این که شمای وطن امروز که میگویید از جریان «انحرافی» جدا شدهاید، لطفا راه «انحرافی» نروید؛ اصلا نقدی به خانم بختیاری نبود، نقد به دلواپسانی بود که به اظهارنظر همچو اویی آویزان شدهاند و آن برایشان از نظر دکتر صالحی مهمتر است و توافق را با این حرفها رد میکنید، وگرنه ابرازنظر و انتشار آن حق همه است، چه خاتمی و ظریف و چه احمدینژاد و بهنوش بختیاری! لطفا منحرف نشوید از موضوع.
5. در ابتدای همان یادداشت به صراحت نوشتم و باز تاکید میکنم که «این استفاده از چهره ی یک «زن» بازیگر طنز آن هم بهنوش بختیاری، بسیار هوشمندانه بود، تبریک به دلواپسان هسته ای». اعتراضم جناحی نبود و برای همین هم در همان یادداشت نوشتم که با استفاده از شجریان در 88 هم مخالفم، یا با اظهارنظر غیرکارشناسی هر کسی دیگر. هر کسی حق اظهارنظر دارد، چه بقال و سلمونی و حتی دلقک. گیر کار، اظهارنظر او نیست؛ پرچم شدن آن اظهارنظر توسط دلواپسان بود که چون کلاه خودشان پشمی ندارد، به پشم کلاه بهنوش بختیاری آویزان شدهاند.
با توجه به این که در یادداشت قبلی تاکید کردم «مضحک آنجاست که دلواپسانی حرف علی اکبر صالحی و جواد ظریف را به اندازهی یک دلقک هم قبول ندارند» ولی دلواپسان و برخی منتقدان بر اهمیت نظر بهنوش بختیاری همچنان تاکید دارند، پس مناظرهای بین بهنوش بختیاری و دکتر ظریف برپا شود تا مردم آگاه شوند که واقعیت توافق چیست؟ هر چند باز هم توصیه میشود از آویزان شدن به نظر غیرکارشناسی بهنوش بختیاریها دست بردارند.