گروه سياسي- رسانهها: روزنامه بهار در ستون «نظر» امروز خود در نقدي از فرهاد ترابي نوشت: اگر بگوییم روحانی مظلوم است، شاید خیلی ها با توجه به پرستیژ و سابقه سیاسی و اجتماعی ایشان و حتی طرز حرف زدن و نگاه کردنش ، بگویند صفت مقتدر بیشتر به نام روحانی می آید، تا مظلوم اما واقعیت سیاسی امروز ایران، نشان از تنهایی و مظلومیت عجیب روحانی می دهد.حتی رئیس دولت اصلاحات که در دوره اش هر نه روز یک بحران ایجاد می شد هم، به تنهایی روحانی نیست؛ چرا که بدنه دولتش واستانداران و فرمانداران و بخشداران هم با سیاست های کلی دولت همراه بودند و معمولا مواضع رادیکال را ایشان می گرفتند و رئیس جمهور در پی تعدیل آن بر می آمد.
حال آنکه از اولین روزهای روی کار آمدن دولت یازدهم، این روحانی است که مواضع جدی در مقابل مخالفان دولت می گیرد و بدنه دولت این همراهی و همسویی را ندارد.به نظر می رسد بعضی از دولتیان امیدی به آینده ندارند و ریاست روحانی را دولت مستعجلی می دانند؛ که قرار نیست دوباره تکرار شود.اگر بخواهیم این امر را با دولت ائتلافی و واژه اعتدال توجیه کنیم هم به بیراهه رفته ایم؛ چرا که با نظام حزبی نیم بند ما و احزاب موسمی نمی توان صحبت از دولت ائتلافی کرد.
چندی پیش چهار وزیر کابینه، نامه ای به رئیس جمهور نوشتند و بعد جناب ترکان حرفهایی را زد و واکنش هایی را برانگیخت که واقعا جای سؤال داشت.نفس این حرکت که باید در راستای تقویت سیاستهای دولت می بود، به ضد خود بدل شد و به قول مولانا «از قضا سرکنگبین صفرا فزود».بدیهی است وقتی حرفی رسانه ای می شود ، چه تکذیب شود و چه تأیید؛ تأثیرش را می گذارد. آیا واقعا هماهنگ کردن هیأت دولت اینقدر سخت است که در شرایط پسابرجام و سنگ اندازی دلواپسان و بحر طویل های رئیس کمیسیون منحله برجام در تلویزیون پایداری ها و قرمزی کماکان بورس، باید حرفهای چهار وزیر مهم کابینه با نرخ خوراک پتروشیمی ها و وضعیت سهامدارانشان، تاخت زده شود و گره کور دیگری به گره های اقتصادی جامعه افزوده شود؟
اگر روزگاری احمدی نژاد در قالب یک شومن طناز در مقابل مجری مبهوت و حیران سیما، درچشم میلیون ها بیننده زل می زد و با حالتی طلبکارانه می گفت پراید بیست میلیون! آخه کیلویی چند؟ هیچ کس تعجب نمی کرد و نمی گفت در دوره خودت سه برابر شد؛ چرا که همه چیز دولتش به هم می آمد و وزیر امورخارجه اش هم در سفر رسمی سنگال برکنار می شد و قطعنامه ها کاغذ پاره بود و قطعنامه دان ها هم به تبع آن پاره. دیدیم که در آغوش گرفتن ننه چاوز هم به اندازه دست دادن ظریف و اوباما، واکنشی در پی نداشت.
دولتی که با نفت بالای صد دلار، این همه بدهی به جای گذاشته، یعنی به خیل عظیمی از مدیرانش حسابی رسیده است و اینها با نفت چهل دلاری ، قطعا مدام فیلشان یاد محمود جان می کند و بدشان نمی آید دوباره روزگار ویژه خواری ها تکرار شود و از بگیر و ببندهای انضباط مالی اسحاق جهانگیری هم خبری نباشد.مدیران میانی و استانداران غیر همسو می توانند دولت را با چالشی اساسی رو به رو سازند.دکتر روحانی رئیس جمهوری است که با شعار تدبیر و امید آمده است و مردم انتظار دارند تدبیر را در همه امور از جمله در هماهنگی خود هیأت دولت ببینند.
همان طور که علی مطهری گفته، بعد از اصلاح سیاست خارجی اکنون نوبت پرداختن به سیاست داخلی است. اگر واقعا وزرا و مشاورانی هستند که در ادامه راه، نفس بریده اند، باید خیلی راحت از کابینه حذف شوند. وقتی در خبرها می خوانیم که نیروهای احمدی نژاد در روابط عمومی های دولت جا خوش کرده اند، باید به فکرچاره ای اساسی بود. جناب صادق مشاور رسانه ای رئیس جمهور انسان بسیار شریفی است؛ اما آیا در این برهه حساس توانسته در مقابل هجمه های مطبوعاتی شب و روز گروه پایداری حرکتی انجام دهد! کمتر انسان آگاهی بود که نداند وارث هشت سال محمودیسم در ایران، چه شرایط سختی در پیش دارد.
احمدی نژاد از همه بهتر می دانست که چه تحویل گرفته و چه تحویل می دهد. حال که روحانی در این دوسال توانسته نمد هسته ای را از آب در آورد و قطار کشور را بر ریل عقلانیت اندازد، نباید با ناهماهنگی ها و شلختگی های خود اعضای کابینه و تصمیم گیری های گاه متناقض، خواب آشفته پایداری ها را برای رسیدن به قدرت، تعبیر نماید. با یک دکتر ظریف نمی شود همه کاستی های کابینه را جبران کرد. دولت روحانی باید به سمت تکثیر ظریف ها برود، چیزی که مردم از او انتظار دارند و به خاطرش به او رأی داده اند...