محمدآزاد جلالی زاده
اگر بخواهیم تعریفی ساده از تاریخ به دست بدهیم می توان تاریخ را کنش و واکنش انسانی در ظرف زمان و مکان دانست و از این رو باور دارم که اساساً چون این کنش و واکنش محدود به دو مؤلفه بنیادین زمان و مکان -- مشخص -- است بنابراین بر خلاف باور بسیاری، تاریخ تکرار پذیر نیست چه در صورت های کمدی و چه در وضعیت های تراژدیکش و به تبع شخصیت های بازیگر در عرصه ی تاریخ نیز بی همتایند و غیر قابل تکرار.
اصولاً تاریخ همچون هستی همیشه در حال تغییر «هراکلیتوسی» است، همچون آب رودخانه در حال جریان است و نمی توان قسمتی از این رود را با قسمتی دیگر از رود مورد مقایسه قرار داد یا حتی مشابهت پنداری را در این زمینه به میان آورد. سیاست و کنشگری سیاسی در معنای فراخ آن نیز به شدت با دو مقوله اساساً تغییر پذیر زمان و مکان پیوندی بنیادین دارد و علی القاعده دوستی ای بیشینه بین تاریخ و سیاست می توان یافت.
بر خلاف باور عده ای، سیاست با رفتن در پی آواز حقیقت سرِ مهرورزی ندارد و عناصر سیاست همچون مونادهای لایتجزای «لایب نیتسی» نیستند که تغییرناپذیر و دائمی باشند و اصولاً سیاست ورزی به نحوی برگشت ناپذیر فرزند زمانه ی خویش است.
با توجه به چند نکته ی که بدانها اشارتی رفت، می توان گفت که در کنه این مطالب، مساله ای نهفته ست و آن اینکه در سیاست ورزی عطف به ما سبق محلی از اعراب ندارد؛ شهید بهشتی که بود و چون بود و چه کرد و چرا کرد و چگونه کرد، هیچ ربطی به کنشگری امروز در عرصه سیاست ایران ندارد، بدیهی است که مشکلات سیاسی - اجتماعی امروز سر آشنایی با مسایل اول انقلاب ندارند که بتوان دو کنشگر را فارغ از زمان و مکان و در یک خلاء بافتاری تصور کرد و هر دو را به یک شبیه دانست و در کارِ قیاس شد.
بهتر آن است که فارغ از ورود در امر «شبیه سازی» !؟ که شبیه فلان آمد و شبیه بهمان رفت، در پی راه چاره های اساسی برای حل مشکلات کشور بود و به چگونگی برقراری رفاه و امنیتِ -- در همه ی حوزه ها -- عمومی اندیشید.