رضا صادقیان
اکثر جنگها با فشردن یک دکمه و پرتاب موشک با فرمان شخصیتهای قدرتمدار آغاز میشود. با بمباران مناطق مسکونی و زیر ساختهای یک کشور و به عبارتی، جنگها را اهل قدرت و مسئولان نظامی و سیاسی حاکمیتها آغاز میکنند، ولی بار جنگها و پیامدهای منفی تمام ویرانیها را مردم به دوش میکشند. مردم شهرهایی که ناخواسته وسط میدان جنگ قرار میگیرند، خانههایشان طعمه بمب و حریق میشود، به شهادت میرسند، زندگی خود را در چشم برهم زدنی از کف میدهند و ناچار میشوند تمام داراییهای جابجا نشدنی را در همان نقطه جنگی رها کنند و جانشان را به سلامت از مهلکه نبرد به محلی امن برسانند. به همین آسانی همین مردم میشوند «جنگ زده» .
آغاز جنگ، پایان آرامش، پایان زندگی در شرایط آرام و زیست در وضعیت بحرانی و نبودنهاست. با شروع جنگها جای امور عادی و اضطراری تغییر میکند. به جای آنکه به مسئله بهبود شرایط آموزشی، بالا بردن شاخصهای بهداشت، ارتقاء سیستم حمل و نقل عمومی و یا به مسائل سیاستگذاری عمومی از سوی دولت-حاکمیت دقت شود همه نگاهها به سوی جنگ و حوادث پیرامون چنین رویدادی کشیده میشود. با توجه به همین جابجایی اولویتهاست که برخی از کشورها در دوران جنگترجیح میدهند بخشی از بدنه نظامی به عرصه دولتداری ورود پیدا کند، به عبارتی نیازهای کشور با تشخیص دیدگاه نظامیان به سامان برسد و نه نیروهای سیاسی.
هر ساله با سالروز آغاز جنگ تحمیلی شاهد برگزار شدن برنامههای مختلف از سوی سازمانهای متولی و حتی سازمانهای دولتی هستیم، ۱۲۰۰ برنامه متنوع، ۴۰۰ برنامه درباره سالروز جنگ تحمیلی و. . . مدیرانی با نگرشهای سازمانی و رعایت نظم اداری، از برخی چهرههای جنگ تحمیلی و شناخته شدن دعوت به عمل میآورند. در واقع برخی سازمانها و نهادهای جدید و یا معاونتهای فرهنگی در هر مراسم سعی میکنند با نگرشی منظم، با برنامه و با در نظر گرفتن خطوط ذهنی، واقعی و روایتهای رسمی به این مسئله ورود کنند. نتیجه نیز تا حدودی قابل پیشبینی است. برگزار کنندگان مراسم به برخی از رزمندگان به رسم یادبود هدیه میدهند و جمعکثیری با رعایت سکوت به سخنان یکی از شخصیتهای نظامی تصمیمساز در دوران جنگ گوش میسپارند، آنچه در این میان مغفول میماند و مانده، نپرداختن به روایتهای دیگر است، مسائلی اجتماعی، پیامدهای فرهنگی، اقتصادی و دیگر حوزهها در زمینه جنگ است.
تا کنون کمتر به خاطرات روزهای ابتدای جنگ و تغییر وضعیت زندگی شهروندانی که در مناطق مرزی زندگی میکردند و یا آسیبهای جنگ به جان آنان در نقطهی دیگر اصابت کرده از زبان مردم توجه شده است.
داستانها و خاطرات کوتاهی در همین زمینه منتشر شده و میشود، با این حال در مقایسه با گفتارها و برنامههای اجرا شده درباره جنگ از زبان تصمیمسازان، نظامیان و رزمندگان رده بالای نظامی بسیار ناچیز است. به عنوان مثال، بعضا به مناسبت آغاز روز جنگ ایران و عراق، روز بازگشت آزادگان به وطن، پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و یا سیاستهای که از سوی مسئولان در دوران جنگ پیگیری میشد، شاهد انتشار ویژه نامه مناسبتی بودیم-هستیم، با این حال روایت قالب چنین مکتوباتی پیروی از همان سبک سالهای گذشته است. به واقع ما با نگاه سربازان ارشد و نظامیان رده بالا در جبههها روبهرو هستیم، روایت جنگ از زبان کارمندان، کارکنان پالایشگاه آبادان، زنان خانهدار و مردم عادی مناطق جنگی کمتر در دست است.
کتاب «دا» با روایت سید زهرا حسینی را میتوان یکی از همین روایت شهروندان در خرمشهر به حساب آورد، شهری که به یکباره با جنگ روبهرو شد و تمام مردم شهر را تحت تاثیر رویدادهای غمانگیزی قرار داد که در هزار پستوی ذهنشان هم برای آن اتفاقهای ناگوار جایی نبود. رمان «مهمان مهتاب» نوشته فرهاد حسنزاده یکی دیگر از همین آثار است، او داستان خانواده خوزستانی را نوشته که از خانه و کاشانه خودشان به سوی شهری امن میروند و با مشکلاتی بسیار روبهرو میشوند.
پرداختن به نقطههای پر ابهام جنگ لازم است، به عبارتی آغاز جنگ و پایان آن بخش جدا نشدنی از تاریخ ما است، به اینترتیب لازم است به همان دقتی که در میان خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی جستجو و به گفتههای دیگر فرماندهان جنگ به دید موشکافی نگریسته میشود و یا زمینههای پذیرش قطعنامه از نگاه سیاسیون، مدیران اقتصادی و نظامیان بررسی گردد، نیازمند دقت در بخشهای فرهنگی و اجتماعی تاریخ جنگ تحمیلی هستیم. قسمتهایی که بازیگران اصلی آن مردم بودهاند و بازخوانی آن خاطرات و پرداختن به چنین روایتهایی ما را با نمایی تازه و کمتر کشف نشده پیرامون مناطق جنگی روبهرو خواهد کرد. روایتهای شهروندانی از جنگ، حضور در جبهه و. . . با توجه به فاصله گرفتن از آن اتفاقها زاویهای دیگر به روی محققان، فیلمسازان و اهل هنر خواهد گشود، به نظر میرسد انعکاس دیدگاههای رسمی کارایی خود را تا حدودی از دست داده است.