محمدآزاد جلالی زاده
الف» معمولاً در هر مملکت و سامان پیشرفته و توسعه یافته ای نخبه ترین، باهوش ترین، سیاسی ترین و زیرک ترین افراد در حوزه امور سیاسی و اجتماعی، پشت صحنه بازی می کنند و مهره می چینند و طرح بازی می دهند و طرح های آزمایشی گوناگون مورد آزمون قرار می دهند و سپس پیاده نظام درون گروهها و احزاب و دسته جات خود را جلو می اندازند و آنها را وارد بخش های مختلف مدیریتی، پارلمان ها و دستگاه های مختلف می کنند تا امور و نقشه ها را جلو برند، این حالت در اکثر قریب به اتفاق کشورهای توسعه یافته جریان دارد و به پیش می رود، در بعضی دیگر از کشورها خود افراد مدیر و باهوش مجبور هستند جلو بیایند و امور فکری، طرحی و عملیاتی را همزمان به جلو برند و چرخ های مملکت را بچرخانند.
ب» اما در میان این وانفسا، «ایران» خود پدیده به نهایت جالبی ست، اولاً انگار که «تحزب» و «کار حزبی»، فحش و ناروا گفتن خانوادگی ست، تقریباً ۹۰ درصد افراد سیاسی و نمایندگان مجلس و مدیران در ایران مستقلند!؟ و اهل هیچ حزبی نیستند و نگارنده هنوز دقیقاً نمی داند «مستقل» در عالم سیاست ایران یعنی چه؟؟ و مستقلان دقیقاً به چه اموری مشغولند؟! ثانیاً چون فعالان سیاسی و اجتماعی و نمایندگان مجلس آرام آرام از حزب رشد نکرده اند و تربیت سیاسی لازم نیافته اند و بسیاریشان یک شبه و طبق اصول رای دادن عشیره ای - قبیله ای!؟ در ایران، رأی آورده و نماینده شده اند، مهمترین دغدغه های زندگی سیاسی شان این است که مثلاً مدیر آموزش و پرورش فلان منطقه شان را بردارند و به جایش یکی از دوستان خودشان را بگذارند و یا آسفالت کوچه همسایه شان را مرمت کنند تا از آنها تعریف شود!؟ و چون به منطقه و حوزه انتخابی خویش می روند و رأی دهندگانش به آنها می گویند: آقای نماینده زیاد در تلویزیون پیدایتان نیست!؟ فکر می کنند رسالتشان آن است که فردای آن روز که به مرکز برگشتند مهران مدیری و رامبد جوان شوند و با صحبت و بحثی مربوط یا نامریوط و حاشیه ای خود را بر صدر اخبار فضای رسانه ای - مجازی بکشانند.
ج» همین درد عدم تحزب در ایران و نبود کار کارشناسی و تربیت افراد سیاسی در طول مدت زمان است که باعث می شود در این وانفسای وضعیت عجیب خاورمیانه، تحرکات عربستان در حوزه مدنی، وضعیت عراق و کردستان، سیاست ورزی غرائب العقول ترامپ و رشد ترامپیسم و مساله کره، عده ای از نمایندگان به جای پرداختن به مسایل مهم کشور و واگشایی در حوزه های مختلف، تنها و تنها برای آنکه نامشان بر صدر اخبار رود و دیده شوند و در حوزه های انتخاباتی شان برای شان به به و چه چه کنند، در بدترین زمان ممکن مساله ی «تغییر نظم و نظام سیاسی کشور» کشور را مطرح و خواستار پارلمانی شدن سیاست کشور شوند و نپرسند فایده ت دقیق این چنین کنشی -- بالفرض عملیاتی شدن -- چیست؟
د» نفس اژدرهاست، او کی مرده است... از غم بی آلتی افسرده است.