داریوش احمدیان
با نگاهی به آنچه در تبلیغات رسمی در هفتههای اخیر مطرح میشود شاهد آن هستیم که نوعی اروپاهراسی بی مورد به راه افتاده است. پس از نطق دونالد ترامپ علیه توافق هستهای که برخی آن را شروعی برای خروج آمریکا از برجام ارزیابی کردهاند شاهد آن بودیم که مقامات ارشد اتحادیه اروپا و کشورهای این قاره یکصدا موضع ایران در قبال برجام را تایید کرده و با صراحتی که گاه بی سابقه بود علیه مواضع ضد برجامی رئیسجمهور ایالات متحده مطالبی را مطرح کردند. به موازات همین وضعیت که میتوان آن را حاصل توانمندی دیپلماتهای ایرانی در منزویسازی آمریکا دانست در داخل عدهای که نگاهشان به موضوعات عرصه سیاست خارجی برای مردم به خوبی شناخته شده و وزن اجتماعیشان نیز در چند انتخابات اخیر به عیانترین شکل ممکن نمایان شده است در تلاشند تا این موفقیت بزرگ را بی اهمیت جلوه داده و یکسان نشان دادن آمریکا و اروپا را در دستور کار خود قرار دادهاند. در این باره چند نکته قابل ذکر است:
۱- پروندههای اختلافی میان ایران و غرب (به معنای اروپا و آمریکا) به پرونده هستهای محدود نشده و بدیهی است که مختومه شدن پرونده هستهای و برطرف شدن تحریمهای مرتبط با آن به معنای پایان تحریمها و تنشها نیست.
۲- حمایت قاطع هفتههای اخیر کشورهای اروپایی از ایران تنها و تنها در خصوص برجام بهعنوان راه حلی برای یکی از پروندههای اختلافی دو طرف است و به طور طبیعی نمیتوان انتظار داشت که آنان به دلیل موافقت با برجام صفر تا صد اقدامات ایران را در همه مسائل تایید کنند.
۳- تلاش عدهای برای یکسان نشان دادن اروپا و آمریکا ناشی از مقدم انگاشتن غربستیزی بر منافع ملی است و همین امر باعث آن میشود که برخی جمله عجیب و غیرواقعی «اروپا و آمریکا یکی است» را بر زبان بیاورند.
۴- سختگیریها وتردیدهای نابجای بخشی از ساختار قدرت در موضوع مذاکرات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ایران و اروپا که سبب کندی حرکت در این مسیر شده است تنها سبب آن خواهد شد که آمریکا از این خلاء استفاده کرده و طراحیهای ضد ایرانی خود را پیش ببرد.
۵- به نظر میآید همانطور که در توافق هستهای، ایران توانست در مذاکرات و با مذاکرات بر روی حقوق اساسی خود ایستادگی کند و موانع تحریمی را از پیش پای مردم بردارد در سایر موضوعات نیز این توانمندی وجود دارد و تنها کافی است اندکی به توانمندی «فرزندان انقلاب» باور داشته باشیم.