محمد توکلی
باز هم احمدینژاد و باز هم جنجالی تازه؛ رییسجمهور سابق این بار با انتشار ویدئویی به سراغ تحریمها رفته است و ادعاهایی را مطرح کرده که مطابق معمول گفتههای او حاوی اتهام زنی هایی به دیگران است. ظاهرا این اخلاق ناشایست رییس دولتهای نهم و دهم که نقطه اوج آن را در مناظره های88 شاهد بودیم را پایانی نیست و هر چند وقت یکبار باید شاهد تکرار همان الگوی رفتاری خسارت بار باشیم. این بار تیر اتهام زنیهای محمود احمدی نژاد، حسن روحانی و علی لاریجانی را نشانه رفته است. او بر این اعتقاد است که ریشه تحریمهای بی سابقه علیه کشورمان به سالهای 82تا84 یعنی زمانی که پرونده هستهای در اختیار حسن روحانی بوده است بازمی گردد و مربوط به پیش از روی کار آمدن اوست و در این اتهام زنی علی لاریجانی که در مقطع کوتاهی در دولت نهم دبیر شورای عالی امنیت ملی بود هم بی نصیب نمیماند و احمدی نژاد او را مقصر به نتیجه نرسیدن مذاکرات در ابتدای دولت خود میداند. او در همین نطق یکطرفه به حمله به سفارت بریتانیا هم اشارهای کند و روایتی خاص از آن واقعه را ارائه میکند. بر اساس روایت خاص آقای احمدی نژاد بخشی از مسئولان کشور و همینطور بعضی مسئولان انگلیسی از حمله به سفارت اطلاع داشته و حتی مسیر به انجام رساندن این اقدام را هموار کرده اند!
در رد هر سه موردی که رییس جمهور سابق گفت میتوان به تفصیل و با مستنداتی متقن سخن گفت اما آنچه بهانهای برای نوشتار پیش روست نه اصل این سخنان بلکه انتقادی به افرادی است که دانسته یا ندانسته فضا را برای یکه تازی احمدی نژاد و یارانش مهیا کرده اند. واقعیت آن است که تمایل احمدی نژاد برای کاندیداتوری برای انتخابات96 دقیقا به جهت پاسخگویی به نقدهایی بود که در چهار سال دولت روحانی علیه عملکرد هشت ساله او و دولتش مطرح میشد. او میخواست در مناظرهها همین مواردی که در ماههای اخیر با انتشار بیانیهها و ویدئوهایی مطرح میکند را بیان کند اما ردصلاحیت او و حمید بقایی سبب آن شد که این طراحی احمدی نژاد در ظاهر ناکام بماند. حال بیاییم فرض کنیم که رییس جمهور سابق در صحنه انتخابات حضور مییافت و تمام ادعاهایی که در ماههای اخیر مطرح کرده است را در همان فضای انتخاباتی بیان میکرد. در چنین حالتی وضعیت به کلی متفاوت میشد زیرا
اولا در چنان شرایطی مردم به عنوان داور اصلی این میدان به صحنه میآمدند و با صندوق رای نظر خود را نسبت به ادعاهای این چنینی اعلام میکردند و به احتمال فراوان با رای منفی به چنین نگاهی این سبک خطرناک سیاست ورزی به نقطه پایان خود میرسید.
و ثانیا در فضای انتخابات امکان پاسخگویی صریح و شفاف از طرف آنان که مورد اتهام قرار گرفتهاند هم به وجود میآمد. رییس مجلس، رییس جمهور و دیگرانی که از تیغ تیز اتهام زنیهای احمدی نژاد در مصونیت نیستند با توجه به «زمان حساس» بیان این سخنان از سوی رییس جمهور سابق که بیش از هر زمانی نیاز به عبور از این گونه مسائل حاشیهای داریم تمایلی به پاسخگویی ندارند اما اگر رییس جمهور پیشین ردصلاحیت نشده بود و در فضای انتخابات که به طور طبیعی شرایط ملتهب است این سخنان مطرح میشد پاسخ لازم نیز با توجه به همان شرایط زمانی از سوی طرف مقابل بیان میشد. مطلب آخر نیز توجه به این نکته است که احمدی نژاد و فرقه اندک شمار همراه او بی توجه به شرایط حساس منطقهای و بین المللی و نیاز روزافزون کشور به توجه به وحدت و کمرنگ شدن مسائل حاشیهای و فرعی در حال حاشیهسازیهای بی موقع آن هم به شکل روزانه و ساعتی هستند. مقایسه این رفتار با آنچه در برهههای حساس زمانی از جریانات اصلاحی شاهد بودهایم نشانگر آن است که اتفاقا آنان که به ناحق مورد هجوم مدعیان دفاع از نظام قرار میگیرند بیشتر از امثال احمدی نژاد که در زمانی برابر با نظام دانسته میشدند منافع ملی را تشخیص داده و در راستای مصالح نظام سیاسی مستقر عمل میکنند.