محمدآزاد جلالی زاده
الف» حادثه زلزله در مناطق غربی کشور و وقایع پس از آن و گستردگی خسارات جانی و انسانی، به قدری تلخ و نابهنگام و دردآلود است که هر کس اندک و کمینه ای حس انسانی و نگاه همدلانه در او باقی مانده باشد به واکنش می آید. تاسف و تاثر چنان عمیق است که آدمی را از درون می سوزاند و جز تله خاکستری ذهنی - روانی از وی چیزی دیگر بر جای نمی ماند.
ب» از ابتدای تاریخ تفکر بشر تاکنون، همواره پرسش از چرایی «فلسفه وجود شر» اعم از شرهای طبیعی و غیرطبیعی، در این زمین فسون زده، مطرح بوده و از زوایای گوناگون فلسفی و هنری و علمی و دینی و خلاصه فیزیکی و متافیزیکی هزاران هزار پاسخ به این پدیده داده شده و صد البته هیچ کدام از این جواب های اندیشمندان و کوشندگان حوزه های گوناگون، حداقل تاکنون من نگارنده را راضی نکرده است و ذهنم را به قناعت نرسانده است.
ج» در این نوشته برای پیشبرد بحث فرض را بر این می گذارم که انواع شرهای طبیعی—از جمله زلزله -- گونه ای خصلت و منشاء متافیزیکی دارد -- فارغ از اینکه این فرض گَپ های اساسی دارد و چالش های بسیاری در پیش رویش آشکار است -- اما سوالی که پیش می آید این است که فی المثل چرا مردمان ژاپنی توانسته اند این گونه هجمه های متافیزیکی را هنگام وقوع و پس از وقوع مهار نمایند و خسارات جانی و مالی را کامل و یا بسیار نزدیک به صفر کنند و ما نه؟ اگر قبول کنیم که آنها هم مثل ما «بشر و انسانند»، لابد یا آنها «بشرترند!؟» یا کار از جای دیگری می لنگد؟!
د» هجمه های فیزیکی یا متافیزیکی در این عالم، نه «مدیریت قُدسی» که «مدیریت عقلانیت محورِ فربه» می طلبد. هنگامی که عده ای مهار و لگام همگانی کشور و مدیریت همه جانبه و جان و مال مردم را تماما به دست کارنابلدی که نام آنها را «معجزه ی هزاره سوم» می گذارند، می سپارند و ترکیب توهم و نابلدی را قُدسی می کنند و اطاعت از آنها را اطاعت از خدا می پندارند و هر کس که به نقد و مقابله با آنها پرداخت، دشمن خدا و پیغمبر و خلفا و ائمه و ... محسوب شده و لگدکوب می شود، طبق قوانین علت- معلولی حاکم بر این هستی ثمره چند سال بعدش بهتر از این نخواهد شد.
ه» ترکیب روان پریشی و کارنابلدی و تقدس پوشاندن بر امر زمینی مدیریت است که به زور و زر و تزویر پروژه ی مَسکنِ مرگ را – علی رغم داد و بیداد و اعتراض همه کارشناسان امر-- پروژه ای «الهی و متافیزیکی!» شمرده و جلو می برد و در دیگر سو وقتی کارفرما و مهندس ناظر و بنا و کارگر و ... می بینند که آنها که در بالادستی های پروژه ها هستند، می دزدند، با خود می گویند ما چه کم از آنها داریم ؟! و بیاییم به جای سیمان، آب را زیادتر کنیم!؟ نتیجه این می شود که کنون بسیاری از زنان و مردان و کودکان کم توان که به ناچار و از روی فقر اقتصادی به دامان «مهر» رفته بودند، سر از دهلیز «مرگ» درآورده اند.
و» علاوه بر معجزه و دار و دسته اش، تمام کسانی که موجودی دو پا را « معجزه » نامیدند ، حمایت همه جانبه اش کردند و تمام خطاهای مدیریتی و غیرمدیریتی اش را در عِداد الهام متافیزیکی شمردند و معترضان را ناآگاه و نفهم و دشمن خدا دانستند، تمام کسانی که با اینها همکاری کردند و تمام آنهایی که خُرد و یا کلان خوردند و بردند و آبی رویش کشیدند از بالادستی ها تا آن پیمانکار دزد، در این « پروژه مرگ » سهیم اند و گناهکار. این جماعت باید به جدّ به محکمه برده شوند و جواب کرده ها و ناکرده هاشان را دهند. آنها هستند و در ایران زندگی می کنند، نام و نشان آنها مشخص و معلوم است، محاکمه آنها داغ دلهای کرمانشاهیان را شاید التیام بخشد هرچند که بنابر تجربه های پیشین، قطعا چنین نخواهد شد!!؟
ز» ژاپنی ها از ما «بشرتر» نیستند، فقط آن قدر وجه فیزیکی انسانی، مدیریتی و نگاه کلان و آینده نگرانه به سرزمینشان در وجودشان جاری شده است که جنبه ای شبه متافیزیکی این جهانی به خود گرفته و سبب شده هجمه های متافیزیکی و شرهای زمینی و آسمانی را مهار کنند و ما هنوز چه از لحاظ حاکمیتی و چه از لحاظ روانشناسی اجتماعی و چه از لحاظ انسانیّتِ انسانی با همچون آنهایی بسیار فاصله داریم و همین سبب می شود که در ژاپن زلزله زده مردم در صف خرید از فروشگاههای ویران و بی در و پیکر بایستند و در این سمت ما فرصت را غنیمت شمرده و برای دزدی و سرقت از مناطق زلزله زده !؟؟ شب ها به آنها هجوم بریم ... !!؟
ح » این المفرّ