رضا صادقیان
مصاحبه اخیر محمود احمدینژاد، رئیس دولت سابق و عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره تحریمهای سازمان ملل، آمریکا و اروپا در بازه زمانی سالهای 90 الی 92 حکایت همان نگاه ساده و آسان رئیس جمهور پیشین است که بارها در اعلام مواضع ایشان شاهدش بودیم؛ دیدگاهی که همه علیه دولت بودند و در پی تضعیف آن، همان کسانی که از «جن و پری» شروع کردند تا راه انداختن ماجرای «سه هزارتایی» که از نگاه ایشان حرف و حدیثهای زیادی در مورد همین بخش دارند، پیش رفتند. وی همچنین از یکسری آدمها و سازمانها درباره خرید ارز میگوید، چهرههایی که بازار ارز را با مشکلات روبرو کردند، ولی همچنان به عنوان «یکسری» نام برده میشوند و گویی آدرس مشخصی ندارند. سخنان رئیس دولت سابق نشان میدهد بخش گستردهای از سخنان و رفتارهای سیاسی و گفتگوهای سیاسی ایشان در هالهای از ابهام قرار دارد، نه تنها کمکی به وضعیت فعلی کشور نیست بلکه بازار شایعات را داغتر از همیشه میکند.
رئیس دولت نهم و دهم در هر جملهای میپرسد؛ چه کسانی انجام دادند؟ چه کسانی بودند؟ چه کسانی نقش داشتند؟ و سوالاتی دیگر. در واقع به جای ارایه گزارش و یا بیان روایت به صورت دقیق، طرح سوال میکند. پاسخی در کار نیست، چنین شیوهای در مصاحبههای اخیر وی به وفور دیده میشود، حتی همان مصاحبه پرحاشیه قبل از اعلام کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری که ایشان در پاسخ به هر سوال میگفت: مگر دست بنده بود؟ مگر من نقش داشتم؟ واقعا فکر کردید بنده تایید کردم؟ و پاسخهایی از این دست. در واقع طرح چنین سوالاتی ابهام روی ابهام گذاشتن است، نه جواب دادن.
در مصاحبه اخیر ایشان؛ دیدار افسر انگلیسی با یک نماینده مجلس، تضعیف دولت وقت به بهانههای مختلف از سوی مخالفان داخلی و خارجی، اعمال محدودیت برای مدیران ارشد دولت و بازداشت عدهای از معاونان وزیران و برخی رویدادهای دیگر به صورت گذرا بیان میشود ولی در همین حد باقی میماند. به نظر میرسد بهتر میبود طرح مسائلی که به امنیت ملی و اذهان عمومی ارتباط مستقیم و باعث شکلگیری برخی سوالات در ذهن مخاطبان میگردد امتناع میشد. مطرح کردن به چنین شکلی نه تنها دستاوردی به همراه نخواهد داشت که باعث ضررهای بسیار خواهد بود. چنین سیاستی حداقل یکبار و به صورت پیوسته از سوی ایشان مطرح شده است، سیاستی که قرار بود اسامی مفسدان مالی و ویژهخواران را بعد از پیروز شدن در انتخابات سال 1384 در اولین سخنرانی عمومی بیان کند ولی سالها گذشت و چنین اتفاقی رخ نداد، هر دفعه سخن از نامهای در جیب بود ولی اسمی خوانده نشد، فقط ذهن شهروندان آشفتهتر از گذشته و بیاعتمادتر شد. در واقع چنین موضعگیریهایی نه تنها راهی به گشایش موضوع باز نمیکند، بلکه نگاه شهروندان به حاکمان را مخدودش مینماید.
شناور ماندن و شناور کردن شهروندان با طرح برخی سوالات در دریای پرتلاطم ابهام، شاید برای مدتی میسر و انجام شدنی باشد و یا همچون انگیزهای در برابر رقیبان سیاسی جلوهگر شود، ولی بازی کردن با اینگونهترفندها در نهایت به سود هیچ فرد و شخصیت سیاسی نخواهد بود. بازی خواهد بود که آغاز آن در دستان ماست، ولی پایان نامشخصی خواهد داشت. بدونتردید میتوان با طرح همین سوالات و سوالهای مشابه اذهان عمومی را به سوی موضوعی خاص، مانند بازداشت و دادگاهی شدن معاون سابق رئیس جمهور در سازمان گردشگری و مشاور وزیر کشور سابق کشاند ولی چنانچه پاسخی قانع کننده به آن سوالات داده نشود نه تنها ذهنیت شهروندان را در وقفههای نامشخص مورد هجوم قرار دادیم، بلکه اعتماد مردم را با ضربههای جبران ناپذیری نسبت به کلیت ساختار سیاسی خدشهدار کردهایم.