محمّد آزاد جلالی زاده
الف» در آستانه دوازدهم ربیع الاولی دیگر هستیم و آغاز هفته ای که در ایران، آن را «هفته وحدت» می خوانند، چرا که اهل سنت برآنند که پیامبر گرانقدر اسلام دوازدهم ربیع الاول و شیعیان برآن اعتقاد که زاد روز آن عزیز، هفدهم ربیع الاول است و بنیانگذار فقیدجمهوری اسلامی به پیشنهاد مرحوم آیت الله منتظری، برای آنکه تشتت و چندگانگی و تفرقت حاصل نشود و انقلاب و ایران و اسلام دچار درگیری های مذهبی نگردد، از ۱۲ تا هفدهم این ماه قمری را هفته وحدت به نماد یگانگی نام نهادند که در نوع خود امر مبارک، تأمل برانگیز و شایسته تقدیر و تحسین است.
ب » در ایام پیش تر و هنگامه گذشته ام، بر آن بودم که رمز ماندگاری و حیات و پویایی و توسعه و پیشرفت جهان اسلام، وحدت و »یکی بودگی» و همسان انگاری و همسان سازی ست و نماد آن را در آن اشارت حضرت ختمی مرتبت که مسلمانان را چونان دندانه های شانه موی سر هم قد و هم اندازه و یکسان دانسته بودند، می دیدم، اما بعدها با مطالعات بیشتر و تجربت اندوختن های افزون تر و سرک کشیدن ها، به قرائت و نگاه دیگری در مورد حیات و زندگانی و رسالت پیامبر رسیدم و چنان که رسم است، بدون آنکه اساساً بخواهم بین مرزهای اندیشه گی درون دینی و آموزه های نوینی چون پلورالیسم خلط مبحث ایجاد کنم، بدان باور گراییده ام که آموزه های پیامبر بسیار بیشینه تر از آنچه گمان می بریم در ساحت «تکثر» و «دیگرپذیری» قرار دارد.
ج » پیامبر اسلام، در عصری ظهور کرد که عصبیت و تکانشگری قبیله ای حاکم بود و هر قبیله ای بی آنکه خود آگاه باشد دچار «خودْحق ِمطلق پنداری» گشته و مرزهایی عمیق مابین خود و دیگری «ان» رسم کرده بود، چنان که هم و غم هر کس آن بود که به قبیله ای درآویزد تا در طبیعت خشک و وحشی و سوزان شبه جزیره عربستان و نگاههای بدوی انسانهاب دیگر دوام آورد و به دامان آموزه « وحدت قبیله ای» پناه برد.
اما پیامبر با آغوشی باز «دیگران» را پذیرفت که نمونه آشکار آن ورود کسی همچون سلمان فارسی در حلقه یاران و حواریون وی و پذیرشش از جانب پیامبر است، جالب تر آنکه بر خلاف گفته ها و مکتوبات بدخواهان، پیامبر هماره در مورد مسیحیان و یهودیان با قوانین خود آنها برخورد کرد و به قوانین دینی شان بی حرمتی نکرد، در زنانش چونان انسان نگریست و انسانی رفتار کرد، به جوانان بها داد و فرماندهی به آنان سپرد، هیچگاه در آنچه امروزه ما «حوزه شخصی» افراد می خوانیم، دخالت نکرد و حتی بر خلاف آنچه امروزه تبلیغ می شود، هیچگاه اخلاق را به قربانگه فقه و احکام نبرد و فربهی فقهی و ورود بی واهمه اش به ساخت اخلاق محصول دوران های بعدی در تاریخ اسلام است و نه زمان حیات حضرت ختمی مرتبت.
د» در سرزمینی چون ایران امروز، فراتر از نگاه و انگاره هفته وحدت، نیاز به «هفته و ایام کثرت» داریم، نیاز به «تبلیغ مجدانه کثرت و پذیرش دیگری داریم»، نیاز داریم «تفاوت های روایتی» یکدیگر از تاریخ اسلام و ماوقع های آن را بپذیریم و فارغ از باورهامان همه در ایجاد ایرانی امن و آباد و آزاد بکوشیم. «برگزاری نمادین هفته وحدت» فایدهتی ندارد، تا زمانیکه «کثرت» را در حوزه های مدیریتی کلان و خُرد کشور نپذیریم و اهل سنت را که هیچ بلکه دیگر اقلیت های دینی و فکری و دگراندیشان وفادار به ایران و ایرانی را در اداره امور کشور سهیم نسازیم و «مدارا» را جایگزین نگاه های امنیتی فربه ننماییم، وحدت ها حاصل می نشود و ما همچنان گرد خودمان می چرخیم.