داریوش احمدیان
باران که میبارد نمیدانیم باید شاد و خوشحال باشیم که زندگی پر ریز گرد هموطنانمان در خوزستان کمی تغییر میکند و میتوانند نفسی بکشند یا دلواپس آنان باشیم که بیش از صد روز است همچنان «زلزله زده» هستند. از مردم سر پل ذهاب و روستاهای اطراف آن میگوییم که قرار بود اندک زمانی چادرنشین باشند و به فوریت به اسکان موقتی در کانکسها دست پیدا کنند اما حالا و با گذشت قریب به چهار ماه از آن شب تلخ زلزله همچنان با هر بارانی دل مردم ایران نگران مردمی میشود که راهی جز چادرنشینی برایشان نمانده است.
هنگامی که زلزله آمد، بسیاری از مسئولان با قولهای رنگارنگ خودشان را به مردم زلزله زده رساندند، قول هایی که حالا اثر اجرایی شدن آن بر زندگی روزمره مردم آن دیار چندان مشخص نیست. قراردادهای رنگارنگی برای تهیه کانکس منعقد شد و نهادهایی برای اجرای این مسئولیت از سوی دولت انتخاب شدند. قرارهایی بین دولت و آن مراکز به تصویب رسید و بر اساس آن قرارها قول هایی برای اسکان سریع مردم زلزله زده به آنان داده شد اما آنچه در عمل اتفاق افتاده است نارضایتی است که در میان مردم به وجود آمده است.
از اینکه مدیریت بحران در ایران، خود دچار بحران است در این سالها و تقریبا پس از هر حادثهای بسیار گفته شده است، از اینکه دولتها توان کافی برای خدمت رسانی به مردم در چنین شرایطی را ندارند و همواره بخش مردمی در کمک رسانی به آسیب دیدگان از دولت سبقت گرفته است هم سخنان بسیاری بیان شده است اما پرسشی که میتوان در این میان پرسید آن که در برابر چنین وضعیتی چه کسی باید پاسخگو باشد؟ هنگامی که مردم به خصوص آنان که از اقشار ضعیف جامعه هستند و یا به دلیل یک حادثه طبیعی به یکباره دچار مشکلات فراوانی میشوند اولین و حداقل انتظارشان آن است که مسئولانی که سبب به وجود آمدن چنین مشکلاتی هستند خود را از دیدههای مردم پنهان نکنند و پاسخگو باشند. به عنوان نمونه در همین موضوع کانکسهای مردم زلزله زده در کرمانشاه چه کسی پاسخگوست؟
آیا هیچ مسئول دولتی به این پرسش پاسخ داده است که نحوه نظارت بر قرارداد ساخت این کانکسها که قرار بود به سرعت برای زلزله زدگان فراهم شود چگونه بوده که مردم همچنان از عدم دریافت آن گلایه میکنند؟ حسن روحانی میگوید که منابع مالی برای این کار را «چربتر» از میزانی که درخواست شده بود اختصاص داده است اما آیا دولت خود را موظف به نظارت بر چگونگی خرج شدن آن هم میداند و یا باز هم با «خواستم اما نشد» دیگری روبرو هستیم؟! از طرف دیگر آیا تا به حال شده است که رسانههای رنگارنگ نهادهایی که موظف به تهیه کانکس شده بودند یکبار هم در کنار کارهای تبلیغاتی در مناطق زلزله زده از مسئولان این نهادها بپرسند که پیشرفت کارها چگونه بوده است و چه پاسخی برای نارضایتیها در مناطق زلزلهزده دارند؟ به نظر میآید مسئولان کشور در ساختار تصمیم گیری موجود در ایران علاوه بحران در مدیریت بحران، به عدم پاسخگویی و فرار از آن هم خو کردهایم که برای عبور از آن راهی جز ایجاد فضای لازم برای فعالیت رسانههای مستقل وجود ندارد.