محمد توکلی
از بامداد جمعه و با انتشار خبر ملحق شدن جان بولتون به دولت دونالد ترامپ شاهد واکنشهای مختلفی به این خبر در داخل کشور بودهایم. کسر قابل توجهی از واکنشها نشان از آن دارد که انتصاب این چهره جنگ طلب در جایگاه مشاور امنیت ملی آمریکا نوعی نگرانی را به وجود آورده است و حتی برخی از بازگشت «سایه جنگ» میگویند. در نگاه اول و با به یادآوردن سوابق جان بولتون در دولت بوشِ پسر میتوان گفت که این واکنشها چندان هم غیرطبیعی نیست اما این ماجرا را نوعی دیگر هم میتوان دید.
واقعیت آن است که تغییرات رخ داده در دولت ایالات متحده در چند هفته اخیر - از برکناری رکس تیلرسون تا انتصاب جان بولتون - وجهه تهاجمی دولت دونالد ترامپ را بیشتر از گذشته نمایان کرده است. این موضوع برای ایران از آن جهت حائز اهمیت است که دونالد ترامپ تا اندک زمانی دیگر تصمیم نهایی خود را درباره توافق هستهای اعلام خواهد. تصمیمی که به احتمال فراوان و با توجه به تغییر و تحولات اخیر در دولت ترامپ که کفه مخالفان توافق را سنگین کرده است به خروج آمریکا از برجام منجر خواهد شد.
به نظر میآید که لازم است ما در ایران بیشتر از آنکه نگران آمدن جان بولتون یا رفتن رکس تیلرسون باشیم نسبت به الگوی تصمیمگیری در حوزه سیاست خارجی دلواپسی نشان دهیم. توضیح بیشتر آنکه در دنیای امروز کشورهایی که از فنون دیپلماسی استفاده کرده و هنر اجماعسازی جهانی را مورد توجه قرار میدهند بیشتر از کشورهایی که الگوهایی ماجراجویانه، انقلابی و جنگ طلبانه را انتخاب میکنند به موفقیتهایی در عرصه سیاست خارجی دست مییابند. به عنوان مثال دولت باراک اوباما با توجه نشان دادن به الگوهای اجماعساز توانست به بخش بزرگی از اهداف خود در حوزه سیاست خارجی دست پیدا کند و یا دولت اعتدال در ایران توانست در یک سال اخیر با توجه نشان دادن به همین شیوه در موضوع برجام (بر خلاف سایر موضوعات) این توافق را از گزند آسیبهای دولت ترامپ مصون نگه دارد.
حضور افرادی مانند جان بولتون در دولت ترامپ که بی نقاب در پی برخورد نظامی هستند میتواند این فرصت را در اختیار دیپلماتها قرار دهد تا از اهرمهای اجماعساز به سود منافع ملی کشورمان استفاده کنند اما پرسش اساسی این است که آیا امکان استفاده از این ظرفیت وجود دارد؟!
دلواپسی بزرگ دقیقاً در همین جا است که ساختار تصمیمگیری کشور در حوزه سیاست خارجی میان دو نگاه در نوسان است و از عدم ثبات رنج میبرد. اگر از تعارفات مرسوم مقامات دولتی عبور کنیم به این واقعیت تلخ میرسیم که در بسیاری از پروندههای سیاست خارجی دیپلماتها راهی را نشان میدهند و تصمیمگیران مسیر دیگر را بر میگزینند. به نظر میآید آنچه امنیت ملی کشور را مورد تهدید جدی قرار میدهد نه آمدن جان بولتون است و نه حتی خروج محتمل ایالات متحده از توافق هستهای؛ خطر جدی برای امنیت ملی ساختار پر اشکال تصمیمگیری در حوزه سیاست خارجی است که در آن کمترین توجه به علم و تجربه دیپلماتها میشود.