محمد توکلی
ماجرای سعید مرتضوی دوباره بر سر زبانها افتاده است. پس از آن که محسنی اژه ای، سخنگوی دستگاه قضایی اعلام کرد که حکم جلب مرتضوی صادر شده است اما «گیرش نیاورده اند» موجی از انتقادات و البته حیرت و تعجب در واکنش به این اظهارنظر در فضای مجازی منتشر شد. از واکنشهای طنزآمیز مانند اعلام سعید مرتضوی به عنوان «گمشده» و تعیین مژدگانی برای یابنده تا واکنشهای هشدارآمیز مانند توئیت حسامالدین آشنا، مشاور رییس جمهور روحانی که با یادآوری مورد محمودرضا خاوری نسبت به فرار و یا فراری دادن سعید مرتضوی هشدار داد.
با نگاهی به واکنش رسانهها نسبت به این موضوع شاهد آن هستیم که نوک پیکان نقدها به سمت سعید مرتضوی است و هر کسی به خطاهای پرشمار دادستان سابق تهران از گذشته تا امروز میپردازد و پرونده سیاه او را ورق میزند. به همین بهانه نگاهی خواهیم داشت به این پرسش که آیا این شکل از نقد چهرههای سیاسی که پس از حذف آنان از قدرت است شیوهای کارآمد و فایده مند است؟
به طور کلی میتوان در موضوع سعید مرتضوی به چهار سطح نقد اشاره کرد.
سطح اول: نقد شخص سعید مرتضوی و اقدامات و خطاها و تخلفات کوچک و بزرگ او
سطح دوم: نقد رییس جمهور سابق که پس از «جنایت کهریزک» مرتضوی را زیر چتر حمایتی خود قرار داد
سطح سوم: نقد مقامات ارشد قضایی سابق و اسبق که فضای لازم را برای رشد و پیشرفت مرتضوی ایجاد کردند
سطح چهارم: نقد ساختاری که سبب رشد و پیشرفت امثال مرتضوی میشود
در سطح اول شاهد آن هستیم که رسانهها و فضای مجازی از نقد عملکرد دادستان سابق تهران به حالت اشباع رسیده است و بیشترین میزان مطالب در این موضوع در همین سطح قرار میگیرد. افرادی که به نحوی از مرتضوی صدمه دیدهاند پس از شنیدن هر خبر مرتبط با او به اصطلاح داغ دلشان تازه میشود و به طور طبیعی از گذشتهای نه چندان دور میگویند که فراریِ امروز بر کرسی قدرت تکیه زده بود.
مطالبی که سطح دوم را شامل میشود چندان پرشمار نیست، به خصوص آنکه دیگر از آن روزها چند سالی میگذرد و نقد احمدی نژاد هم که این روزها دور افتاده از ساختار قدرت رسمی است دیگر فایده و اثری هم ندارد. رییس جمهور سابق پس از مشخص شدن نقش پررنگ دادستان وقت تهران در «جنایت کهریزک» و برکناری او از سوی مقامات بلندپایه دستگاه قضایی او را در دولت جای داد و در پیش چشمان حیرت زده مردم و نمایندگان آنان در مجلس مدیریت بزرگترین هلدینگ اقتصادی کشور را در اختیار او قرار داد! اتفاقی که یادآوری آن میتواند به فراموشکاران وقایع88 کمک کند تا به خاطر بیاورند آزادی خواه امروز در آن روزها چه کرده است.
تعداد مطالب در برگیرنده دو سطح دیگر نقد این موضوع تقریبا هیچ است و تقریبا همه رسانهها تمایلی به نقد مقامات گذشته قوه قضاییه که سعید مرتضوی را به جایگاهی بالا رساندند و از آن مهمتر ساختاری که در سیاست ایران به رشد و پیشرفت امثال مرتضوی کمک میکند ندارند. درباره چرایی این بی توجهی به این وجه از نقد این موضوع میتوان به دو نکته اشاره کرد. نکته اول، مطابق معمول محدودیت هایی است که رسانههای رسمی با آن درگیر هستند و امکان نقد موضوعاتی را از اهالی رسانه سلب میکند اما نکته دوم در این ارتباط که مهمتر است این که معمولا جامعه و به تبع آن رسانهها به سطح اولیه نقد اکتفا میکنند و اساسا توجهی به لایههای زیرین اتفاقات ندارند. از همین رو حتی در شبکههای اجتماعی و فضای غیر رسمی رسانهای نیز بیشتر نقدها به شخص مرتضوی و رییس جمهور سابق تقلیل پیدا کرده است.