گروه سياسي: حجتالاسلام محمدرضا زائري در يادداشتي نوشت: ميگرفت، ميبست، ميآورد، ميبرد، تهمت ميزد، دروغ ميگفت، توهين و تحقير ميكرد، اختيار كامل داشت، جان و مال و ناموس مردم در دستش بود! وقتي با لباس زندان جلويش ايستاده بودم گمان ميكرد كه به آخر دنيا رسيده ام و نمي فهميد كه ميز او آخر دنيا نيست! مغرور بود و روي ابرها قدم ميزد، هيچ كس را به حساب نمي آورد و تصور هم نمي كرد كه روزي زور خدا بيشتر از زور و قدرت او باشد!
روزي كه بعد از رفتن آقاي هاشمي شاهرودي از قوه قضاييه پيگير پرونده ام شدم، مسؤول محترمي كه قرار بود به من جواب بدهد گفت : ما به پرونده ات دسترسي نداريم، گم شده، نيست! گفتم: يعني چه؟ مگر ميشود پرونده اي گم بشود؟ پاسخ داد: سعيد مرتضوي سه تا از پرونده ها را به خانه اش برده، يكي پرونده توست! با تعجب گفتم: چه طور ميتواند پرونده اي را ببرد؟ مگر ميشود؟ گفت: بله خودمان هم ميدانيم، خلاف قانون است، اما چه ميشود كرد؟ مرتضوي است ديگر!
آري، مرتضوي بود ديگر! همه كار ميتوانست بكند و تصور هم نمي كرد كه روزي جماعت محافظان و دور و بري هايش نتوانند كاري برايش بكنند! سوراخ سنبه ها را خوب ميشناخت و بلد بود چه كار كند، پاي خيلي از چهره ها را وسط كشيده بود و دست خيلي از بزرگان را آلوده كرده بود، براي همين نگراني نداشت، لابد با خودش فكر ميكرد كه اگر بخواهند به فلان ملك و ويلا و زمين و پولم گير بدهند پاي اين هم گير است و اگر بخواهند به بهمان تخلف قانوني و فساد حقوقي و قضايي ام پيله كنند دست آن هم توي كار است!
براي همين روزي كه آقاي محسني اژه اي گفت مرتضوي را پيدا نمي كنند و مرتضوي همه كاره و مقتدر وبا شكوه و با عظمت به عنوان يك مجرم فراري مضحكه ي خاص و عام شد، گفتم همين كافي است! حتى اگر حكم هم اجرا نشود همين كافي است! اين ذلت و خواري براي كسي كه مثل دادستان مشهد فكر ميكرد فقط يك وجب از خدا پايين تر است كافي است! براي مرتضوي همين كافي است كه مثل صدام با فلاكت و بدبختي توي يك گودال پنهان شود و مثل يك مفلوك بدبخت پشت گردنش را بگيرند و خبر دستگيري اش را هم يكي از مسؤولان قضايي رسما اعلام كند! براي مرتضوي همين كافي است! و تازه اين فقط دنياست كه اصلا قرار نبوده ظرفيت حساب و كتاب عدل خدا را داشته باشد! كو تا آخرت؟ كو تا آخرت برسد؟ باش و تماشا كن!