علی میرزامحمدی
در دهههای اخیر سنتی نانوشته در تعاملات بین مسئولین رده بالا با مردم شهرهای مختلف کشور در جریان است که بر اساس آن به شگردهای مختلف مردم را تشویق و ترغیب میکنند که در فلان میدان یا سالن ورزشی تجمع کنند تا در این جمع، آن مسئول رده بالای کشوری سخنرانی کند. این سنت پوپولیستی در دهههای گذشته چنان نهادینه شده بود که از استانداران، فرمانداران، روسای ادارات و حتی شوراهای اسلامی شهر و روستا دست به کار شده و برای مراسم استقبال از آن مقام مسئول آماده میشدند. افرادی در حال آماده کردن حیوانات قربانی برای ذبح بودند و جمعی هم با پلاکارد و پرچم هایی در دست، شعارهایی را که باید موقع ورود آن مسئول سر میدادند تمرین میکردند.
مدارس نیمه تعطیل و برخی از روسای ادارات و کارکنان اداری، مشغول تدارک مراسم استقبال بودند. بساط شربت و شیرینی نیز به راه بود! برخی خیابانها بسته میشدند وترافیک شهری به اوج میرسید. پس از ساعتها انتظار، با ورود آن مقام مسئول غلغلهای بر پا میشد و برخی در هیجان و تلاطم مراسم استقبال، در زیر دست و پا له میشدند. مسئولین ما به تدریج با یادگیری آنچه در روش شناسی مردمشناسانه از آن به تحریک و تهییج به تشویق و کف زدن در سخنرانی یاد میشود از ظرفیت تودهها به ویژه احساسات آنها در جهتی که میخواستند بهره گرفته و موج سواری میکردند. در این میان کمتر کسی جرات پرسشگری رسمی و چون و چرا در این حوزه را داشت و به احتمال حتی در صورت طرح، افکار عمومی توجه چندانی به آن نمیکرد. کمتر کسی میپرسید که آیا در عرف دیگر کشورهای جهان رسم است که برای مثال ریاست مجلس در اجتماع مردمی یک استان سخنرانی کند یا نه.
آنهم در آستانه نامزدی انتخابات ریاست جمهوری به همراه نمایندگان شهرهای مختلف آن استان که این شائبه را در اذهان تداعی میکرد که فلان سیاستمدار، نطق تبلیغاتی خود را در پوشش سفرهای استانی آغاز کرده است! آیا با گذشت چهار دهه از انقلاب وقت آن نرسیده است سفرهای سوت و شعار جای خود را به سفرهای کارآمد با رویکرد حل مسایل استانی بدهد. متاسفانه درباره سفرهای استانی دکتر روحانی نیز شاهد تداوم رویکرد پوپولیستی هستیم. هنوز در میان سیاستمداران ما جا نیفتاده است که به جزء ایام انتخابات، ضرورتی برای سخنرانیهای شهر به شهر در میادین و سالنها وجود ندارد و با گسترش رسانهها و حتی شبکههای اجتماعی مختلف برای انتقال پیام در قالب سخنرانی از شیوههای دیگری نیز میتوان بهره گرفت.
یکی از دلایلی که برای این قبیل برنامهها مطرح میشود این است که شکاف بین مردم و دولت با ایجاد حس همدلی کاهش یابد اما این هدف نمیتواند با سفرهایی که مسئولین استانی و شهرستانی چند هفته قبل از آن خبردار هستند تحقق یابد؛ چراکه در این سفرها فرصت چندانی برای ارزیابی عملکردها و بررسی مسایل و ارایه راهکارها وجود ندارد. از طرف دیگر اگر نگوییم اکثریت، لااقل برخی از مسئولین، تصویری وارونه از عملکرد و مجموعه تحت مدیریت خود به هیئت اعزامی گزارش میدهند. افزون بر این، مسایل امنیتی و حراستی به هیئت اعزامی اجازه بررسی مسایل را از نزدیک نمیدهد. در نتیجه این نوع دیدارها بیشتر میتواند جنبه نمادی و نمایشی داشته باشد؛ در صورتیکه هدف و رویکرد دولت از این سفرها، بیشتر حل مسایل استانی اعلام میشود.
در داستانهای قدیمی ایرانی نقل میشود که برخی حاکمان برای باخبر شدن از اوضاع واقعی جامعه با لباس مبدل از قصر خارج میشدند و با گشت و گذار در میان مردم چهره واقعی جامعه را مشاهده میکردند. اکنون در عصر رسانهها دولت برای اطلاع از بازخورد عملکرد خود در میان مردم و مشاهده چهره واقعی و تمایز آن از چهره بزک شده و غیر واقعی که شبکه توجیه گران سیاسی آنرا ارایه میکنند نمیتواند به واکنشهای جماعتی بسنده کند که در سفرهای استانی برای گوش دادن به سخنان ریاست جمهوری به میادین یا سالنهای اجتماع آمده اند. تشویقها و سوت زدنهای این جماعت و حتی شعارهای اعتراضی آنها نمیتواند مشت نمونه خروار کل جمعیتی باشد که در آن استان سکونت دارند.
اطلاع از واقعیتهای یک جامعه و زیر مجموعههای دولت در استانها در قالب تیمهای پژوهشی و نظارتی بی طرف که کار خود را بدون اعمال نفوذ به انجام برساند قابل تحقق است. در ثمرات تغییر رویکرد سفرهای استانی از سفرهای نمایشی به سفرهای کارآمد علاوه بر کاهش هزینه اقتصادی مراسم استقبال، کاهش خطرات ناشی از انتقال مردم به محل تجمع سخنرانی، جلوگیری از نیمه تعطیلی و تعلل در کار ادارات و مدارس، ممانعت از آشفتگیترافیکی شهر، و تصویب طرح هایی کارآمد برای توسعه استانی نکته مهمتری نیز وجود دارد و آن این است که سیاستمداران ما در نقش آموزشگران عقلانیت و مخالفان پوپولیسم و وعدههای دروغین ظاهر خواهند شد.