داریوش احمدیان
چند روزی است که فیلتر تلگرام و دستی که ظاهرا به اجبار بر روی دکمه فیلترینگ رفته است نقل محافل سیاسی و رسانهای و همچنین جزیی از گفتگوهای روزانه مردم کوچه و بازار شده است. 40 میلیون کاربر تلگرام با پدیدهای مواجه شدهاند که تصور میکند با فیلتر میتواند به جنگ دنیای امروز برود و آزادی و آگاهی را مغلوب کند!
اما آنچه از فیلترکنندگان تلگرام مهمتر است واکنش دولت مشهور به اعتدال به این وضعیت است. نه خبری از شکایت به دیوان عدالت اداری است، نه از اخطار قانون اساسی اثری دیده میشود، نه از استعفا خبری است و نه حتی کلمهای از طرف رییس جمهور در این موضوع شنیده میشود. به واقع مشخص نیست که آن همه وعدههای مقامات دولتی مبنی بر عدم فیلترینگ تلگرام به کجا رفته است؟! آنقدر این وعدههای رنگارنگ در ماههای اخیر جدی شده بود که برخی تصور میکردند نه تنها تلگرام فیلتر نمیشود بلکه شاهد رفع فیلتر سایر شبکههای اجتماعی نیز خواهیم بود.
اما آنچه در صحنه عمل رخ داد با آن وعدهها و خیال پردازیها فاصلهای نجومی دارد. بازپرسی حکم به فیلتر تلگرام داده است و ظاهرا مسئولان دولتی نیز راه حلی جز سکوت و انفعال ندارند. بیاییم از موضوع دیگر ملال انگیز شده فیلتر تلگرام عبور کنیم و به این پرسش بیندیشیم که اگر یک مقام نه چندان بلندپایه قوه قضاییه میتواند چنین دستوری صادر کند و از منتخب اکثریت هم کاری بر نمیآید اساسا آنچه به نام صندوق رای میشناسیم چه منفعتی برای جامعه دارد؟! عبارت «میزان رای ملت است» که ظاهرا تنها در روزهای نزدیک به انتخابات مورد توجه مسئولان قرار میگیرد در چنین تصمیم گیری هایی چه جایگاهی دارد؟ آیا نارضایتی و اعتراض مردم به این تصمیم موضوعی پنهان است و توسط تصمیم گیران کشور دیده و شنیده نمیشود؟
مطلب آخر آنکه با نگاهی به چند دولت اخیر شاهد آن هستیم که در بزنگاههای این چنینی اتفاقا آنچه کمترین میزان اهمیت را داشته است «رای ملت» و نتیجه حاصل از صندوق رای بوده است. آیا در چنین شرایط وقت آن نرسیده است که نوع نگاه جریان اصلاح طلبی و تحول خواه به انتخابات تغییر کند؟ هنگامی که نتیجه حاصل از صندوق رای حتی نمیتواند در برابر فیلتر یک پیامرسان هم مقاومت کند آیا نباید به مردم این حق را داد که نسبت به اصل تاثیرگذاریشان بر سرنوشت کشور دچارتردیدهای جدی شوند و در آیندهای نه چندان دور از مشوقان حضور در انتخابات عبور کنند؟!