رضا صادقیان
این روزها و با وجودی که اعضای هیات دولت میکوشند فضای پرالتهاب بازار ارز را با گفتگو و حضور در برنامههای تلویزیون آرام کنند، ولی نتایج این سخنان و برنامههای کلی هنوز در بازار پدیدار نشده و همچنان شرایط کسب و کار برای اهل آن در بخش ارزهای خارجی چندان روشن نیست. نوبخت، سخنگوی دولت دوازدهم درباره وضعیت بازار ارز و واکنشهایی که در این بازار آشفته طی روزهای اخیر اتفاق افتاده میگوید: «بازار واقعی ارز در کوچه پسکوچهها نیست.»
سخن ایشان در نگاه اول درست به نظر میرسد، با وجود اقدامات بانک مرکزی، فعالیتهای شورای پول و اعتبار، سیاستهای پولی دولت، وضعیت مطلوب صندوق توسعه ملی ایران و. . . چنین حرفی صحیح است، به عبارتی تکلیف ۱۲۰ الی ۱۳۰ میلیارد دلار که حاصل درآمدهای غیرنفتی کشور میشود در این ساختار نظام یافته مشخص میگردد. ولی مشکل از جایی آغاز میشود که همین کوچه که از نظر متراژ و اعتبار در اکثر دولتها محل بحث و اشاره بوده است، نه تنها تاثیرگذاری عجیب و غریبی بر زندگی روزمره شهروندان داشته، بلکه بعضا رفتار دلالهای داخل همین کوچهها ظرفیت عظیم اتوبان دولت را به حاشیه رانده و با مشکلات عدیدهای روبرو کرده است.
سخنان و گفتگوهای سخنگوی دولت زمانی میتواند قابل توجه گردد که بازاریان، شهروندانی که نیاز به ارزهای خارجی دارند و تجار کلان بازخوردهای مثبت سیاستهای دولت وقت را در کسب و کار و زندگی روزمره لمس کنند، در غیر اینصورت بیش از آنکه سیاستهای پولی اعلام شده دولت محل توجه قرار بگیرد، نگاهها به سوی همان محلی است که دولتمردان درباره بینقش بودن آن سخن میگویند! رونمایی از سامانه ثبت سفارشهای ارزی، گفتگوهای رییس کل بانک مرکزی درباره کنترل نرخ ارز، سخنان سخنگوی دولت، حرفهای وزیران مربوطه در حوزه کسب و کار که به فعالیتهای بازار ارز تاثیر میگذارد و معاون اول دولت زمانی قابل اعتنا خواهد بود که شهروندان ارتباطی میان اینگونه سخنان و لمس سیاستهای ارزی را در زندگی خویش پیدا کنند.
نمیتوان سخن از کنترل بازار ارز به میان و در مصاحبههای متعدد از رفتار دولت و سیاستها گفت ولی شهروندان همچنان روند رو به رشد نرخ ارز را مشاهده کنند. در چنین فضایی نه تنها نمیتوان از تغییرات صورت گرفته در «کوچه» چشمپوشی کرد، بلکه بیش از هر زمان دیگری کوچه نقش خود را با رفتار عملی به ناظران اثبات خواهد کرد. با توجه به ساختار فربه دولت در ایران، تصمیمها و سیاستهای آن نیز بزرگ و تاثیرگذار خواهد بود.
دولتی که در همه بخشها صاحب نفوذ است؛ توسعه صنایع، دخالت در بازار مالی و پولی، سیاستهای فرهنگی و اجتماعی، کنترل تورم، ایجاد اشتغال، ساخت جاده و بیمارستان و... بیشک چنین دولتی نیز با توجه به اهرمهایی که در اختیار دارد میتواند وضعیت بازار ارز را نیز در کنترل خویش بگیرد و این مهم در شرایطی که دولت در گفتار و رفتار خود را مبرا از کنشهای «کوچه» نشان میدهد، میبایست در عمل نیز برای ساکنان کشور بروز و ظهور داشته باشد در غیر اینصورت و از نگاه شهروندان نه تنها دولت در کنترل و به حاشیه راندن کوچه و دلالهای آن موفق عمل نکرده است، بلکه تا حدودی و ناخواسته گرفتار همان کوچه شده است.
در اینجا سخنان سخنگوی دولت درباره کوچه را میتوان به عنوان واکنشی فهم کرد که عامل آن کوچه بوده است! دولت وقت و یا هر کدام از دولتهایی که در آینده اهرمهای قدرت اجرایی و سیاستگذاری را در اختیار بگیرند، زمانی میتوانند کلیت دولت و سیاستهای ارزی را رها از کوچه معرفی کنند که شهروندان نیز چنین رها شدگی را در زندگی روزمره خویش شاهد باشند، در غیر اینصورت خود را در مقابل دولتی بزرگ میّبینند که بهاندازه بزرگی و فربه بودنش، توانایی بهسامان کردن امور جاری کشور را ندارد.