لیلا واحدی
یک سال، بله دقیقا یک سال از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم میگذرد. یک سالی که شروع آن با فرازهای امید و پایان آن با نشیبهای یاس همراه شده است. در یک سالگی دولت دوم روحانی، سعید حجاریان نظریه پرداز سرشناس اصلاحات از خوابی میگوید که عدهای برای روحانی دیده اند. نقشهای که برای به زانو درآوردنش کشیدهاند و خوابی که برای پس از او دیدهاند. البته که حجاریان در گفتگو بارها تاکید میکند که اینها احتمال است اما در جایی هم میگوید: «چون محتمل خطیر است، احتمال ولو به صورت ضعیف را باید در نظر گرفت.»
در واکنش به این گفتگو، امروز حجاریان متهم به خیال بافی شده است. اتهامی که نگارنده امیدوار است در این مورد و موضوع خاص برای يكبار هم که شده درست از کار درآید و حجاریانی که از استعفا و طرح عدم کفایت و یا از دولت نیمه نظامی سخن میگوید دچار توهم و خیال بافی شده باشد. این امید بدان جهت است که اگر روحانی تحت فشارهای داخلی و بحرانهای خارجی به استعفا برسد،پرسش هراسناک این است که در شرایط کنونی چه کسی تاب مقاومت خواهد داشت و تکلیف ۲۴ میلیون ایرانی که به او برای مقاومت رای دادند چه خواهد شد؟
بر فرض بسیار دور و بعید اگر کفایت او در اجرای قانون اساسی و برنامههای کشور برای عدهای احراز نشود، دیگر چه کسی خواهد ماند که بتواند با حضوری چهل ساله در سطح نخست قدرت ایران، این آب و خاک را اداره کند؟ موضوع زمانی نگران کننده میشود که به سناریوهای آلترناتیو روحانی میرسیم که حجاریان یا دولت نظامی یا دولت نیمه نظامی را به عنوان گزینه جایگزین نام میبرد که هر دوی این محورها، یعنی هزاران گام به عقب در مسیر دموکراسی ایران. جریان منتقد دولت در حالی سخنان حجاریان را خیال بافی میداند که همان روز حسین الله کرم از پایان دولت روحانی در سال دوم سخن میگوید. میان هیاهوی واقعیت یا خیال پردازی نباید فراموش کرد که جامعه ملتهب ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند آرامش است. دولتهای پنهان و آشکار هر دو برای ایجاد و تثبیت و تحکیم این آرامش باید بکوشند.
در مقطع کنونی با دندانهای تیزی که ترامپ نشان میدهد، با شرایط منطقهای که پوتین تصمیم گرفته است به سبک نیاکان خود با ایران رندانه بازی کند، با سعودی و حاشیه نشینهای خلیج فارس از هرتریبونی ایران را نشانه میروند، با اروپایی که هنوز در مراسم عقد برجام هنوز «بله» کامل و محکمی نگفته است، با همه این چالشها سخن گفتن از عدم کفایت روحانی تیر زهرآگینی است که بر پیکره مردمی شلیک میشود که سال گذشته درست در همین روزها، مردم فهیم و شجاع و قهرمان نام میگرفتند. پایان زودهنگام دولتی منتخب و قانونی تنها به این دلیل که دولتی دیگر در پیمانی بین المللی بدعهدی کرده است، مصداق بارز آتش زدن قیصریهای برای یک دستمال است.
یا گردن زدن مسگری چون ظریف در تهران به جرم گنهی که آهنگری در واشنگتن مرتکب شده، نمیتواند از منافع ملی حراست کند. واقعیت آن است که عموم جامعه ایران؛ طاقت بحران تازهای ندارند. بهاندازه کافی در گیرود ار این فیلترشکن آن پیام رسان، روان شان خراش بر میدارد که چرا باید از ابتداییترین حق خود محروم شوند، بهاندازه کافی خشم فروخرده در نهان هر یک از ما وجود دارد و بهاندازه کافی دغدغههای معیشتی تاب زندگی را از بسیاری ربوده است. دیگر اکنون وقت شلتاقهای نهان و آشکار نیست. اکنون تنها و تنها وقت یک اقدام است، دولت به عنوان نهاد مسوول و اجرایی کشور با تمام ظرفیت و بدون دخالت اهرمهایی به نقش آفرینی در معادلات داخلی و خارجی بپردازد.
اگر قرار است اقتصاد را دولت سامان دهد، صرافیهای خاص و دلاربرهای آنها از گردش خارج شوند، اگر قرار است وزیر جوان ارتباطات زیرساخت اینترنت را آباد کند، کسی با هژمونی خود دست بر دکمه فیلتر نگذارد، اگر سیاست خارجی در اختیار دولت است، وزیر امور خارجه به آن بپردازد. طوری نباشد که دست کسی بر دکمه فیلتر رود و صبح به صبح فحش و لعن و نفرینش از آن وزیر دولت باشد. طوری نشود که دنیا محمدجواد ظریف را رییس دستگاه دیپلماسی ایران بداند و اشخاص دیگری در هتلها به دیپلماسی بپردازند، طوری نشود که اسحاق جهانگیری دلار را ۴۲۰۰ تومان اعلام کند اما صرافیهای دوبی و استانبول از این تفاوتها متنفع. دولت باید با کفایت تمام کار انجام دهد در این گزاره شکی نیست اما اگر برای این کفایت یار شاطر نیستند و نیستیم بار خاطر نباشیم. آلترناتیو روحانی هراسناک خواهد بود.